3- خانم ها با احساساتشان فکر می کنند
به دلیل هورمون هایی که در بانوان ترشح می شود، الگوهای رفتاری و تصمیم گیری آنها فاصله زیادی با عقل و منطق دارد. آنها عاشق این هستند که خود را به دست احساسات و عواطفشان بسپارند. به همین دلیل است که رفتارشان معمولا غیر منطقی، دمدمی و نامنظم است.
آنها با استروژن خود فکر می کنند و حرف می زنند.
آنها تا حد زیادی توانایی این را دارند که در آن واحد به دو مقوله کاملا مجزا فکر کنند به همین دلیل هم هست که هیچ گاه در مورد هیچ موضوعی به نتیجه نمی رسند. گاهی اوقات حرفی می زنند اما زمانی که نوبت به عمل می رسد دقیقا به عکس گفته خود عمل می کنند و از حرف های دیگران آنطور که خودشان می خواهند برداشت می کنند و سریعا از آنها یک نتیجه گیری احساسی می کنند.
برای مثال اگر یک آقا به یک خانم بگوید: "من از موهات خوشم می یاد" خانم در پاسخ می گوید: "منظورت اینه که قبلا خوشت نمی آمد؟ من دلتو زدم؟ نه؟ فکر می کنی زشتم؟ نمی خوای هیچ کس تو رو با من ببینه؟"
خانم ها انتظار دارند آقایون ذهن خوانی کنند ( و اگر این کار را نکنند مجازات خواهند شد.)
از هر خانمی که بپرسید به شما می گوید که مردها فقط تصور می کنند که همه چیز را در مورد ما "میدانند"، تصور می کنند که می دانند ما از نظر جنسی به چه چیز نیاز داریم، کجا می خواهیم برویم و چه کار می خواهیم بکنیم. اما از نظر خانم ها یک مرد واقعی کسی است که بدون اینکه خانم حرفی بزند، تمام موارد بالا را خودش بداند. به عبارت دیگر آقایون باید ذهن همسر خود را بخوانند.
یک نمایشنامه قدیمی به نام دیک ون دیک از این قرار است: "راب" که سردبیر و مسئول دفتر بود عادت داشت پول شام "بادی" و "سالی" را حساب کند. یکی از شب ها همسرش "لورا" نیز به آنها می پیوندد و "راب" باز هم این دفعه هزینه شام را میپردازد. در راه برگشت به خانه "لورا" کاملا عبوس و عصبانی در سکوت کامل فرو رفته بود و از صحبت کردن امتناع می کرد.
راب از او پرسید: " مشکل چیه؟" و او در جواب گفت" هیچ چی". بعد هم اخم هایش خیلی بیشتر شد. پس از اندکی راب مجددا شروع کرد:
- لورا اگر مشکلی هست به من بگو"
- نه گفتم که چیزی نیست.
- اگر چیزی نیست پس چرا اینقدر ناراحتی؟
با کمی مکث لورا گفت
- با این کارهایی که تو می کنی فکر نمی کنم بتونیم پسرمون "ریچی" رو به دانشگاه بفرستیم"
در این جا بود که معلوم شد لورا با خودش نشسته فکر و خیال کرده و به آینده نگاهی انداخته و به این نتیجه رسیده که چون راب پول شام دو نفر دیگر را هم حساب کرده، پس توانایی جمع کردن پول برای ثبت نام فرزندشان در دانشگاه را ندارد. لورا از او انتظار داشت که این حس او را بدون پرسیدن "درک کند" و چون این اتفاق نیفتاد، او برای مدت ها راب را سرزنش می کرد.
خانم ها این کار را برقراری ارتباط می نامند.
__________________