«فردین» فقط آن شخصیت دوست داشتنی و محبوب نیست که مردم ایران را با سینما آشتی داد، او برای ارتقای سطح کیفی این سینما با هزینه شخصی اش تجهیزات برای آن خریداری کرد. او «علی بی غم» بود و می توانست...


اگر تنها آرزوی دیدن یک بازیگر را (بی اغراق) در تمام عمرم داشتم او کسی نبود جز «فردین». ولی این نام دیگر برایم به حسرت تبدیل شده است. او برای زمانی در گذشته بود و من متعلق به نسلی دیگر و در این بین عقربه های بی رحم ساعت بود که بین ما حکفرمایی می کرد که عقربه های او زودتر از حرکت ایستاد. زمانی که کم سن و سال بودم «فردین» برایم معنایی فراتر از تصاویر بی کیفیت فیلم های سیاه و سفید نداشت.

زمانی که بزرگ تر شدم و به سینما علاقه مند، از لابه لای افکار و خطوط یادداشت های نویسندگان نشریات، او برایم وصله ای نچسب برای سینمای ایران شد و حالا که از زیر سایه سیاه کج فکران بیرون آمده ام تصویری حقیقی از گذشته برایم نمایان شده ولی خیلی دیر؛ که فقط شرمساری و پشیمانی آن برایم باقی مانده است. پشیمانی از بدفکری و شرمندگی از ناتوان بودن از ادای دینی که «فردین» بر گردن سینمای ایران دارد.

«فردین» می دانست که باید در سینمای «غزل» هنر خود را عرضه کند ولی به زمان احتیاج داشت. او با «گنج قارون»در دل مردم ایران جای گرفت و صنعت سینمایی را پایه گذاری کرد که پیش از آن به این قدرت و وسعت وجود نداشت. سینمای ایرانی در سال های بعد در هر شکل و شمایلی، روی پایه های بنایی شکل گرفت که فردین یکی از سازندگان اش بود. او از همه ضعف ها و نقص های سینمای خودش خبر داشت ولی از بد حادثه دیگر زمانی نداشت و در این بین آنهایی هم که قلمی در دست داشتند از تغییر موقعیت ایجاد شده نهایت استفاده را بردند تا سینمای «فردین» را کاملا تخریب کنند.

بی آنکه به حرف هایش گوش کرده باشند و به کارهایی که برای سینمای ایران انجام داده نگاهی انداخته باشند. و بعد آنها ماندند و نسل های جدید و تاثیر پذیرفتن این نسل ها از اندیشه آنها. اما زمانه امروز، زمانه حقیقت و شفافیت است. از سال ها پیش تا همین چند سال گذشته هیچکس جرات نام بردن از «فردین» را نداشت ولی امروز می بینیم که نامش در نشریات و فیلم ها و حتی تلویزیون هم برده می شود. او در همه ی این سال ها به زندگی اش در دل مردم کشورش ادامه داده است.


«فردین» فقط آن شخصیت دوست داشتنی و محبوب نیست که مردم ایران را با سینما آشتی داد، او برای ارتقای سطح کیفی این سینما با هزینه شخصی اش تجهیزات برای آن خریداری کرد. او «علی بی غم» بود و می توانست افقی فراتر از آن هم داشته باشد، ولی هر تحولی نیازمند طی کردن یک پروسه است که متاسفانه هیچ کس یا از آن اطلاعی نداشت یا اینکه وانمود می کرد اطلاعی ندارد.

زیر فشارهای مختلف تطری و عملی، و کج فهمی های کم سوادانه ی مثلا انتقادی و تئوریک و یا خط قرمزهایی که بعدها البته از میان رفتند، فرصت حرکت از او روز به روز دریغ شد. «فردین» فقط ستاره سینما نیست. او فراتر از این القاب است. به جرات می توان گفت که در جهان استثنا است. چه کسی را سراغ دارید که برای همیشه از سینما کنار گذاشته شود و طرفدارانش بدون هیچ خبری از او، بیشتر از گذشته دوستش داشته باشند؟ «فردین» چه زمانی که بر سر در سینماها ظاهر می شد و چه زمانی که به سمت خانه ابدی اش رهسپار شد، هزاران نفر را به استقبال و بدرقه خودش دعوت می کرد.

ای کاش فرصتی بود تا خودش در زمانه جدید حرف هایش را بیان می کرد، ارتباط مغتنمی را که با مردم داشت حفظ می کرد و احیانا درد دل هایش را از بی مهری های متحمل شده بازگو می کرد. ولی افسوس که دیر شده است.

«فردین» اگر «علی بی غم» بود مردم دوست اش داشتند. در این دوران اگر یک بازیگر مورد غضب قرار گرفته ی جریان های توخالی روشنفکری و صاحبان خط قرمزها بود، دیگر به سینماداری مشغول شده بود، اما باز هم مردم به دیدن اش می رفتند. او هر چه که بود، مردم دوست اش داشتند. چرا که از دل مردم برخواسته بود و تصویری از خودشان را به آنها ارائه میکرد. آن هم در زمانه ای که «کوچه مردها»یش واقعی بود و درِ خانه «علی بی غم» فقط با یک پرده از دنیای بیرون جدا می شد. «فردین» در آن زمانه حقیقت را بازی می کرد، که امروز به شوخی و جدی «فردین بازی» به رویای مان تبدیل شده است. او شمایلی حقیقی از خود به جای گذاشت و برای همین است که حتی امروز که سیزده سال است در خانه ای کوچک در قطعه هنرمندان آرمیده، همیشه نامش با شاخه های گل طرفدارانش همراه می شود.

سیزده سال گذشت و او دیگر نیست. هر سال به تعداد سال های نبودنش اضافه میشود و این تاوان ما است. اعدادی که هر سال بزرگتر می شوند و ما را از زمان بودنش دورتر می کنند، تاوانی است برای فهم های اشتباه ما و حسرتی است ابدی برای یک عذرخواهی کوچک از «فردین» سینمای خودمان.
نویسنده: حسام حاجی پور
تصویری که از محمدعلی فردین مشاهده می کنید، پانزده روز پیش از مرگ او گرفته شده است.