-
شیوهی درونگرا، شیوهی برونگرا
شیوهی درونگرا آن شیوهی بازی است که بازیگر، نقش را درون خود میسازد و سپس همهی اطلاعات را به ناخودآگاهش میسپارد و از آن پس این ناخودآگاه اوست که در شرایط گوناگون و در موقعیتهای متفاوت واکنش نشان میدهد و بدن بازیگر را به حرکت وامیدارد. در واقع نقش از مسیر عواطف و فردیت بازیگر میگذرد و رنگوبوی درونیات بازیگر را میگیرد. شیوهی برونگرا آن شیوهی بازی است که بازیگر، نقش را روی بدن خود میسازد، حرکت و رفتارهایی را انتخاب میکند و برای این انتخابها یک روحیه طراحی میکند.
سعی میکند این همه را همچون یک جلد به تن کند و سعی او در تمام طول و عرض بازی این است که این جلد را حفظ کرده، از آن خارج نشود. این جلد –یعنی مجموعهی کردارها و پندارهای انتخابشده –حال و هوا و در مجموع شخصیتی را میسازد که همان نقش مورد نظر است.
در این شیوه، نقش از فردیت بازیگر و از عواطف او عبور نمیکند بلکه شناخت اجتماعی و عقل بازیگر نقش را طراحی و اجرا میکند. همچنین رنگوبوی فردی خود بازیگر را به همراه ندارد بلکه رنگوبوی جهانبینی اجتماعی بازیگر را داراست. شیوهی درونگرا توسط استانیسلاوسکی و آنتوان چخوف مطرح و تئوریزه شد که درواقع واکنشی به نوع بازیهای تیپیـــکال قرننوزدهمی و همچنین رویکردی به علم نوین روانشناسی بود. شیوهی برونگرا نیز توسط وسوالد میرهولد، شاگرد بلافصل استانیسلاوسکی، مطرح و بعداً توسط برتولت برشت تئوریزه شد.
فیلم «مخمصه» بازهم داستان برخورد و کلنجار چند گانگستر و چند پلیس و در رأس آنها نیل مککالی (دنیرو) و وینسنت هانا (پاچینو) است. هر دو شخصیت مطمئن به نفس، خودمحور و بهشدت حرفهای هستند، که قاعدتاً نهایت کلنجار آنها باید خونین باشد و به حذف فیزیکی یکی بینجامد، که میانجامد. هانا پیروز میشود اما پیروزی او چندان خوشایندش نیست. چراکه این نوع شخصیتها همواره در کنار هم و در برخورد با هم معنی پیدا میکنند.
اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )
برچسب برای این موضوع
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
- شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
- شما strong>نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
- شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
-
قوانین انجمن