اسماعیل حق‌پرست: هربرت گانز، از روسای پیشین انجمن جامعه‌شناسی آمریکا، نخستین جامعه‌شناسی است که اصطلاح جامعه‌شناسی مردم‌مدار را در سال ۱۹۸۸ پیشنهاد کرد البته امروز مایکل بوروی را چهره‌ای شاخص و موثر در بسط و گسترش و نیز تثبیت جایگاه این نوع جامعه‌شناسی باید دانست.


از محوری‌ترین نکات در رویکرد به جامعه‌شناسی مردم‌مدار، دو پرسش اساسی است؛ جامعه‌شناسی برای چه کسی؟ و جامعه‌شناسی برای چه؟ درواقع، در پاسخ به این دو پرسش است که بوروی به یک نظام تقسیم کار در جامعه‌شناسی می‌رسد و بر این اساس چهار نوع جامعه‌شناسی حرفه‌ای، سیاستگذار، انتقادی و مردم‌مدار را از هم متمایز می‌سازد.
مایکل بوراووی، رئیس انجمن بین‌المللی جامعه‌شناسی با طرح جامعه‌شناسی مردم‌مدار اهالی جامعه‌شناسی را متوجه نکته مهمی کرد. در کنار جامعه‌شناسی برخاسته از آکادمی و دانشگاه، در کنار جامعه‌شناسی انتقادی و روشنفکرانه، در کنار جامعه‌شناسی‌ای که طرح‌های بازار و دولت را پیش می‌برد، جای جامعه‌شناسی‌ای خالی است که مردم را مشاهده کند، هدف را گروه‌های مردمی دانسته و برای مردم تولید کند. این جامعه‌شناسی جدید دغدغه‌اش مردم یا به تعبیری درست‌تر، گروه‌های مردمی است.

روند موردنظر جامعه‌شناسی مردم‌مدار راهی برای شناسایی مسائل و موضوعات جامعه‌اش است و در برابر دستورکار جامعه‌شناسی حرفه‌ای قرار می‌گیرد که مساله‌یابی را به خلاقیت و اکتشاف شخصی دانشجویان و پژوهشگران واگذار کرده‌است. از این‌روست که جامعه‌شناسی مردم‌مدار طی گفت‌وگویی دوطرفه با مردم به شناسایی مسائل و موضوعات گروه‌های مردمی پرداخته و به معنای دقیق‌تری به «جامعه»شناسی روی می‌آورد. در مقاله‌ای مهدی حاجی‌مهریان جامعه‌شناسی مردم‌مدار را اینگونه مثال می‌زند که «جامعه همانند پیکری است که پزشکان/ جامعه‌شناسان با ابزار و سنجش‌های مختلف همواره میزان فشار خون، نوار قلب، دمای بدن و وضعیت این پیکر را ارزیابی و رصد می‌کنند.» جامعه‌شناسی مردم‌مدار چنین رصدی را طی همین گفت‌وگوی توامان و دوطرفه با گروه‌های مردمی انجام می‌دهد.

دکتر محمدامین قانعی‌راد در سخنرانی خود درخصوص جامعه‌شناسی مردم‌مدار می‌گوید: «جامعه‌شناسی مردم‌مدار باید در خدمت مردم و جامعه مدنی باشد، مخاطبش را مردم بداند، برای آنان و به کمک آنان به تولید دانش جامعه‌شناختی بپردازد و مقیاس‌هایش را نیز متناسب با چنین شرایطی تنظیم کند.» قانعی‌راد معتقد است بازخوانی مقالات پژوهشی به زبان همه‌فهم، که البته باید آن را متمایز از عوامانه کردن جامعه‌شناسی دانست، ازجمله اهدافی است که در قالب جامعه‌‌شناسی مردم‌مدار دنبال می‌شود.

جامعه‌شناسی مردم‌مدار، همچنان ریشه‌های خود را در جامعه‌شناسی حرفه‌ای می‌بیند و بدون توجه و نگاه به جامعه‌شناسی حرفه‌ای نمی‌تواند دوام آورده و بقای خود را تضمین کند. سی‌رایت میلز که ازجمله متفکرانی است که در سنت جامعه‌شناسی مردم‌مدار به آن توجه می‌شود، پیوند میان مسائل شخصی با مسائل عام اجتماعی و رایج کردن چنین باورداشتی را برای مردم از مهم‌ترین اهداف جامعه‌شناسی مردم‌مدار می‌داند. جامعه‌شناسی مردم‌مدار دانش را نه برای آکادمی، نه برای دولت‌ها و بازار و نه برای نقد آثار علمی، بلکه توجهش را مستقیما به گروه‌های مردمی معطوف می‌کند. این درحالی است که به باور وی این مواجهه با مردم نه یک‌سویه بلکه دوطرفه و در قالبی گفت‌وگویی شکل می‌گیرد. این در شرایطی است که تصور غالبی که از سنت جامعه‌شناسی مردم‌مدار وجود دارد، عمدتاً معطوف به نوع «سنتی» آن بوده که قالبی تک‌گویانه به خود می‌گیرد، حال آنکه با برداشتی ارگانیک، جامعه‌شناسان مردم‌مدار از طریق گفت‌وگو با مردم، توامان از مردم می‌آموزند و به ‌آنها نیز آموزش می‌دهند. این نوع جامعه‌شناسی «روش»، «نظریه» و «تاریخ» خود را دارد. در واقع، جامعه‌شناسی مردم‌مدار همچون چتری عمل می‌کند که در آن رویکردهای روش‌شناختی و تئوریکی را که متناسب با پروژه‌اش است، از دل تاریخ جامعه‌شناسی بیرون می‌کشد و برجسته می‌سازد.

دکتر بهرنگ صدیقی، مدیر کارگروه جامعه‌شناسی مردم‌مدار در مقاله‌ای که در سایت این انجمن منتشر شده، اهداف جامعه‌شناسی مردم‌مدار را به چهار مورد، شامل گسترش مخاطبان جامعه‌شناسی، حفظ شرایط گفت‌وگویی در تولید دانش جامعه‌شناسی، رهایی‌بخشی و گسترش تخیل جامعه‌شناختی به واسطه پیوند میان گرفتاری‌های شخصی با مسائل عام اجتماعی و نیز پیوند میان سرگذشت شخصی و تاریخ اجتماعی تقسیم می‌کند و پیامد مستقیم این نوع جامعه‌شناسی را رشد مطالبات اجتماعی گروه‌های مردمی می‌داند.
اما هنگامی که صحبت از روش‌های جامعه‌شناسی مردم‌مدار می‌شود، باید یادمان باشد که صحبت از روش‌هایی است که برای گفت‌وگو و ارتباط برقرار کردن با گروه‌های مردمی به کار می‌آید و ازجمله به بهره‌گیری از ابزارهایی چون سینما و عکاسی و مطبوعات و... اشاره می‌شود.

دکتر فاضل از اساتید جامعه‌شناسی دانشگاه تهران نیز سه مولفه اساسی برای جامعه‌شناسی مردم‌مدار را مطرح می‌کند؛ دیالوگ، تناسب و دسترس‌پذیری. «دیالوگ» زمینه‌ساز مشارکت مردم در تولید علم جامعه‌شناسی، «تناسب» عامل پیوند جامعه‌شناسی با مسائل مردم و نیز طرح آنها بر بستری تاریخی است و «دسترس‌پذیری» نیز امکان فهم معرفت جامعه‌شناختی را برای مردم فراهم می‌آورد که البته همین امر می‌تواند دامی پیش‌روی جامعه‌شناسی مردم‌مدار نیز باشد.

فاضلی در تشریح نسبت میان جامعه‌شناسی مردم‌مدار و جامعه‌شناس مردم‌مدار می‌گوید که نمی‌توان از هر یک از انواع جامعه‌شناسی پرورش جامعه‌شناس مردم‌مدار طلب کرد. مردم‌مدار بودن یک جامعه‌شناس مستلزم برخورداری از نوعی اخلاق است که مختص اینگونه از جامعه‌شناسی است. در مجموع، به تعبیر بوراووی، باید گفت جامعه‌شناس مردم‌مدار نوعی خصلت «پارتیزانی» دارد و بر مبنای همین خصلت پارتیزانی است که جامعه‌شناسی مردم‌مدار با هیچ روش و موضع روش‌شناختی برخوردی جزم‌اندیشانه ندارد. دوری از جزم‌اندیشی در مورد ارزش‌ها نیز صادق است. به عبارتی دیگر، این نوع از جامعه‌شناسی زمینه بحث در مورد ارزش‌ها را فراهم می‌کند بدون آنکه هیچ ارزشی را تحمیل کند.
در مجموع، جامعه‌شناسی مردم‌مدار را گونه‌ای از جامعه‌شناسی باید دانست که با برخورداری از صراحت مفهومی و دقت روش‌شناختی، داعیه‌هایی به اندازه یافته‌های تجربی خود دارد و با خصلتی پارتیزانی به مسائل مردم می‌پردازد.