-
گستره و محتواي جغرافياي روستايي
قانعكنندهترين تعريف تعريفي است كه به وسيله ويبرلي ((Wibberley پيشنهاد شده كه استدلال ميكند كلمه روستايي: «قسمتهايي از يك مملكت را توصيف ميكند كه به طور بارزي در آن علايم استفادههاي گسترده از زمين در حال حاضر و يا در گذشته بلافصل آن غلبه دارد». اين تعريف به وسيله اكثر جغرافيدانان روستايي به طور فراگيري مورد استفاده قرار گرفته و همچنين به وسيله ديگر كاركنان مطالعات روستايي مورد قبول واقع شده است براي مثال، جامعهشناسان روستايي چنين مينويسند كه: «اصطلاح روستايي به طور قراردادي براي مشخص كردن يك ناحيه جغرافيايي تحديد حدود شده به كار ميرود كه از ويژگيهاي آن يك جمعيت كوچك، غير متمركز و بالنسبه منزوي از نفوذ مراكز بزرگ شهري است».
به دنبال اين شيوه برخورد اولين متن جغرافياي روستايي كه بعد از شكاف دهه 1960 ظاهر شد، كلاوت جغرافياي روستايي را در كتابي با همين عنوان چنين تعريف كرد: « مطالعه تغييرات جديد اجتماعي، اقتصادي، آمايش سرزمين و فضايي كه در نواحي كمجمعيتتر كه عموماً به واسطه خاصيت اجزاء قابل رؤيتشان به عنوان روستا به رسميت شناخته شدهاند صورت گرفته است».
با وجود كوششهاي فراوان براي گسترش معرفتشناسيها، ايدئولوژيها، الگوها و ديگر علوم وابسته، جغرافياي روستايي با ديگر شاخههاي جغرافيا مشترك باقي مانده و مصرانه گزيننده و عاري از تئوري است و بالاتر از همه جغرافياي روستايي هنوز همان چيزي است كه جغرافيدانان روستايي انجام ميدهند. به اين ترتيب، مؤثرترين شيوه براي بحث كردن درباره ديدگاه و محتواي جغرافياي روستايي مرور كردن بر دفاتر ثبت تحقيقات مختلف جغرافياي روستايي است.
اولين تحقيق ثبت شده به وسيله گروه مطالعات جديد جغرافياي روستايي IBG)) كار جغرافيدانان روستايي را بنا بر موارد زير طبقه بندي كرد.
-
طبقهبندي پژوهشهاي روستايي
كشاورزي
-سرمايه گذاري و سيستمهاي كشت
-تغيير ساختاري
-الگوهاي آمايش سرزمين
-داد و ستد و توزيع
-جغرافياي اجتماعي كشاورزي
-روشهاي نظري
احداث جنگل
-استفاده تفريحي
-تأثير اجتماعي و استخدامي
-جنبههاي اقتصادي
-حفاظت
اسقرارگاه روستايي
-ساختار يا عمل اقتصادي
-ساختار اجتماعي استقرارگاه
-برنامهريزي استقرارگاه
-تكامل تاريخي استقرارگاه
جمعيت روستايي
-توزيع، رشد،جمعيتزدايي
-ساختار استخدامي
-جغرافياي اجتماعي جوامع محلي روستايي
حمل و نقل روستايي
-مطالعات الگويي
-مطالعات برخوردها و تصادفات
تفريحات سالم و توريسم
-خانههاي دوم
-پاتوقها
-تحرك جمعيت
-اثرات آمايش سرزمين
-پاركهاي ملي و روستايي
-مطالعت ارزيابي نيازمنديها
برنامهريزي توسعه روستايي
-توسعه صنعتي
-ارزيابي منابع روستايي
-مؤسسات
-كنترل برنامهريزي آمايش سرزمين
پاسيون ((Pacione مينويسد: جغرافياي روستايي حديثي طويل دارد اما تا زمانهاي اخير آن عموماً منتسب به مطالعات مربوط به كشاورزي بود يا تحليلهاي تاريخي و توصيفهاي استقرارگاه روستايي يا الگوهاي آمايش سرزمين روستا را در بر ميگرفت. اگرچه اين حوزههاي تحقيق امروزه اهميت خود را در قلمرو موضوع مربوط حفظ ميكنند، جغرافياي روستايي طي دهه گذشته گسترش يافته و ديگر خطوط تحقيق همانند مطالعه سيستماتيك حمل ونقل روستايي، استخدام و خانهسازي، ارزيابي سياستهاي توسعه در نواحي روستايي؛ و اهتمام در توسعه تئوري و متدلوژي در مطالعات روستايي را در بر گرفته است.
-
برنامهريزي و توسعه روستايي
تحول و دگرگوني هر يك از جنبههاي خاص زندگي در عرصههاي روستايي نه تنها ارتباط تنگاتنگ با روندهاي عمومي توسعه سكونتگاههاي روستايي دارد، بلكه جدا از سمتگيريهاي عام در سطح ملي نيست. بنابراين هرگونه اقدامي در راستاي دگرگوني جنبههاي زندگي روستايي ميتواند و بايد جزئي از ساماندهي فضايي به شمار آيد. البته موفقيت در دگرگونسازي و پيشرفت روستاها و نهايتاً ساماندهي فضايي آنها منوط است به فرآيند برنامههاي توسعه در تمام نقاط يك كشور و اقداماتي هماهنگ و از پيش سنجيده شده براي برقراري تعادلي منطقي ميان سكونتگاههاي روستايي و شهري و از بين بردن نابرابريهاي موجود از لحاظ استانداردهاي كيفي زندگي. از سوي ديگر، ضرورت تحول و برنامهريزي توسعه تنها زماني جدي، همهگير و معنيدار ميشود كه جمعيتي آگاه بر اساس نيازها به طرح تقاضاي خود پرداخته، با بهرهگيري از منابع، امكاناتي براي رفع مايحتاج زيستي و نيازهاي گوناگون اجتماعي -اقتصادي خود فراهم آورند.
آنچه مسلم است اينكه نه اين ضرورت بنيادي همه جا به طور يكسان مطرح ميشود و نه امكانات و منابع موجود همه جا يكسان است. از سوي ديگر نيازهاي اجتماعي_اقتصادي جنبه مكاني_فضايي دارند و ممكن است از نقطهاي به نقطه ديگر يا از سرزميني به سرزمين ديگر متفاوت باشند. اين عوامل يعني ضرورت تحول، ماهيت نيازها و نحوه بروز آنها در مكانهاي مختلف و همچنين ساختها و صورتبنديهاي گوناگون اجتماعي- اقتصادي باعث ميشود كه تفاوتهاي اساسي ميان كيفيت و دامنه تحول و دگرگوني و نهايتاً چگونگي توسعه و بهبود سكونتگاههاي روستايي مطرح گردد.
بارزترين مصداق اين قضيه تفاوتهاي آشكاري است كه ميان ساختار فضايي، دامنه و شكل نيازها و نحوه بروز آنها در كشورهاي شمال و جنوب وجود دارد.
در كشورهاي جنوب پيش از هر چيز اين نكته اساسي مطرح است كه بخش قابل توجهي از جمعيت در سكونتگاههاي توسعه نيافته روستايي به سر ميبرند و كيفيت زندگي آنها در حد«بقاي زيستي» است. البته بايد اذعان داشت كه اگرچه مردمان ساكن در سكونتگاههاي روستايي اين گونه كشورها معمولاً مردماني بيچيز و فقير هستند، ليكن گاهي افرادي در روستاهاي اين كشورها يافت ميشوند كه نه تنها ميزان درآمد و سطح زندگي آنها قابل مقايسه با سطح زندگي ثروتمندترين ساكنان شهري است، بلكه بايد گفت عليرغم تعداد اندكشان، نقشي تعيينكننده در جهتگيريهاي عمومي روستا دارند. اگرچه مسائل كشورهاي جنوب در همه جنبهها مشابه نيست، اما ميتوان ويژگيهاي مشتركي براي همه آنها قايل شد.
اين ويژگيهاي مشترك به نظر مايكل تودارو ((Michael Tudaro چنين است:
1. سطح نازل زندگي اكثريت مردم از لحاظ كمي و كيفي.
2. سطح نازل قابليت توليد.
3. نرخ فزاينده رشد جمعيت.
4. نرخ بالاي بيكاري و كمكاري.
5. وابستگي شديد به توليدات كشاورزي و صادرات محصولات بخش اول.
6. سلطه، وابستگي و آسيبپذيري در روابط بينالمللي.
بديهي است كه جنبههاي گوناگون مذكور اساساً با يكديگر ارتباطي تنگاتنگ دارند؛ بدين نحو كه نرخ بالاي رشد جمعيت فرصتهاي شغلي و امكانات توليدي بيشتري را ميطلبد و از آنجا كه اين شرايط فراهم نيست، بيكاري و كم كاري افزايش مييابد. افزايش بيكاري سطح درآمد ملي را كاهش ميدهد و سطح نازل درآمد ملي در پسانداز و انباشت سرمايههاي ملي و امكان سرمايهگذاري تأثير ميگذارد و اين امر خود در نهايت به سطح پايين زندگي از لحاظ كمي و كيفي منجر ميشود. نهايتاً اين روند موجب ميگردد كه اكثريت جمعيت كشورهاي جنوب، به ويژه روستانشينان امكان طرح و بيان نيازها و تقاضاي خود را كه قاعدتاً زمينهساز هرگونه توجه به اقدامات رشد و توسعه است نيابند.
در سطح بينالمللي به منظور تفكيك و تمايز ميان كشورهاي توسعه يافته و توسعه نيافته ملاكهايي مورد استفاده قرار ميگيرد كه به شاخصهاي جهاني توسعه معروف شده است. اين شاخصها به طور كلي عبارت است از : سطح عمومي توليد و مصرف و سرمايهگذاري، ميزان تقاضاي مؤثر، روند رشد صنعت، ميزان دسترسي به منابع و مصرف انرژي، حجم جريان سرمايه و تجارت، نرخ رشد جمعيت، عمر متوسط مردم و شرايط بهداشتي، آموزشي و ميزان و نحو? توزيع درآمد جامعه.
-
مفاهيم و اهداف توسعه روستايي
توسعه به وضعيتي معين و جاري در جامعه و روندهاي دگرگونساز آن باز ميگردد. در جنبه نظري، توسعهيافتگي بدين معناست كه افراد و گروههاي اجتماعي يك كشور قادر به تعيين سرنوشت خويش شوند و بتوانند اهداف ملي را با انتخابي آگاهانه براساس شرايط و امكانات خويش به پيش برند، بدون اينكه در مناسبات و روابط خود با مشكلاتي چون بحران، استثمار، وابستگي و سلطه مواجه شوند. البته چنين جامعهاي آرمان است و بايد دانست كه تا كنون هيچ جامعهاين به اين «توسعه ناب» دست نيافته است.
امروزه ديدگاههاي تازهاي در خصوص مفهوم و معناي توسعه مطرح شده است كه به نحو قابل توجهي از ديدگاههاي پيشين فراگيرتر است. بدين ترتيب توجه به «مساواتطلبي» در رويكرد توسعه با مفاهيم و اصطلاحاتي همراه شده است كه از آن ميان ميتوان به «خوداتكايي»، توسعه از پايين، نيازهاي بنيادي، «مدل چيني»، بهبود محيط زيست و توسعه از نوع ديگر» اشاره كرد. وجه اشتراك غالب اين ديدگاههاي نو، توجه به جنبههاي گوناگون توسعه، از جمله جنبههاي فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و نهايتاً جنبه مكاني_فضايي آن است.
بدينسان با توجه به مفهوم فراگير توسعه، دستيابي به آن را ميتوان به موفقيت توأمان در زمينههاي زير منوط دانست:
الف) رشد چشمگير اقتصادي؛
ب) برخورداري از دانش فني قابل توجه؛
ج) برقراري تعادل مكاني- فضايي در سطوح مختلف محلي، منطقهاي و ملي؛
د) دستيابي به رفاه اجتماعي- اقتصادي و تعادل فرهنگي افراد و گروهها؛
ه) تكاپو در جهت مدرنسازي مداوم جامعه و بهبود روابط اجتماعي- اقتصادي.
در اين چهارچوب، توسعه «جرياني چند بعدي»است كه بايد با تغييراتي اساسي در ساخت اجتماعي، و طرز تلقي تودهها و نهادهاي ملي، موجب رشد اقتصادي و در نتيجه كاهش نابرابري و ريشهكن كردن فقر شود. به همين ترتيب ميتوان برنامهريزي توسعه روستايي را به عنوان تفكر و عمل سنجيده در راستاي دستيابي به زمينهها و اهداف فوق تعريف كرد.
اهداف خاص برنامهريزي روستايي بايد در سطوح مختلف و در ارتباط با جنبههاي گوناگون اجتماع روستايي تبيين شود. اين اهداف قاعدتاً بايد به تجديد سازمان فعاليتها، افزايش درآمدها، گسترش رفاه، برقراري نظم و ترتيب فضايي و نهايتاً بهبود شرايط زندگي در عرصههاي روستايي منتهي گردد.
برنامههايي كه به منظور دستيابي به اهداف فوق مطرح است، عبارت است از:
الف) برنامهريزي جمعيتي هم به مفهوم كنترل رشد جمعيت و هم به مفهوم پيشگيري از روستاگريزي؛
ب) برنامهريزي خدمات و ساماندهي سكونتگاههاي روستايي؛
ج) برنامهريزي در زمينه اشتغالزايي و فعالسازي اقتصاد روستايي؛
د) برنامهريزي زيست محيطي و حفاظت از عرصههاي روستايي با هدف حفظ ويژگيهاي اكولوژيك و محافظت از چشماندازهاي طبيعي روستا؛
ه) برنامهريزي يكپارچهسازي اراضي و افزايش توليد روستايي؛
و) پيشبرد تعاون روستايي و زمينهسازي براي مشاكرت هر چه بيشتر روستاييان در امور توسعه؛
ز) برنامهريزي صنعت جهانگردي در سكونتگاهها و حوزههاي روستايي.
ممكن است برخي از اين برنامهها توأم با برنامههاي ديگر به اجرا درآيند و حتي در مواردي ممكن است به يكديگر در تقابل باشند؛ مانند برنامهريزي براي گسترش جهانگردي و برنامهريزي براي حفاظت از محيط زيست روستايي. از آنجا كه معمولاً برنامهريزيهاي مختلف روستايي در كشورهاي گوناگون به صورتي ناهماهنگ به انجام ميرسند، اجراي يك برنامه مثلاً افزايش سطح توليد، موجب مسائل تازهاي، مثلاً آسيبديدگي محيط زيست ميشود. از اين رو هماهنگي نهادي و سازماني و يكپارچهگي توسعه روستايي بايد پيوسته مورد توجه و تأكييد خاص قرار گيرد.
توسعه يكپارچه روستايي منوط به افزايش توليد، بهبود سطح دانش و انگيزش، ارائه خدمات گوناگون، بهبود و اصلاح شبكه ارتباطي و حمل و نقل، بهسازي مسكن روستايي، تنوع بخشي به امكانات اشتغال و اصلاح و انتظام شبكه مكاني- فضايي سكونتگاههاي روستايي به صورت توأم است. البته آنچه كه پيش از هر چيز بايد مورد توجه قرارگيرد، جايگاه روستا و توسعه روستايي در برنامههاي عمومي توسعه يك كشور است.
برچسب برای این موضوع
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
- شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
- شما strong>نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
- شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
-
قوانین انجمن