ای سرو جان گرفته ی باغ كتاب ها
خاتون غرفه های نگارین خواب ها
زایندگی گرفته ز تو بطن خاك ها
پاكیزگی گرفته ز تو ذات آب ها
ای در كتاب زندگیم اشتیاق تو
توجیه شاعرانه ی فصل شتاب ها
ای استجابت و تنهایی مرا
شبهای بازوان عزیزت جواب ها
توكیستی كه در سفر جستجوی تو
صد چشمه جوش زد ز كویر سراب ها
مست ازتو شد هر آینه دریا كه مست شد
ای شط ملتقای تمام شراب ها
دل می دهد بشارتم از بازگشتنت
و روزهای خالی از این اضطراب ها
و آنروز دور نیست كه فانوس می شوند
در كوچه های آمدنت آفتاب ها


حسین منزوی
از كتاب
از شوكران و شكر