بچه كوچولو ايستاده است در جمع خانواده و تازه با تمام قدش به سر آدم بزرگ‌هايي كه هرهر و كركر مي‌خندند هم نمي‌رسد.

در محفل بزرگ‌ترها جوك‌هايي از قوميت‌ها را تعريف مي‌كنند و هريك پيامك خنده‌داري در مورد يك گروه مي‌خواند.

بچه كوچولو به سه سال نرسيده است كه وقتي مي‌خواهد جلب توجه كند مي‌گويد: «فلاني گفت: من گشنمه!»
او حتي نمي‌داند وقتي اين حرف را مي‌زند خانواده به چه مي‌خندند، اما همين كه جلب توجه كند برايش كافي است. بزرگ‌تر كه مي‌شود مي‌فهمد اين لطيفه‌هاي قوميتي چه معنايي‌دارد، اما ديگر برايش مهم نيست كه زن دايي از يك قوميت است و دامادشان از قوميت ديگر، اين يكي از لطيفه‌هاي فلان طايفه ناراحت مي‌شود و آن يكي از لطيفه‌هاي طايفه ديگر؛ در نظر او گرچه آقا محسن مرد بزرگي است، مرد خوبي است، اما چون از يك طايفه خاص است مي‌شود در مورد همزبانانش جوك گفت و او هم اگر اخم كند بي‌جنبه است!

منطق او ديگر مي‌تواند اين چيزها را شبيه‌سازي كند و تعميم دهد: «هركس را كه شبيه ما نيست مي‌توانيم مسخره كنيم.»
بعد دايره بازيچه‌هاي كلامي‌اش گسترده‌تر مي‌شود: «پيرترها، دخترها، زن‌ها، معلم‌ها، كارگرها، كلاس اولي‌ها، ترم‌اولي‌ها، ترم بالايي‌ها... »

آن روز ديگر به ياد نمي‌آورد اين عادت دست انداختن، متلك گفتن و مسخره‌كردن را از كجاآورده است، اما رفتار اجتماعي ناپسند او آنقدر دروني شده كه ترك‌كردنش سخت است.
كودك بايد بداند، كه تمامي نژادها و رنگ‌ها و عقايد افراد مختلف شايسته احترام هستند و به خاطر دوستي ميان انسان‌ها نبايد رفتار ناهنجار داشته باشد.

والدين بايد حس همدردي و انسان دوستي را كم‌كم به كودك القا كنند. بايد به كودك بفهمانند كه به همه احترام بگذارد، مسئوليت‌پذير باشد و اين نكته را بداند كه هر انساني گنج گرانبهايي محسوب مي‌شود.
به كودك خود ياد دهيد كه به گروه خود افتخار كند و به گروه‌هاي ديگر احترام بگذارد. دوست داشتن گروه خود به اين معنا نيست كه گروه‌هاي ديگر فاقد ارزش‌هاي انساني هستند.
براي كودكان داستان‌هايي از اسطوره‌هاي تمام اقوام و ملل بگوييد تا انسان‌ها با هر قوميتي در نظر او شريف، قابل ‌احترام و دوست‌داشتني جلوه كنند.




منبع: جام جم