-
رابطه ی بین سخن گفتن و موفقيت و محبوبيت!!!
مثلاً پوشيدن کت و شلوار مي تواند نشانه لباس پوشيدن رسمي يا نشانه احترام قائل بودن براي يک موقعيت باشد، حال آن که استفاده از يک پوشش بسيار عادي، نشانه خودماني تلقي کردن يا جدي نگرفتن به شمار آيد.
شخصيت هايي نظير رسمي يا خودماني، آراسته يا ناآراسته و طرز تلقي هايي مانند احترام قايل شدن يا نشدن با طرز سخن گفتن نيز مشخص مي شوند
در هر صورت آنچه مسلم است آن است که هر حرفي بايد به شکلي زده شود. هر سخن لحن، سرعت، مکث و بلندي خاص خود را دارد. ممکن است قبل از صحبت بدانيم يا ندانيم چه بايد بگوئيم يا چه مي خواهيم بگوئيم، مگر اينکه شرايط جلسه، حالت مسلم و مشخص داشته باشد.
در عين حال هيچگاه قبل از سخن گفتن، تصميمي بر اينکه کجا صدا را بلند يا کوتاه بايد کرد و يا کجا تند يا سريع بايد حرف زد، گرفته نمي شود.
چون رعايت و به کار بستن تمامي اين نکات بستگي به موقعيت دارد، اما همه عواملي است که ما منظور گوينده را درک مي کنيم و در باره طرز فکر خود نسبت به نظرات يکديگر تصميم مي گيريم.
سبک گفت و گو هرگز موضوعي فوق العاده و اضافي بر گفت و گو نيست بلکه بخش اصلي و جدانشدني از آن است. جنبه هاي سبک گفت و گو، ابزار اوليه آن گفت و گو هستند. نشانه ها و علايم مهم در سخن گفتن، سرعت حرف زدن مکث ها و بلندي صداست که جملگي آنچه را ما آهنگ صدا و صحبت مي شناسيم مشخص تر مي سازند.
اين نشانه ها در تمهيدات زبان شناسي به کار مي روند که اساس صحبت و گفت و گو را شکل مي دهند. مجموعه اي که نوبت گيري در گفت و گو، بيان نقطه نظرها و اينکه در جريان صحبت و گفت و گو چه مي کنيم (گوش مي دهيم، علاقه منديم، قدرشناسي مي کنيم، رفتار دوستانه داريم، انتظار کمک داريم يا پيشنهاد کمک مي کنيم و ...) را مشخص ساخته و نشان مي دهند که به هنگام گفت و گو، در چه انديشه اي هستيم.
نشانه ها، سرعت و مکث در صحبت
سارا سعي داشت با همسر جديد سعيد، در گفت و گو را باز کند. اما به نظر مي رسيد که مينا (همسر سعيد) حرفي براي گفتن ندارد! در حالي که سارا احساس مي کرد مينا حوصله گوش دادن به حرفهايش را ندارد، مينا به سعيد گفت که سارا فرصت حرف زدن به او نمي دهد! که در حقيقت مشکل موجود با انتظار در باره سرعت و مکث کردن ارتباط داشت نه با حرف و حوصله داشتن يا نداشتن سارا و مينا!
بايد دانست گفت و گو، يک بازي نوبتي براي سخن گفتن انسانها است! شما حرف مي زنيد، بعد نوبت به من و بار ديگر نوبت به شما مي رسد. هر کس زماني حرف مي زند که مخاطب او حرفش را تمام کرده باشد. موضوع در ظاهر به همين سادگي است اما اينکه بدانيم طرف مقابل صحبت اش را تمام کرده است يا خير، خود موضوعي مهم است. وقتي صدا ملايم تر مي شود، وقتي گفته قبلي تکرار مي شود، وقتي ميان کلمات فاصله مي افتد و صدا باز هم ملايم شود؟ آيا تکرار جمله به معناي نداشتن حرفي تازه مي تواند باشد؟ آيا قصد، تاکيد است؟ يا ميان کلمات چه فاصله اي بايد بيفتد تا معناي "دارم حرفم را تمام مي کنم" يا "هنوز حرف دارم" يا "مکث کرده ام، اما حرفم هنوز تمام نشده است را بدهد؟
طبيعي است که در ميانه گفت و گو و صحبت با افراد، فرصتي صرف حل اين مسايل نمي شود. بلکه به دليل سالها تجربه در زمينه صحبت با اشخاص، فرد متوجه مي شود که حرف پايان گرفته يا خير.
از طرفي وقتي عادات گفت و گو در طرفين مشابه باشد، يا نوع سخن گفتن يکي براي آن ديگري واضح و مشخص باشد، هيچ اشکالي بروز نمي کند اما اگر عادات دو طرف با هم متفاوت شد، ممکن است يکي از طرفين گفت و گو به اين نتيجه برسد که آن ديگري يا به حرف او گوش نمي کرده يا اصولاً اين طور تصور شود که صحبتي براي گفتن وجود ندارد. (مثالي که درباره سارا و مينا مطرح شد).
منبع:روزنامه شاپرک
برچسب برای این موضوع
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
- شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
- شما strong>نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
- شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
-
قوانین انجمن