مصاحبه با پیتر نیومارک،
نظریهپرداز پیشتاز ترجمۀ علمی
آنچه اینجا میخوانید مصاحبۀ جدیدی است با پیتر نیومارک، استادِ ممتازِ دانشگاهِ وستمینیستر، جایی که او از 1958 تا 1981 ترجمه و ترجمهشناسی (نظریۀ ترجمه) تدریس کرده است.
از 1981 بدینسو، پروفسور نیومارک در مرکزِ مطالعاتِ ترجمۀ دانشگاهِ سوری در گیلدفورد بهصورتِ پارهوقت اصول و روشهایِ ترجمه را تدریس کرده است. او یکی از پراهمّیّتترین نظریهپردازانِ قلمروِ ترجمه و پژوهشگر و نویسندهای پرکار است. در حقیقت، طبقهبندیِ ترجمه به دو گونۀ «معنایی» و «ارتباطی» در اثرِ برجستۀ او «رویکردهایی به ترجمه» وقتی در 1981 منتشر شد نقطۀ عطفی در تاریخِ مطالعاتِ ترجمه به شمار رفت. «درسنامۀ ترجمه» که از پیِ آن در همان دهه به انتشار رسید نیز بستری را برایِ مباحثاتِ بعدی فراهم آورد.
آنچه برخی شاید ندانند این است که نیومارک از آن هنگام تا اکنون نگارش پرکارانه را ادامه داده است. در واقع، این مصاحبه عملاً در شکل مکالمهای زنده بر سر میز ناهار در سوری در اوایل دسامبر 2004 آغاز شد و در ماه مارس با گفتگوهای تلفنی کامل شد. برای پیتر نیومارک یافتن وقتی برای گپزدن دشوار است زیرا او حتا در نیمهبازنشستگی و در هشتمین دههی زندگی بسیار پرکار است.
ستون همیشگی او در ژورنال لندنی لینگویست با عنوان «اکنونِ ترجمه» رنگینکمانی از مباحث ترجمه و زبانشناسی را زیر نگاه خود دارد، که از آن جمله است علم اخلاق، زیباییشناسی و پزشکی. این مقالات هرچند اغلب سبک پرداختکننده به همهی موضوعات را به خود میگیرند، همواره آکنده از رهیافتهایی پرارزش و خوراکی برای اندیشهورزی مترجمان و زبانشناسان هستند. همسو با مقاصد پاناسئا، جالب است به این نکته توجه شود که نیومارک از این نظر پیشتاز است که ترجمهشناسی را از چنگال محافل اکیداً ادبی رهانید. چنان که مترجم برزیلی دانیلو نوگوئیرا بهتازگی نوشته است، رویکردهایی به ترجمه، اثر 1981 نیومارک، «یکی از آن کتابهای شگفتیبرانگیز است به قلم کسی که میداند همهی مطالعات ترجمه نمیباید به ترجمهی ادبی محدود باشد».
خود نیومارک این تکریم را نمیپذیرد و معتقد است بخش اعظم این قدرشناسی میباید متوجه یوجین نایدا باشد. جالب است که نایدا در مقالهای اخیر ستایش همسنگی را نثار نیومارک میکند آنجا که مینویسد «هیچ کس به اندازهی نیومارک چنین صریحاللهجه و چنین درستاندیش نبوده است، نیومارکی که هرگز با بیمعنانگاری سر آشتی نداشته است» (آندرمن و راجرز، 1999:79).
نیومارک متولد برنو در چکسلواکی است، شهری که او، از وقتی این کشور را در پنج سالگی وداع گفت و در انگلستان مقیم شد، در بهار 2005 بهعنوان نوعی بازگشت به ریشهها همراه با پسر خود به دیدار دگربارهی آن میرود. در دانشگاه کمبریج «زبانهای مدرن» خواند، دانشگاهی که از آن درجاتی افتخاری در زبان فرانسوی و آلمانی و نیز ادبیات انگلیسی دریافت کرد. افزون بر فراگرفتن دو زبان خارجی بهصورت رسمی، مفتخر است که ایتالیایی را، بهگفتهی خود، «بین مردم کوی و برزن» آموخته است. در مقام سربازی بریتانیایی، سه سال و نیم در ایتالیا مستقر بود. نیومارک با شیفتگی به خاطر میآورد که، وقتی هنگ او میرفت تا شهری ایتالیایی را زیر چکمههای خود آورد، چگونه این سرباز جوان هر کتابخانهای را که میتوانست بیابد زیر و رو میکرد تا بتواند کتابها و لغتنامههایی را از آن گلچین کند و به خطوط متفقین بازگردد تا آنها را بخواند.
کوتاه سخن این که، پیتر نیومارک شخصیتی دلربا و مسحورکننده است. هرچند نجیبمرد خوشبیان بسیار بسیار مؤدبی است، عقاید مستحکمش، شعلهگرفته از سالها مباحثه و مطالعهی پردقت، کلامش را آتشین میکند. از میان اندیشهورزان مجّد سدهی گذشتهی زبانشناسی یا ترجمه ( یا هر کارزار اندیشهای عمدهی مرتبط با آن) نامی را برشمار و نیومارک نقطهنظر برجستهای را دربارهی او ارائه خواهد کرد. از این روست که فرضیهی ساپیر ـ ورف، پیونددهندهی اندیشه و زبان، را بهعنوان نقطهی آغاز مصاحبهمان پیش کشیدم.
نیومارک، البته، خبرهی نوشتارهایِ ادوارد ساپیرِ آنتروپولوژیست و شاگردش بنیامین ورف است (ورف، به باورِ نیومارک، بسیار رادیکالتر بود). جالب است به این نکته توجه شود که نیومارک بهغایت فروتن نیزهست و اغلب نقطهنظرهای خود را در چارچوب عبارتهایی مانند «به نظرم چنین میرسد که» یا «تا آنجا که این اثر را به خاطر میآورم» و «خاطر نشان کنم که از آن هنگام که این مطالب را خواندم زمان زیادی سپری شده است» مینشاند. چنان که درسخن از ساپیر و ورف میبینیم، او، با طرح این چارچوب، عموماً دقیقترین توصیف را از موضوع مورد بحث ارائه میدهد. هرچند ساپیر نظریههای خود را برپایهی پژوهش دربارهی قبایل هوپی جنوبغرب ایالات متحده مینهد، پیشنهاد کردم نظریههای او را دربارهی دکترهای اسپانیایی که با انگلیسی بینالمللی کار میکنند به کار بندیم. پیشنهادی ناجور، شاید، اما میخواستم آن را با نیومارک بیازمایم.
دیوید شی: بهعنوان یک مترجم پزشکی که در اسپانیا عموماً با پزشکان و پژوهشگرانی کار میکند که میخواهند یافتههای پژوهشی خود را به انگلیسی منتشر کنند، با معمّای جالبتوجهی رویارو هستم. این اسپانیاییزبانها زبانی را به کار میگیرند که بسیاری از آنها نمیتوانند به آن سخن بگویند اما میباید در ترازی بسیار بالاتر به آن بنویسند و از آن بخوانند. فکر میکنم کار ساپیر، از دههی 1920، میتواند برای توصیف معضل من سودمند باشد. ساپیر آشکارا از منظر گفتار به زبان مینگرد (چنان که عنوان کتاب پرآوازهاش زبان: مقدمهای بر مطالعهی گفتار این نکته را تصریح میکند)، حال آن که زبان پزشکی میباید در متنهای نوشتاری، متون مکتوب، ریشه داشته باشد. علاوه بر این، وقتی انگلیسی زبانِ میانجیِ بلامنازعِ نوشتار پزشکی است، برای عدهی زیادی از نویسندگان و خوانندگان این متنها زبانی که ایشان به کار میگیرند زبان خود آنان نیست. ساپیر زبان بومی گوینده را بهصورت «زبان مادری او، جامهی رسمی حسها و اندیشههای او» توصیف میکند.
پیتر نیومارک: از آن هنگام که این مطالب را خواندم زمان زیادی سپری شده است، اما، در سادهترین بیان، فرضیهی ورف (یا ساپیر ـ ورف) بر آن است که فکر ما را زبان ما تبیین میکند و ما زندانیان زبان هستیم. به عبارتی سادهتر، اندیشههایی که برپا میکنیم مبتنی هستند بر زبانی که به آن سخن میگوییم و واژههایی که به کار میبندیم. جبرگرایی زبانشناختی (یا «دترمنیسم لینگویستیک») را، به بیانی، میتوان بدین معنا تعبیر کرد که زبان اندیشه را میجبرد. معتقدم که اندیشیدن عنصر بنیادی زبان است و زبان نوشتاری بهگونهای بیواسطه از اندیشیدن برمیخیزد. زبان گفتاری خودجوشتر و اجتماعیتر است حال آن که زبان نوشتاری عمدتاً فردی است و اجتماعی نیست و از این رو ژرفتر از زبان اجتماعی است. پس زبان پزشکی از اندیشه برمیخیزد نه از گفتار. همگان میدانند که خورشید بالا نمیآید ولی ما این عبارت را به کار میگیریم تا آن پدیده را توصیف کنیم. این نوعی واکنش اجتماعی است. بنابراین من با ساپیر موافق نیستم هرچند حس میکنم بخشی از آن فرضیه ارزش خاص خود را دارد.
د. ش.: این پژوهشگران پزشکی دائماً از انگلیسی بهعنوان زبان کاری خود استفاده میکنند. بنابراین همسو با ساپیر، شاید چندان خیالپروری نباشد آن را نوعی زبان مادری «موقت» بدانیم از این نظر که، برای مدتی که آنها سرگرم کار صورتبندی نظریههای خود و گزارشدهی یافتههایشان هستند، انگلیسی به قول ساپیر «جامهی رسمی درونیترین اندیشههای آنان» میشود. شاید حتا برای آنها بیان این مطالب به زبان خودشان دشوار باشد. البته برخی انگلیسی بینالمللی، زبان علم، را تهدیدکنندهی زبانهای دیگر میدانند. ساپیر آسودهکننده است: با پذیرش این نکته که زبانها به دلایل متنوع و از مجاری بسیار بهگونهای چشمگیر بر یکدیگر تأثیر میگذارند، او اشاره میکند که این تأثیر به استقراض لغت محدود است و برخی از زبانها بیش از دیگران مستعد این وامستانی هستند. آنهایی که معتقدند عبارتی مانند “un parking” قلّهی یک کوه یخ زبانشناختی یا آغاز نوعی فراگرد جهانیشدن زبانشناختی است شاید از دانستن چگونگی تأثیرگذاری زبانها بر هم در ارزیابی ساپیر اطمینان خاطری مجدد بیابند: «زبان احتمالاً خودبسندهترین و مقاومترین همهی پدیدههای اجتماعی است».
پ. ن.: چنان که گفتید، وقتی ساپیر دربارهی زبان حرف میزند، دربارهی گفتار حرف میزند و این اصطلاحگان پزشکی لغتها هستند نه اندیشه. در آن تعبیر، گفتار ارتباط را تسهیل میکند.
د. ش.: در هر حال، اجازه دهید بر کارهای خود شما متمرکز شویم. مایلم دامنهی این مصاحبه را به ترجمهی پزشکی محدود کنم. شما، در درسنامهی ترجمه، زبان را در سه مقولهی آکادمیک، حرفهای و همگانی سازمان میدهید. آیا حس میکنید این مقولات را بتوان در مورد چالشهای مختلف فراروی مترجمان پزشکی به کار بست.
پ. ن.: بله در کلّ، سپهر زبان آکادمیک همانا استاد دانشکدهی پزشکی است که اصطلاحات یونانی ـ لاتینی را چنان که هستند به کار میگیرد، حال آن که پیشهور عمومی از لغت انگلیسی استاندارد استفاده میکند. اگر به یکی از لغتنامههای بزرگ پزشکی، مثلاً دورلند، مراجعه کنید برای هر مدخل شاید سه اصطلاح مختلف را خواهید یافت، که با یونانی ـ لاتینی آغاز میشود. مثالی برای این تراز میتواند ایکتروس در برابر یرقان باشد. در تراز دوم، اصطلاحهایی مانند هپاتیت جای دارند. سپس اصطلاح عامیانه یا همگانی برای ناخوشیهایی مانند شکمروش، در برابر اسهال، ارائه میشوند. بنابراین میتوانید بگویید که مترجمان پزشکی میباید این هر سه گونهی اصطلاحات (نه همواره سه گونه بلکه گاه فقط دو گونه) را بدانند، گونهی مناسب هر موقعیت خاص را تشخیص دهند، و وقتی عبارتها یا اصطلاحهای مختلف را به کار میگیرند در گزینش خود احساس اطمینان کنند.
د. ش.: در خصوص این نکتهی اخیر، دانشجویان سال آخر ترجمهی من اغلب تقلا میکنند میان «اصطلاحهای رسمی بهکاررفته توسط خبرگان» که در درسنامهیتان (ص 153) توصیف میکنید و گونههای دیگر تمایز قائل شوند. ارتباط میان جرّاحان آشکارا متفاوت از شیوهای است که جرّاحان با پرستاران و بیماران ارتباط برقرار میکنند. آیا در این باره توضیحی دارید؟ همچنین نظرتان در این باره چیست که کادر پزشکی زبانهایی را به کار میبندند که بیمار نمیفهمد تا از نگرانی بیمورد اجتناب شود؟
پ. ن.: وقتی پرسنل پزشکی زبان متفاوتی را به کار میگیرند تا اطلاعات را از بیمار مخفی کنند، ما به این فرایند میگوییم «کورکردن با علم». دکترها نمیخواهند بیمارانشان را نگران کنند اما شنیدن آن الفاظ قلمبهسلمبه میتواند مرا بیشتر نگران کند.
د. ش.: در یکی از جدیدترین مقالاتتان، از نظریهپرداز روسی کورنی چوکوفسکی نقل قول میکنید که «ترجمه نه دغدغهی واژهها را در سر دارد و نه دغدغهی معنا را، بلکه به تأثیرها میپردازد». آیا این نکته در قلمرو ترجمهی پزشکی کاربردی دارد؟
پ. ن.: فکر نمیکنم این مطلب ربط خاصی به ترجمهی پزشکی داشته باشد. مترجم خوب میباید حسّ خوبی در این باره داشته باشد که یک نسخهی پزشکی چگونه میباید جلوه کند یا یک گزارش آزمایش چگونه میباید قرائت شود. در بسیاری از موارد نظریهی چوکوفسکی کاربرد ندارد. فکر میکنم اگر این پرسش رویهمرفته جایی برای مطرحشدن داشته باشد، جایگاه آن همانا حسّ کلّی است تا این یا آن حوزهی اختصاصی. شاید نوعی تأثیر کلّی آشکار مطرح باشد. برای نمونه، استفاده از دو اصطلاح مخاطره و ریسک – این یک آیا مطلوب است یا نامطلوب؟ اگر افتراق معناشناختی را به کار ببندیم که میگوید زهر نامطلوب است و عسل مطلوب، مخاطره پرریسکتر از ریسک است.
د.ش.: همچنین در لینگویست نوشتهاید (و در پاراگرافهایی دربارهی ترجمه، ص 159 تجدید چاپ شده است) که "ترجمه صرفاً فرآیندی دووجهی نیست. میباید پنج عامل واسط را به حساب آورد که عبارتاند از علم اخلاق، واقعیت، منطق، «زبان یکدست»، و زیباییشناسی، که از این مجموعه فقط زیباییشناسی منحصراً جهانی نیست". آیا میتوانید ترجمهی پزشکی را به این نقل قول ربط دهید؟
پ. ن.: از میان همهی پرسشهای شما پاسخدادن به این یک آسانترین است. بهآسانی میتوانم پزشکی را به همهی این مفهومها ربط دهم. نخست، علم اخلاق در ترجمهی پزشکی اهمیتی ویژه دارد –– نه تنها چنین است که متن را دقیق ترجمه میکنید بلکه میباید تضمین کنید که به بیمار آسیب نمیزنید یا باعث مرگ او نمیشوید. این مهمتر از نویسنده یا خواننده است. اگر نویسنده دستورالعملهایی بدهد که غیراخلاقی باشند، مترجم میباید دانش کافی داشته باشد تا خواننده را بیاگاهاند، یا آن دستورالعملها را تصحیح کند. لازم است همهی مترجمان متخصصان موقت باشند به این معنا که میباید به متخصصان دسترسی داشته باشند یا جنبهی پزشکی ترجمه را وارسی کنند.
در ارتباط با واقعیت، بدین معناست که چه چیزی روی میدهد –– نه زبان بلکه آنچه زبان توصیف میکند. مترجمان پزشکی میباید آنچه را که روی میدهد تجسم کنند. لازم است اطمینان داشته باشند که این تجسم واقعبینانه است. دربارهی منطق چنین است که متن از نظر علت و معلول و تقدم و تأخر زمانی منطقی است، یا زنجیرهوار است به گونهای که اگر واژهها و عبارتهایی مانند «پس» و «از این رو» یا «بنابراین» را به کار میبندید این واژهها یا عبارتها میباید متناسب با آن چیزی باشند که روی میدهد.
زیباییشناسی در ترجمهی پزشکی بدین معناست که متن شما چنان نگاشته شود که رأی اهل فن را با خود داشته باشد. یعنی، منظورم این است که، روشن، مجمل، و خوشلحن باشد. نمیباید بیش از اندازه سنگین باشد، میباید در عین بامعنابودن قابل خواندن باشد. خوب میبود اگر میشد به سبکی پرجاذبه نوشته شود.
زبان اندیشه بدین معناست که واژهای در زبان مبدأ مفقود است اما در زبان مقصد برای آن عبارتی مییابید. همهی زبانها خلاءهای واژگانی دارند اما اندیشههای ما چنین خلاءهایی ندارند. در زبان آلمانی عبارتی رایج هست با این معنای لفظ به لفظ که «دست خوبی برایت آرزو میکنم»، اما عموماً این عبارت را چنین تعبیر میکنید که «برایت اقبال بلند آرزومندم»، که شاید حاکی از این باشد که «امیدوارم نوبت به تو نیز برسد».
د.ش.: اکنون که صحبت زبان آلمانی را پیش کشیدید، فکر میکنید پیوندهای نزدیکتر اروپاییان چه اثری بر آیندهی ترجمهی پزشکی خواهد داشت؟
پ. ن.: اساساً، انگلیسی در مقام زبان بلامنازع به کار خواهد رفت و ترجمهی پزشکی رخت از میان خواهد بست (خندههای حضار). البته، مقصود این جمله آن بود که یک لطیفه باشد. اما محتمل آن است که 80 تا 90 درصد نوشتارهای پزشکی (در اروپا) در آیندهی نزدیک منحصراً به زبان انگلیسی منتشر شوند.
د.ش.: و انگلیسییی که به کار میرود میتواند کاملاً متفاوت باشد از آنچه سخنوران بومی انگلیسیزبان بدان مینویسند یا دستکم بدان میگویند، چنان که ساپیر میتوانست شاهد باشد اگر که امروز زنده میبود.
پ. ن.: کاملاً موافقم؛ آن انگلیسی «انگلیسی بینالمللی» خواهد بود. با این حال، آن انگلیسی گونهای از زبان انگلیسی است.
د.ش.: در مقام یک آموزگار ترجمهی فنی و علمی اغلب از من پرسش میشود چه کسی بیشتر صلاحیت ترجمهی متنهای پزشکی را دارد، حرفهایهای پزشکی که به ترجمه علاقه دارند یا مترجمی که میکوشد در ترجمه تخصص یابد. نظر شما در این باره چیست؟
پ. ن.: او که دکتر است احتمالاً محصول بهتری را به دست خواهد داد. او میتواند این اطمینان را بیافریند که متن بامعناست، و بدین ترتیب یک غیرمتخصص خواهد توانست کار را حک و اصلاح کند. عموماً من دکتر (پزشک) را ترجیح میدهم، اما البته داریم در کلیات حرف میزنیم. اگر دکتری زبانشناس فطری باشد، پس احتمالاً ترجمهی بهتری پدید خواهد آورد. با این سخن منظورم این است که او میباید شخصی با موهبت فطری نگارش و تألیف باشد. اما زبان محاوره، که پر از استعاره است، میکوشد از جزئیات بگریزد و این میتواند فاجعهبار باشد.
د.ش.: بسیاری از مدرسان ترجمه یک دورهی فوقلیسانس ترجمه را توصیه میکنند که میتواند بر پایهی یک دورهی چهارسالهی لیسانس یکی از رشتههای علمی یا فنی مبتنی باشد. به بیان دیگر، از مزیت تخصص فنی دورهی کارشناسی (لیسانس) استفاده شود تا سپس مهارتهای ترجمه در مقطع کارشناسی ارشد (فوقلیسانس) تکوین یابد. آیا موافق هستید؟
پ. ن.: این دورهی چهارسالهی بدیهی اگر قرار است مرتبط با پزشکی باشد میتواند در شیمی یا زیستشناسی باشد؛ در تئوری این شاید ایدهی خوبی باشد. مشکل این است که این ایده بیش از حد تئوریک است. آیا آنان میباید پسزمینهای از زبان داشته باشند؟ لیسانس شیمی یا زیستشناسی میباید در دست کم دو یا سه زبان پسزمینهای داشته باشد. دانشگاه برادفورد (پادشاهی متحده) یک برنامهی دورهی لیسانس را با این ویژگیها ارائه داده است.
د.ش.: دیگران معتقدند که نوعی کوشش تیمی پیونددهندهی پرسنل پزشکی و مترجمان میتواند از راه تضمین کیفیت اسناد این نوع کار را ارتقا بخشد. با توجه به ماهیت تخصصی فزایندهی پزشکی مدرن این نگرش شاید حیاتی باشد. برای مثال، جراح مغز شاید منبع سودمندی برای ترجمهی یک گزارش موردکاوی مربوط به پیوند پوست نباشد.
پ. ن.: مترجم را میتوان بهعنوان استاژیر یا انترن، اگر بخواهیم از اصطلاح آمریکایی استفاده کنیم، به کار گماشت. یک دورهی یکسالهی فوقلیسانس شاید پیشاپیش لازم باشد. این دو را شاید بتوان با هم ادغام کرد اما امید آن است که به اشتغال دایمی بیانجامد.
د.ش.: بسیار بسیار متشکرم از این که این اندیشهها را با خوانندگان پاناسئا به اشتراک گذاشتید.
پ. ن.: اصلاً قابل شما را نداشت؛ از بحث در این موضوعات لذت بردهام.
قدردانی: مایلم سپاسگزاری خود را از پروفسور پیتر نیومارک بهخاطر وقتی که به این مصاحبه اختصاص دادند ابراز کنم. همچنین سپاسگزارم از پروفسور جرمی موندی از دانشگاه سوری بهخاطر دعوت از من برای تدریس یک دورهی لیسانس ترجمهی پزشکی در دپارتمان ایشان و نیز بهخاطر معرفی من به پیتر نیومارک. قدردان زحمات دکتر و. ک. چونگ، استاد ارشد افتخاری رادیولوژی و فیزیک و نورورادیولوژیست مشاور بیمارستان کودکان گریت اورموند استریت، لندن، هستم که این متن را از نظر فنی بازبینی کردند.
کتابشناسی پیتر نیومارک
این فهرست جامع نیست اما میتواند نقطهی آغازی برای خوانندگان باشد. افزون بر مقالات کنفرانسها، دورههای آموزشی و کارگاهها، نیومارک در پدیدآوری مجموعههایی از رسالهها و مقالات پرمحتوا سهیم بوده است که به صاحبنظران و همکاران پیشکش شدهاند.
Approaches to translation. Oxfor
Pergamon Press, 1981.
A textbook of translation. New York: Prentice Hall, 1988.
About translation. Clevedon (Avon, UK): Multilingual Matters, 1991.
Paragraphs on translation. Clevedon: Multilingual Matters, 1993.
More paragraphs on translation. Clevedon: Multilingual Matters, 1998.
Anderman G, Rogers M, eds. Word, text, translation: liber amicorum for Peter Newmark. Clevedon: Multilingual Matters, 1999
.
مترجم: مجتبی ابراهیمزاده غیاث
برگرفته از: dynamolex.com