دلم برایت تنگ است و دلتنگی بهانه خوبیست که ببارم و بفهمم که
تو هستی.که دلم برایت
تنگ می شود و من هستم که دلتنگ توام.
دلتنگی من برای تو یعنی ما هستیم. اما من کجا و تو کجا!
شاید جواب تو برای من این است:
/صد راه نشان دادم.صد نامه فرستادم
یا راه نمی دانی. یا نامه نمی خوانی/
به هر حال باز هم دلتنگ توام و دارم برایت نامه می نویسم.
برایت می نویسم در حالی که احساس میکنم از تو دورم و تو
نزدیکترین به من هستی
باز هم تو را با زبانی سرشکسته نگاهی سر به زیر و دلی سرازیر
میخوانم و میخواهم.
باز هم دلم گرفته است.چرا؟ نمیدانم. فقط میدانم دلم برایت تنگ
شده است. برای تو که
عاشقی ات ریش جهان را سپید کرده است.
میدانم.میدانم نه کاری که شایسته تو باشد کرده ام و نه راهی که
بایسته تو باشد رفته ام