بالا
 تعرفه تبلیغات




 دانلود نمونه سوالات نیمسال دوم 93-94 پیام نور

 دانلود نمونه سوالات آزمونهای مختلف فراگیر پیام نور

صفحه 3 از 11 اولیناولین 12345 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 از مجموع 107

موضوع: ✿دیوان حافظ ✿

  1. #21
    غریب آشنا آواتار ها
    • 2,343
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Sep 2012
    محل تحصیل
    باشگاه دانشجویان پیام نور-طبقه ی اول-پلاک7
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    روزه یک سو شد و عید آمد و دل‌ها برخاست
    روزه یک سو شد و عید آمد و دل‌ها برخاست می ز خمخانه به جوش آمد و می باید خواست
    نوبه زهدفروشان گران جان بگذشت وقت رندی و طرب کردن رندان پیداست
    چه ملامت بود آن را که چنین باده خورد این چه عیب است بدین بی‌خردی وین چه خطاست
    باده نوشی که در او روی و ریایی نبود بهتر از زهدفروشی که در او روی و ریاست
    ما نه رندان ریاییم و حریفان نفاق آن که او عالم سر است بدین حال گواست
    فرض ایزد بگذاریم و به کس بد نکنیم وان چه گویند روا نیست نگوییم رواست
    چه شود گر من و تو چند قدح باده خوریم باده از خون رزان است نه از خون شماست
    این چه عیب است کز آن عیب خلل خواهد بود ور بود نیز چه شد مردم بی‌عیب کجاست

    ...

    ﭠۄﺁטּὧـعــر بلندےکهﺁرزۄ میکنم امضاے ﻣـנּ زیر ﺁטּ باشد!




  2. #22
    غریب آشنا آواتار ها
    • 2,343
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Sep 2012
    محل تحصیل
    باشگاه دانشجویان پیام نور-طبقه ی اول-پلاک7
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست
    دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست گفت با ما منشین کز تو سلامت برخاست
    که شنیدی که در این بزم دمی خوش بنشست که نه در آخر صحبت به ندامت برخاست
    شمع اگر زان لب خندان به زبان لافی زد پیش عشاق تو شب‌ها به غرامت برخاست
    در چمن باد بهاری ز کنار گل و سرو به هواداری آن عارض و قامت برخاست
    مست بگذشتی و از خلوتیان ملکوت به تماشای تو آشوب قیامت برخاست
    پیش رفتار تو پا برنگرفت از خجلت سرو سرکش که به ناز از قد و قامت برخاست
    حافظ این خرقه بینداز مگر جان ببری کاتش از خرقه سالوس و کرامت برخاست



    ...

    ﭠۄﺁטּὧـعــر بلندےکهﺁرزۄ میکنم امضاے ﻣـנּ زیر ﺁטּ باشد!




  3. #23
    غریب آشنا آواتار ها
    • 2,343
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Sep 2012
    محل تحصیل
    باشگاه دانشجویان پیام نور-طبقه ی اول-پلاک7
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست
    چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست سخن شناس نه‌ای جان من خطا این جاست
    سرم به دنیی و عقبی فرو نمی‌آید تبارک الله از این فتنه‌ها که در سر ماست
    در اندرون من خسته دل ندانم کیست که من خموشم و او در فغان و در غوغاست
    دلم ز پرده برون شد کجایی ای مطرب بنال هان که از این پرده کار ما به نواست
    مرا به کار جهان هرگز التفات نبود رخ تو در نظر من چنین خوشش آراست
    نخفته‌ام ز خیالی که می‌پزد دل من خمار صدشبه دارم شرابخانه کجاست
    چنین که صومعه آلوده شد ز خون دلم گرم به باده بشویید حق به دست شماست
    از آن به دیر مغانم عزیز می‌دارند که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست
    چه ساز بود که در پرده می‌زد آن مطرب که رفت عمر و هنوزم دماغ پر ز هواست
    ندای عشق تو دیشب در اندرون دادند فضای سینه حافظ هنوز پر ز صداست

    ...

    ﭠۄﺁטּὧـعــر بلندےکهﺁرزۄ میکنم امضاے ﻣـנּ زیر ﺁטּ باشد!




  4. #24
    غریب آشنا آواتار ها
    • 2,343
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Sep 2012
    محل تحصیل
    باشگاه دانشجویان پیام نور-طبقه ی اول-پلاک7
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    خیال روی تو در هر طریق همره ماست
    خیال روی تو در هر طریق همره ماست نسیم موی تو پیوند جان آگه ماست
    به رغم مدعیانی که منع عشق کنند جمال چهره تو حجت موجه ماست
    ببین که سیب زنخدان تو چه می‌گوید هزار یوسف مصری فتاده در چه ماست
    اگر به زلف دراز تو دست ما نرسد گناه بخت پریشان و دست کوته ماست
    به حاجب در خلوت سرای خاص بگو فلان ز گوشه نشینان خاک درگه ماست
    به صورت از نظر ما اگر چه محجوب است همیشه در نظر خاطر مرفه ماست
    اگر به سالی حافظ دری زند بگشای که سال‌هاست که مشتاق روی چون مه ماست

    ...

    ﭠۄﺁטּὧـعــر بلندےکهﺁرزۄ میکنم امضاے ﻣـנּ زیر ﺁטּ باشد!




  5. #25
    غریب آشنا آواتار ها
    • 2,343
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Sep 2012
    محل تحصیل
    باشگاه دانشجویان پیام نور-طبقه ی اول-پلاک7
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    مطلب طاعت و پیمان و صلاح از من مست
    مطلب طاعت و پیمان و صلاح از من مست که به پیمانه کشی شهره شدم روز الست
    من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق چارتکبیر زدم یک سره بر هر چه که هست
    می بده تا دهمت آگهی از سر قضا که به روی که شدم عاشق و از بوی که مست
    کمر کوه کم است از کمر مور این جا ناامید از در رحمت مشو ای باده پرست
    بجز آن نرگس مستانه که چشمش مرساد زیر این طارم فیروزه کسی خوش ننشست
    جان فدای دهنش باد که در باغ نظر چمن آرای جهان خوشتر از این غنچه نبست
    حافظ از دولت عشق تو سلیمانی شد یعنی از وصل تواش نیست بجز باد به دست

    ...

    ﭠۄﺁטּὧـعــر بلندےکهﺁرزۄ میکنم امضاے ﻣـנּ زیر ﺁטּ باشد!




  6. #26
    غریب آشنا آواتار ها
    • 2,343
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Sep 2012
    محل تحصیل
    باشگاه دانشجویان پیام نور-طبقه ی اول-پلاک7
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    شکفته شد گل حمرا و گشت بلبل مست
    شکفته شد گل حمرا و گشت بلبل مست صلای سرخوشی ای صوفیان باده پرست
    اساس توبه که در محکمی چو سنگ نمود ببین که جام زجاجی چه طرفه‌اش بشکست
    بیار باده که در بارگاه استغنا چه پاسبان و چه سلطان چه هوشیار و چه مست
    از این رباط دودر چون ضرورت است رحیل رواق و طاق معیشت چه سربلند و چه پست
    مقام عیش میسر نمی‌شود بی‌رنج بلی به حکم بلا بسته‌اند عهد الست
    به هست و نیست مرنجان ضمیر و خوش می‌باش که نیستیست سرانجام هر کمال که هست
    شکوه آصفی و اسب باد و منطق طیر به باد رفت و از او خواجه هیچ طرف نبست
    به بال و پر مرو از ره که تیر پرتابی هوا گرفت زمانی ولی به خاک نشست
    زبان کلک تو حافظ چه شکر آن گوید که گفته سخنت می‌برند دست به دست

    ...

    ﭠۄﺁטּὧـعــر بلندےکهﺁرزۄ میکنم امضاے ﻣـנּ زیر ﺁטּ باشد!




  7. #27
    غریب آشنا آواتار ها
    • 2,343
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Sep 2012
    محل تحصیل
    باشگاه دانشجویان پیام نور-طبقه ی اول-پلاک7
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست


    زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست
    نرگسش عربده جوی و لبش افسوس کنان نیم شب دوش به بالین من آمد بنشست
    سر فرا گوش من آورد به آواز حزین گفت ای عاشق دیرینه من خوابت هست
    عاشقی را که چنین باده شبگیر دهند کافر عشق بود گر نشود باده پرست
    برو ای زاهد و بر دردکشان خرده مگیر که ندادند جز این تحفه به ما روز الست
    آن چه او ریخت به پیمانه ما نوشیدیم اگر از خمر بهشت است وگر باده مست
    خنده جام می و زلف گره گیر نگار ای بسا توبه که چون توبه حافظ بشکست

    ...

    ﭠۄﺁטּὧـعــر بلندےکهﺁرزۄ میکنم امضاے ﻣـנּ زیر ﺁטּ باشد!




  8. #28
    غریب آشنا آواتار ها
    • 2,343
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Sep 2012
    محل تحصیل
    باشگاه دانشجویان پیام نور-طبقه ی اول-پلاک7
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست

    در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست مست از می و میخواران از نرگس مستش مست
    در نعل سمند او شکل مه نو پیدا وز قد بلند او بالای صنوبر پست
    آخر به چه گویم هست از خود خبرم چون نیست وز بهر چه گویم نیست با وی نظرم چون هست
    شمع دل دمسازم بنشست چو او برخاست و افغان ز نظربازان برخاست چو او بنشست
    گر غالیه خوش بو شد در گیسوی او پیچید ور وسمه کمانکش گشت در ابروی او پیوست
    بازآی که بازآید عمر شده حافظ هر چند که ناید باز تیری که بشد از شست

    ...

    ﭠۄﺁטּὧـعــر بلندےکهﺁرزۄ میکنم امضاے ﻣـנּ زیر ﺁטּ باشد!




  9. #29
    غریب آشنا آواتار ها
    • 2,343
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Sep 2012
    محل تحصیل
    باشگاه دانشجویان پیام نور-طبقه ی اول-پلاک7
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    به جان خواجه و حق قدیم و عهد درست


    به جان خواجه و حق قدیم و عهد درست که مونس دم صبحم دعای دولت توست
    سرشک من که ز طوفان نوح دست برد ز لوح سینه نیارست نقش مهر تو شست
    بکن معامله‌ای وین دل شکسته بخر که با شکستگی ارزد به صد هزار درست
    زبان مور به آصف دراز گشت و رواست که خواجه خاتم جم یاوه کرد و بازنجست
    دلا طمع مبر از لطف بی‌نهایت دوست چو لاف عشق زدی سر بباز چابک و چست
    به صدق کوش که خورشید زاید از نفست که از دروغ سیه روی گشت صبح نخست
    شدم ز دست تو شیدای کوه و دشت و هنوز نمی‌کنی به ترحم نطاق سلسله سست
    مرنج حافظ و از دلبران حفاظ مجوی گناه باغ چه باشد چو این گیاه نرست

    ...

    ﭠۄﺁטּὧـعــر بلندےکهﺁرزۄ میکنم امضاے ﻣـנּ زیر ﺁטּ باشد!




  10. #30
    غریب آشنا آواتار ها
    • 2,343
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Sep 2012
    محل تحصیل
    باشگاه دانشجویان پیام نور-طبقه ی اول-پلاک7
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    ما را ز خیال تو چه پروای شراب است


    ما را ز خیال تو چه پروای شراب است خم گو سر خود گیر که خمخانه خراب است
    گر خمر بهشت است بریزید که بی دوست هر شربت عذبم که دهی عین عذاب است
    افسوس که شد دلبر و در دیده گریان تحریر خیال خط او نقش بر آب است
    بیدار شو ای دیده که ایمن نتوان بود زین سیل دمادم که در این منزل خواب است
    معشوق عیان می‌گذرد بر تو ولیکن اغیار همی‌بیند از آن بسته نقاب است
    گل بر رخ رنگین تو تا لطف عرق دید در آتش شوق از غم دل غرق گلاب است
    سبز است در و دشت بیا تا نگذاریم دست از سر آبی که جهان جمله سراب است
    در کنج دماغم مطلب جای نصیحت کاین گوشه پر از زمزمه چنگ و رباب است
    حافظ چه شد ار عاشق و رند است و نظرباز بس طور عجب لازم ایام شباب است

    ...

    ﭠۄﺁטּὧـعــر بلندےکهﺁرزۄ میکنم امضاے ﻣـנּ زیر ﺁטּ باشد!




صفحه 3 از 11 اولیناولین 12345 ... آخرینآخرین

برچسب برای این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
  • شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
  • شما نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
  • شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
  •