تغيير و حركت سازمان متأثر از تعامل ميان هفت بعد ساختار، استراتژي، سيستمها، سبك، كاركنان، مهارتها و ارزشهاي مشترك است. گروه مشاوران مكينزي اين واقعيت را در قالب چارچوب هفت اس بيان كردند. اين مقاله به شرح مختصر چارچوب هفت اس ميپردازد.وقتي سخن از سازمان به ميان ميآيد اولين چيزي كه به ذهن افراد درگير در مسائل مديريت سازمان ميرسد ساختار سازماني آن است؛ نمودار سازماني، ميزان تمركز، نوع ارتباطات، نحوه كنترل، و نظير آن. از سوي ديگر نظريهپردازان مديريت در يك قدم جلوتر، ساختار و استراتژي سازمان را متأثر از يكديگر ميدانند و ابعاد ديگر سازمان را در نظر نمي گيرند. واترمن، پيترز، و فيليپس (1980) با اين رفتار معمول موافق نبودند و در مقاله خود با عنوان «ساختار سازمان نيست» چارچوبي براي نگرش و بررسي سازمان ارائه دادند. آنها معتقدند كه تغيير و حركت سازمان متأثر از تعامل ميان هفت بعد ساختار1، استراتژي2، سيستمها3، سبك4، كاركنان5، مهارتها6 و ارزشهاي مشترك7 (اهداف متعالي) است و آن را چارچوب (يا مدل) هفت اس (به دليل حرف اس انگليسي در اول كلمه انگليسي هر يك از هفت بعد) ناميدند و از آنجايي كه پژوهش آنها در شركت مشاوران مكينزي انجام شد به هفت اس مكينزي8 نيز مشهور است