بالا
 تعرفه تبلیغات




 دانلود نمونه سوالات نیمسال دوم 93-94 پیام نور

 دانلود نمونه سوالات آزمونهای مختلف فراگیر پیام نور

صفحه 6 از 6 اولیناولین ... 456
نمایش نتایج: از شماره 51 تا 60 از مجموع 60

موضوع: تاریخ و فرهنگ سرزمین آریایی آذربایجان و نقد پان ترکیسم و تجزيه طلبي

  1. #51
    Borna66 آواتار ها
    • 55,397
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل تحصیل
    خيام-سهراب
    شغل , تخصص
    طراح و تحلیل گر حرفه ای وب
    رشته تحصیلی
    مهندسي نرم افزار
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    این عکس تغییر سایز داده شده است. روی این جایگاه کلیک کنید برای دیدن عکس کامل. تصویر اصلی دارای اندازه 702x191 یا سنگینی میباشد 71کیلو بایت.

    گمان مبر كه به آخر رسيد كار مغان
    هزار باده ناخورده در رگ تاكست


    بازشناسي عناصر ايراني در زبان تركي


    دكتر اميرحسين پروشاني
    كارشناس ارشد فرهنگ و زبآن‌هاي باستاني

    امروزه، مطالعات ايراني در حضيض قرار گرفته‌اند و ناتواني بنيادهاي دولتي در حمايت از پژوهشگران و مراكز پژوهشي در داخل و خارج از كشور باعث شده تا حجم توليدات علمي در اين وادي كاسته شود. از اينجاست كه تاريكي علمي، سايه شوم خود را بر گستره فرهنگ ايراني مي‌گسترد. از يك سو، دانشمندنمايان و مراكز به ظاهر علمي با پول‌هايي كه از پايگاه‌هاي تصميم‌گيري‌هاي سياسي تأمين مي‌شود، به دروغ‌پردازي مشغول مي‌شوند و جاي‌جاي مرزهاي فرهنگ ايراني و ايران فرهنگي را مورد هجوم و چپاول قرار مي‌دهند. از سوي ديگر، آن‌ها نيز كه دل در گرو مام ميهن دارند باز به دليل سايه‌گستري ديو ناداني به احساس و عاطفه سخني گويند كه در قوام علمي آن شك باشد و از آن‌جا كه اين مرزهاي فرهنگي طبيعتاً با ملت‌ها و كشورهاي همسايه تماس دارند، اين سياست‌بازي‌ها توجيه، و نتيجه اين افكار احساسي تعصب‌آميز، برآمدن خشم و آشوب در فصل مشترك كشور با كشورهاي همجوار خواهد شد. شديدتر، آن‌جا كه آن سوي مرز نيز همين كم‌دانشي حاكم باشد، كه چنين نيز هست، پس بر ماست تا با تكيه و اعتقاد به دانش و عشق به ميهن به تابانيدن نور به تاريكي‌هاي جهل پرداخته، در خيزابه‌هاي سياست‌بازي و احساسات غرق نشويم.
    بازشناسي عناصر ايراني در فرهنگ و زبان تركي مقوله‌اي پيشينه‌دار است. آن‌چه در اين مقاله مورد تأكيد قرار مي‌گيرد، پي‌جويي ريشه‌هاي اين وام‌گيري‌ها نه در آذربايجان بلكه در صفحات آسياي ميانه يا فرارود است، و نكته بارز پرداختن به فرهنگ سُغدي به عنوان عنصر فرهنگي ميانجي مي‌باشد. تازگي نسبي پژوهش‌هاي سُغدي و اندكي منابع به‌ويژه به زبان فارسي، دامن سخن گستردن در اين وادي را بس دشخوار مي‌كند. پس در اين مقاله از سر مسايل فرهنگي صرف مي‌گذريم و تنها در وادي زبان‌شناسي آن هم واژه‌شناسي همراه واژگان، مسيرهاي طولاني تاريخ را طي مي‌كنيم تا گروهي واژه را كه از سغدي به تركي و گاه بازگشته به فارسي نو را بشناسيم. هر چند بازشناسي اين واژگان گاه مشكل باشد.
    بايسته است تا در آ‎غاز از چند و چون فرهنگ و قوم سغدي هر چند مختصر سخن به ميان آيد. نزديك به 90 سال پيش بود كه كشفيات باستان‌شناسي در تركستان چين منجر به كشف زباني ناشناخته از گروه زبآن‌هاي ايراني ميانه شد كه بعدها آن را سُغدي ناميدند. از آن پس متون بيشتري يافت شد و آرام‌آرام پرده راز و رمز، از چهره اين زبان كنار رفت. مدرك مربوط به اين زبان از پاي ديوار چين تا تاجيكستان سرزمين مادري سُغدي، از مغولستان تا سمرقند در جمهوري ازبكستان و در جنوب تا دره چيترال (در پاكستان)، يافت شده‌اند. بيهوده نيست كه گوتيو به اين زبان لقب معروف Lingua Franca يا زبان ميانجي راه ابريشم را داده است.
    نشان داده شده كه اين قوم از هزاره دوم پيش از ميلاد در نواحي سمرقند و دره زرافشان ساكن بودند و در هزاره اول ناحيه ميان سيردريا و آمودريا را در اختيار گرفتند. با حمله اسكندر و غارت سمرقند بسياري سغديان به سمت شرق مهاجرت كردند و در طول راه ابريشم مهاجرنشيناني بنا كردند كه اين خود به تسلط فرهنگي بازرگاني سغديان بر راه ابريشم كمك كرد.
    سغديان با چيني‌ها كه آن‌ها را «يوئه‌چي» (امروزه ناحيه‌أي در تاجيكستان به نام ayvaj وجود دارد كه آن را بي‌مناسبت با اين واژه و از طرفي با واژه ايران‌ويج نمي‌دانند، روابط سياسي و تجاري خوبي داشتند. به جز گزارش دو مورد لشكركشي چين به سغد براي گرفتن اسبان اصيل سغدي كه بار نخست شكست و ديگر بار پيروزي نصيب چينيان شد. نام سغد و سغديان در سالنامه‌هاي چيني به كرات ديده مي‌شود. همچنين بيان مي‌گردد كه از فرغانه تا مرز پارت مردم به زبآن‌هاي گوناگون سخن مي‌گويند اما سخن همديگر را درمي‌يابند. اين ناحيه كه امروزه تركستان غربي خوانده مي‌شود بايد مجموعه‌اي از اقوام ايراني بوده باشد كه به زبآن‌هاي ايراني ميانه شرقي گفت‌وگو مي‌كرده‌اند.
    دولت شهرهاي سغدي به دليل ارتباط‌هاي بازرگاني نوعي اتحاد داشتند كه هرگز قدرتي سياسي از آن نمي‌شد استنباط كرد. اين دلبستگي سغديان، به بازرگاناني آزاد، و سازش ايشان با فرهنگ‌هاي گوناگون باعث شد تا در اين بخش از دنياي ايراني فضايي آزاد براي فرهنگ‌ها، زبآن‌ها و دين‌هاي گوناگون پديد آيد، وضعيتي كه خود و نتايج آن را در عصر حاضر نيز در اين ناحيه مي‌بينيم چنان‌چه سغديان پناه پناه‌جويان مذهبي مانوي و مسيحي كه از موبدان راست‌كيش ساساني آزرده بودند، شدند. سغديان مومنانه به هر ديني باور داشتند و به تبليغ و نگارش متون آن دين مي‌پرداختند به‌ويژه در ترجمه متون از اصل پارتي، فارسي ميانه، سنسكريت، سُرياني، چيني و بسياري زبآن‌هاي ديگر سرآمد گشتند تا جايي كه نام چند مبلغ سغدي در بالاي فهرست نخستين مبلغان بودايي‌گري (كه برخي سغديان پس از تسلط شاهنشاهي ايراني‌تبار و بودايي‌كيش كوشانيان به آن گرايش يافتند) ديده مي‌شود. سغديان تا به حدي فرهنگ‌پرور و داراي سنت نوشتاري بودند كه اسناد نامه‌هاي باستاني سغدي يافته شده در زباله‌هاي ويرانه ديوارهاي شمال غربي ديوار چين را كهن‌ترين اثر نوشته شده روي كاغذ در جهان مي‌دانند، گرچه محتواي اين نامه‌ها ديني نيست. آزادانديشي ديني تا آن‌جا كه، چنان‌چه در كتابخآن‌هاي كه متون مانوي يافت مي‌شود، در همان كتابخانه كه به هر حال بخشي از يك ساختمان مذهبي بوده است مي‌توان متون بودايي يا مسيحي نيز يافت، يعني شما مواجه مي‌شويد با كتاب‌هايي به خط‌ها و زبآن‌هاي گوناگون كه مطالبي در مورد دين‌ها و فرهنگ‌هاي مختلف دارند. اين مردم اين‌چنين ميراث فرهنگي بشري و نه صرفاً خودي را حفظ مي‌كردند!
    با پيدايي اقوام ترك در چنين فضايي، كه اين بازرگانان چيره‌دست با فرهنگ تساهل پديد آورده بودند و زماني كه سغديان تشكل بازرگاني خويش را بسط بيشتري مي‌دادند و سمرقند مركز اين تشكل تجاري و نه البته سياسي و مذهبي گشته بود. از اين دوران حتي پيش از آن، سغديان كه همه جاي اين راه، از شرق تا غرب گسترده بودند، پلي گشتند تا اقوام ترك از اين پل فرهنگي ضمن اخذ مولفه‌هاي فرهنگي در دنياي ايراني گذر كرده، به سوي غرب گسيل شوند. در اين گذر آميختگي‌هاي فرهنگي و زباني بسياري پديد آمد. خان تركان از سغديان (با ويژگي‌هاي تنوع زباني و ديني) در دربار خود، سود مي‌برد. در اين دوران با گرويدن فرمانرواي تركان اويغور به مانويت فصل جديدي باز شد، به صورتي كه خط سغدي براي بيان تركي اويغوري به كار رفت. كتيبه‌ي سه‌زبانه‌ي سغدي، اويغوري، چيني خان ترك محصول اين دوران است. اين خط جدا از خط Runic يا Futhark كه خط بسيار ابتدايي بود نخستين خطي است كه كه بُردار زبان تركي بوده است. حتي به نظر مي‌رسد تا قرن ششم ميلادي زباني كه نزد تركان غربي در نوشتار به كار مي‌رفت، زبان سغدي با خط سغدي بوده است. كتيبه‌ي بوگوت كه نزد تركان شرقي نگاشته شده، مفاهيم آيين بوداييان را بيان مي‌كند به زبان سغدي است و نشان مي‌دهد هنوز تركي آمادگي لازم براي بيان مفاهيم بلند مذهبي بودا را نيافته بوده است. به هر صورت روند «وام‌گيري»، «آميختگي»، و «بالندگي» در اين نواحي ادامه يافت. سده‌هاي هفتم تا يازدهم به‌رغم ويرانگري‌هاي اعراب، سال‌هاي نوزايي فرهنگي سغديان بود و از اين رو به مجد به عظمت سمرقندي هر روز اضافي مي‌گشت.
    پس از قرن يازدهم با روي كار آمدن سلجوقيان زبان سغدي زير نفوذ زبان فارسي و تا حدودي تركي به آرامي از ميان رفت و تنها بازمانده آن گويش يغنابي است كه در كوهسار زرافشان بدان گفت‌وگو مي‌شود.
    به هر حال اين مردم ميراث‌دار فرهنگي آميخته شدند. به شكلي كه اكنون نيز اختلاط و آميزش زباني در اين ناحيه ميان ازبكان و تاجيكان انكار كردني نيست و مرزها چنان مشخص نمي‌نمايند. چنان‌كه تاثيرپذيرفته‌ترين ديالكتيك يا گويش تركي، از زبآن‌هاي ايراني را گويش ازبكي مي‌دانند. آن‌گاه تركي آذربايجان در مقام دوم از طرفي با توجه به برتري چندين ساله تركي جغتايي بر ساير شاخه‌هاي اين وام‌گيري به ديگر شاخه‌ها راه يافت. اين طبيعي است كه نخستين و ديرپاترين ديدارگاه دو گروه زباني ـ فرهنگي بايد عميق‌ترين آميختگي‌ها را در خود داشته باشد. به قسمي كه تفاوت دو قوم گاه تنها به اختلاف زبان محدود مي‌شود. در محيطي كه به‌طور تاريخي زبان ديواني، فارسي و زبآن‌هاي تركي و ديگر زبآن‌هاي ايراني نظير اعقاب سغدي و خوارزمي و ختني و آذري نزد مردم كوي و برزن رايج بوده‌اند.
    با توجه به مقدمه گفته شده جايگاه سغدي به‌ويژه و هم‌چنين ديگر زبآن‌هاي ايراني ميانه شرقي در داد و ستدهاي فرهنگي و زبان‌شناختي در حوزه‌هاي آواشناسي، دستور و واژگان در اين برهه تاريخي بسيار مهم است. توجه به بسامد بالاي هم‌خوآن‌هاي سايشي پسكامي و شباهت آن با هم‌خوآن‌هاي رايج در تركي، ما را به ياد تاثيرگذاري همه‌جانبه فارسي و تاجيكي در آواشناسي ازبكي نو مي‌اندازد. متاسفانه به دليل كم بودن حجم پژوهش‌ها روي فرهنگ سغدي، اين نگاه مهجور مانده است.




    فروشگاه نمونه سوالات پیام نور با پاسخنامه تستی و تشریحی



    دانلود رایگان نمونه سوالات دانشگاه پیام نور





    http://up.pnu-club.com/images/00ld7yux3ay3itvspd7n.png
    برای دانلود رایگان نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات کارشناسی ارشد پیام نور - نمونه سوالات پیام نور کارشناسی - نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)

    به ادرس زیر مراجعه کنید

    نمونه سوالات رایگان پیام نور




  2. #52
    Borna66 آواتار ها
    • 55,397
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل تحصیل
    خيام-سهراب
    شغل , تخصص
    طراح و تحلیل گر حرفه ای وب
    رشته تحصیلی
    مهندسي نرم افزار
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    سند شماره 1
    فرماندفتر سياسي کميته مرکزي اتحاد جماهير شوروي به مير [جعفر] باقراوف، دبير کميته‌ي مرکزي حزب کمونيست آذربايجان درباره:
    «‌‌‌‌‌‌‌اقدامات براي ايجاد جنبش تجزيه طلبي در آذربايجان جنوبي و ديگر استان هاي شمالي ايران»
    6 ژوئيه 1945 [16 امرداد 1324]
    به‌کلي سري
    به رفيق باقراوف
    اقدامات براي ايجاد جنبش تجزيه طلبي در جنوب آذربايجان و ديگر استان هاي شمالي ايران.
    1ـ لازم است که اقدامات مقدماتي براي ايجاد منطقه‌ي خود مختار ملي آذربايجان [oblast] با اختيارات گسترده در داخل کشور ايران آغاز گردد.
    همزمان، جنبش تجزيه طلبي جداگانه در استان هاي گيلان، مازندران، گرگان و خراسان ايجاد گردد.
    2ـ ايجاد يك حزب دموكرات در آذربايجان جنوبي، به نام «‌‌حزب دموكرات آذربايجان» [‌‌فرقه دموکرات آذربايجان]،‌ با هدف راهنمايي [راهبري] جنبش تجزيه طلبي. ايجاد حزب دموکرات در آذربايجان جنوبي، بايد همزمان با تجديد سازمان تشکيلات حزب توده ايران در آذربايجان جنوبي و ادغام آن و همه‌ي هواداران جنبش تجزيه طلبي، از هرگروه [در فرقه دموکرات] انجام شود.
    در ميان کردهاي شمال ايران، اقدامات مقتضي براي جذب آنان به جنبش تجريه طلبي مجزا، براي ايجاد منطقه‌ي خودمختار ملي کردستان، به عمل آيد.
    4ـ استقرار يک گروه از کارگران مسئول، براي راهنمايي [راهبري] جنبش تجزيه طلبي و هم‌آهنگ كردن اقدامات آنان، با سرکنسول اتحاد جماهير شوروي در تبريز
    نظارت عالي اين گروه، به باقراوف و يعقوب‌اوف سپرده شود.
    مسئوليت کارهاي مقدماتي انتخابات آذربايجان جنوبي براي پانزدهمين دوره‌ي قانونگزاري مجلس ايران، به عهده‌ي کميته، مرکزي حزب کمونيست آذربايجان (باقراوف و ابراهيماوف) گذارده مي‌شود تا اطمينان حاصل گردد که انتخاب‌شوندگان از هواداران جنبش تجزيه‌ي طلبي برپايه شعارهاي [اصول] زير مي‌باشند ...
    6ـ ايجاد گروه‌هاي رزمنده، مسلح به جنگ‌افزارهاي ساخت خارج، با هدف فراهم آوردن امكان دفاع براي هواداران شوروي [و] فعالان جنبش تجريه‌طلبي دموكراتيك و سازمان‌هاي حزب [فرقه‌ي دموكرات آذربايجان]
    مسئوليت اين مهم به عهده رفيق [نيکلاي] بولگانين، همراه با رفيق باقراوف گذارده شود.
    7ـ ايجاد انجمن روابط فرهنگي ايران و جمهوري سوسياليستي شوروي آذربايجان براي تقويت اقدام‌هاي فرهنگي و تبليغاتي در آذربايجان جنوبي.
    براي جلب توده هاي وسيع به جنبش تجريه طلبي، لازم مي دانيم که «‌‌‌‌انجمن دوستاران آذربايجان شوروي»‌‌ در تبريز و در تمامي نواحي آذربايجان جنوبي و گيلان، تشکيل شود.
    9ـ كميته‌ي مرکزي حزب کمونيست آذربايجان شوروي، مامور است که يك مجله‌ي مصوري در باکو براي پخش در ايران و 3 روزنامه در آذربايجان جنوبي، ايجاد کند.
    10ـ بنگاه انتشارات دولتي (Yudin)متعهد است كه سه ماشين چاپ مسطح در اختيار کميته‌ي مرکزي حزب کمونيست آذربايجان قرار دهد تا براي ايجاد امکان چاپ (tipografskaya baza) براي حزب دموکرات آذربايجان جنوبي [فرقه دموكرات آذربايجان]، بکار گرفته شود.
    11ـ مسئوليت تهيه‌ي کاغذ خوب براي چاپ مجله‌ي مصور در باکو و همچنين 3 روزنامه در آذربايجان جنوبي، به عهده‌ي Narkomvneshtorg]کميسر خلق براي تجارت خارجي[ (رفيق ]‌‌‌آناستاس[ ميکويان) گذارده شود. جمع تيراژ کم تر از 30000 نسخه نباشد.
    12ـ‌ به كميسارياي خلق براي امور داخلي جمهوري آذربايجان، اجازه داده شود که زير نظر رفيق باقراوف، براي كساني كه مامور اجراي اين اقدامات مي‌باشند، اجازه‌ي رفت به ايران و بازگشت از ايران صادر گردد.
    13ـ براي تامين هزينه‌هاي جنبش تجزيه طلبي در آذربايجان جنوبي و انتخابات پانزدهمين دوره‌ي قانون گذاري مجلس، کميته‌ي مرکزي حزب کمونيست آذربايجان شوروي، از صندوق ويژه‌ي با اختصاص يك ميليون روبل ارز خارجي («‌‌‌‌براي تبديل به تومان»‌‌)، ايجاد كند.
    ششم ژوئيه 1945، دفتر سياسي کميته مرکزي
    ]ماخذ: [GAPPOD Azr, f.1, op. 89, d.90,ll.




    فروشگاه نمونه سوالات پیام نور با پاسخنامه تستی و تشریحی



    دانلود رایگان نمونه سوالات دانشگاه پیام نور





    http://up.pnu-club.com/images/00ld7yux3ay3itvspd7n.png
    برای دانلود رایگان نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات کارشناسی ارشد پیام نور - نمونه سوالات پیام نور کارشناسی - نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)

    به ادرس زیر مراجعه کنید

    نمونه سوالات رایگان پیام نور




  3. #53
    Borna66 آواتار ها
    • 55,397
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل تحصیل
    خيام-سهراب
    شغل , تخصص
    طراح و تحلیل گر حرفه ای وب
    رشته تحصیلی
    مهندسي نرم افزار
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    سند شماره 2
    دستورالعمل محرمانه شوروي در مورد انجام ماموريت ويژه در سراسر آذربايجان جنوبي و استان هاي شمالي ايران
    14 ژوئيه 1945 [24 امرداد 1324]
    به کلي سري
    I ـ درباره ايجاد فرقه دموکرات آذربايجان
    1ـ فوري ترتيب انتقال [سفر] پيشهوري و کامبخش [از رهبران حزب توده] را به باکو، براي انجام مذاکره بدهيد. بسته به نتيجه‌ي مذاکره، انتقال پادكان [صادق ‌‌پادگان] رياست کميته‌ي ناحيه اي حزب توده آذربايجان را در نظر داشته باشيد.
    براي ايجاد کميته هاي تشکيلاتي در مرکز (تبريز) و مناطق ديگر (na mestakh) نامزدهاي مناسب از ميان دموکرات هاي موجه از ميان روشنفکران، بازرگانان طبقه‌ي متوسط، خرده مالکان و روحانيون، از ميان احزاب مختلف دموکرات و همچنين از ميان غير اعضا، انتخاب و آنان را در کميته هاي تشکيلاتي فرقه‌ي دموکرات آذربايجان، وارد کنيد.
    بالاترين اولويت، مربوط به کميته‌ي تشکيلاتي تبريز است که وسيله‌ي نشريات دموکرات موجود مانند خاور نو، آژير و جودت و بقيه، تقاضاي ايجاد فرقه دموکرات آذربايجان را خواهند نمود.
    گروه‌هاي موسس در ديگر مناطق با چاپ تقاضا در نشريات، خواستار حمايت از ايجاد کميته هاي فرقه دموکرات از ميان فعالان تشکيلات حزب توده و ديگر تشکيلات‌هاي دموکرات خواهند گرديد.
    اجازه ندهيد که اين امر، تنها محدود به تغيير نام حزب توده به حزب دموکرات آذربايجان گردد. به کميته‌ي منطقه اي حزب توده تبريز و تشکيلات ناحيه اي آن توصيه کنيد که تقاضاي فرقه‌ي دموکرات آذربايجان را مورد بررسي قرار داده و تصميم به انحلال تشکيلات حزب توده گرفته و اعضا را وارد فرقه‌ي دموکرات آذربايجان بنمايند.
    3-پس از ايجاد کميته‌ي تشکيلاتي فرقه‌ي دموکرات آذربايجان در تبريز، بالاترين اولويت، ايجاد کميته هاي تشکيلاتي فرقه دموکرات آذربايجان در شهرهاي زير است: اردبيل، رضائيه، خوي، ميانه، زنجان، مراغه، مرند، ماکو، قزوين، رشت، پهلوي، ساري، شاخ Shakh[بندر شاه؟]، گرگان و مشهد.
    4-ايجاد يک ارگان مطبوعاتي در کميته‌ي تشکيلاتي فرقه‌ي دموکرات آذربايجان در تبريز به نام «‌‌‌‌صداي (نداي ؟) آذربايجان»
    5-ترتيب تهيه‌ي برنامه ها و منشور براي کميته تشکيلاتي تبريز تهيه شود.

    IIـ اقدام لازم براي اطمينان از انتخاب نمايندگان براي دوره پانزدهم قانون گذاري
    آغاز مذاکره با نمايندگان مجلس که از آنان در زمان انتخابات براي اين دوره قانون گذاري حمايت مي کنند، با هدف نامزدکردن اين نمايندگان براي دوره‌ي پانزدهم قانون گذاري با اين شرط که آنان، در راه عملي کردن شعارهاي فرقه دموکرات آذربايجان مبارزه نمايند.
    2ـ اقدام‌هاي لازم براي انتخاب نامزد هاي نمايندگي مجلس از ميان افراد دموکرات که آماده‌ي مبارزه در راه عملي کردن شعارهاي فرقه دموکرات باشند، آغاز گردد.
    مقايسه‌ي سياهه‌ي نامزدهاي نمايندگاني که سفارت ]شوروي در تهران[توصيه کرده است، با در نظر گرفتن دستورالعمل هاي جديد.
    اقدامات در جهت شناندن نامزدهاي دست چين شده براي مجلس، در مطبوعات آغاز و ترتيب تماس و ملاقات [آن‌ها] با موکلان داده شود.
    5ـ حمايت از اجتماعات، دمونستراسيون‌ها، اعتصابات و انحلال انجمن هاي انتخاباتي که مناسب ما نيست، با هدف تضمين منافع ما در انتخابات.
    در فرايند آمادگي براي انتخابات، در حوزه هاي شمالي ايران، مصالحه [انجام گيرد] و افرادي که به‌وسيله‌ي نيروهاي ارتجاعي نامزد شده اند و عليه کانديداهاي جنبش دموکرات فعال هستند، اخراج گردند.
    خواستار تعويض رهبران سازمان هاي ناحيه اي شويد كه با داشتن افکار ارتجاعي، مناسب نيستند.

    IIIـ تاسيس «‌‌انجمن دوستداران آذربايجان شوروي».
    براي تاسيس «‌‌انجمن دوستداران آذربايجان شوروي»‌‌ از افرادي که در جشن هاي بيست و پنجمين سال آذربايجان شوروي شرکت کرده بودند، استفاده شود.
    2ـ از افرادي که در کنسولگري هاي ما کار مي کنند، نظامي ها و [فعالان] حزبي، در سازمان‌دهي انجمن استفاده شود.
    گروه تشکيلاتي «‌‌انجمن دوستاران آذربايجان شوروي»‌‌ در تبريز، منشور انجمن را تهيه نمايند.
    براي جلب گسترده‌ي مردم به «‌‌انجمن دوستداران آذربايجان شوروي»،‌‌ از مطبوعات به طور سازمان‌يافته براي تشريح دست آوردهاي اقتصادي، فرهنگي و هنري آذربايجان شوروي و دوستي تاريخي مردم آذربايجان جنوبي با مردم آذربايجان شوروي، استفاده شود.

    IVـ تشکيلات جنبش تجزيه طلبي
    1-انجام كارهاي تشکيلات براي ايجاد جنبش تجزيه طلبي براي: منطقه‌ي خود مختار آذربايجان و منطقه‌ي خودمختار کردستان با اختيارات گسترده‌.
    در استان هاي گرگان، گيلان، مازنداران و خراسان، تشکيلات جنبش تجزيه طلبي بر مبناي مسايل منطقه اي، بنا شود در استان گيلان:
    ايجاد تشکيلات خدمات اجتماعي و وسايل تفريح در شهرهاي رشت و پهلوي و تخصيص حداقل 50% از ماليات جمعآوري شده در استان، به اين منظور.
    در استان گرگان:
    آموزش زبان محلي ترکمن در مدارس. جايگزيني ژاندرمري و شهرباني محلي با افراد ترکمن و تخصيص حداقل 50% ماليات جمع آوري شده دراستان به تشکيلات خدمات اجتماعي و وسايل تفريح و بهداشت در گنبد کاووس، گرگان و بندر شاه.
    در استان هاي مازندران و خراسان:
    . . .
    1-تخصيص حداقل 50% ماليات جمع آوري شده در استان براي خدمات عمومي و وسايل تفريح در شهرهاي ساري، [بندر] شاه، مشهد و قوچان نو [؟]
    افزون برآن، مسايل مربوط به ايجاد جنبش تجزيه طلبي جداگانه در اين استان ها، مطرح گردد...

    Vـ تشکيلات انجمن ها
    1ـ پس از ايجاد کميته هاي تشکيلاتي حزب دموکرات آذربايجان [فرقه دموكرات آذربايجان] و همزمان با عمليات انتخاب نمايندگان دوره پانزدهم مجلس، با استفاده از هيجانات انتخابات، عمليات براي تشکيل انجمن ها آغاز گردد.

    VIـ تشکيلات مطبوعاتي
    1-براي عمليات آشوب گرانه مطبوعاتي، يک چاپخانه براي انتشار مجله هاي جديد، افزون برآن که وجود دارند، در شهرهاي رشت، رضائيه و مهاباد، افزون بر آن‌چه وجود دارد، تاسيس گردد.
    2-امضا: ناخوانا
    ]ماخذ: GAPPOD AzR), f.1, op.89,d.90,ll.9-15)[
    اسناد انگليسي نيز پيوست است.




    فروشگاه نمونه سوالات پیام نور با پاسخنامه تستی و تشریحی



    دانلود رایگان نمونه سوالات دانشگاه پیام نور





    http://up.pnu-club.com/images/00ld7yux3ay3itvspd7n.png
    برای دانلود رایگان نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات کارشناسی ارشد پیام نور - نمونه سوالات پیام نور کارشناسی - نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)

    به ادرس زیر مراجعه کنید

    نمونه سوالات رایگان پیام نور




  4. #54
    Borna66 آواتار ها
    • 55,397
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل تحصیل
    خيام-سهراب
    شغل , تخصص
    طراح و تحلیل گر حرفه ای وب
    رشته تحصیلی
    مهندسي نرم افزار
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    ترك‌هاي ايراني يا ايرانيان ترك‌زبان
    این عکس تغییر سایز داده شده است. روی این جایگاه کلیک کنید برای دیدن عکس کامل. تصویر اصلی دارای اندازه 702x191 یا سنگینی میباشد 71کیلو بایت.
    ترك‌هاي ايراني يا ايرانيان ترك‌زبان
    بار ديگر كساني در داخل و خارج ايران پيدا شده‌اند كه مي‌كوشند براي مردم آذربايجان هويت تازه‌اي بتراشند و تبار آنان را به تركان برسانند و در اين رابطه كتاب‌ها مي‌نويسند، روزنامه و مجله چاپ مي‌كنند، كنگره تشكيل مي‌دهند تا اين ادعاي دروغين را به كرسي بنشانند كه آذربايجاني‌ها «ترك»‌اند و زبان فارسي را شوونيست‌هاي تهران به آذربايجاني‌ها تحميل كرده‌اند و مي‌خواهند اين‌گونه القا كنند كه اين موضوع، در دهه‌هاي گذشته (دوران پهلوي) رخ داده است.
    1ـ نه تنها آذربايجاني‌ها بلكه قفقازي‌ها و اناطولي‌ها نيز ترك نيستند و بازماندگان مادها يعني نخستين گروه آريايي مي‌باشند كه از كوه‌هاي قفقاز عبور كرده و به ايران وارد شده و شاهنشاهي ماد را بنيان گذاشته‌اند كه سپس پارسي‌ها جاشين آن شده‌اند و كوروش نخستين واضع حقوق بشر و بزرگترين پادشاه هخامنشي از اين دودمان بوده و تورات در تحليل و تجليل انديشه‌هاي او، مقام انبياي بني‌اسرائيل را بر او اعطا نموده است.
    2ـ ترك‌ها در دشت‌هاي آسياي مركزي چوپان و چادرنشين بودند وهميشه مي‌كوشيدند بر زمين‌هاي آباد ايران زمين و مراتع و كشتزارهاي آن دست يابند و تاريخ اساطيري ايران و سپس سلاطين اشكاني و ساساني همه از جنگ‌هاي ايران و توران داستان‌ها دارد كه شاهنامه حكيم ابوالقاسم فردوسي از داستان ايرج و سلم و تور تا داستان‌هاي پهلواني همه از آن حكايت‌هاي زيبا و اشعار حماسي نغز و دلنشين دارد و پس از تازيان كه بر ايران مستولي شدند و كار عرب‌ها به جايي رسيد كه تاج كياني آرزو نمايند، ترك‌ها با خلفاي بغداد ساختند و هم پيمان شدند و بعدها تركان مغول و بازماندگان تيمور پس از ترك‌تازي‌ها و قتل و غارت‌ها با اين‌كه مي‌كوشند فرهنگ ايراني را از ميان بردارند خود تحت تاثير آن قرار گرفته و بهترين مروج و مشوق‌آيين و راه و رسم ايراني كشتند و خلافت عرب بغداد را از ميان برداشتند ولي نتوانسته بودند بر زبان و فرهنگ ايراني مستولي شوند تا اين‌كه به دوران صفويان گاه و بيگاه بخش‌هايي از غرب و شمال ايران ـ در يد تصرف عثمانيان قرار مي‌گرفت و خود صفويان و قزلباش‌ها نيز به تركي سخن مي‌گفتند و همه اين‌ها در زبان آذربايجاني‌ها اثر گذاشت و اين نمي‌تواند دليل بر اين باشد كه آذربايجاني‌ها ترك زبان و يا ترك بوده‌اند كه داوري نابخردانه و نشان از بي‌اطلاعي يا غرض ورزي دارد.
    شگفتا، پيوندهاي تاريخي و فرهنگي چند هزار ساله را به طاق نسيان مي‌سپارند و نقشي را كه مردم اين بخش‌هاي ايران در برابر بيگانگان هم‌چون تركان و تازيان و روميان و روسيان و عثمانيان داشتند ناديده ميانگارند و به اعتبار اختلاف درلهجه و گويش تبليغ جدايي و نفاق افكني مي‌كنند و نمي‌دانند كه اين پيوندهاي تاريخي و فرهنگي نه چيزي است كه به اين گفتارها و سم پاشي‌ها متزلزل گردد.
    3ـ در طول تاريخ خط و زبان مردم آذربايجان و اران در دو سوي ارس و از كوه‌هاي قفقاز تا كوه‌هاي كردستان يكي بوده و گفته مي‌شود كه زادگاه زرتشت پيامبر ايراني كنار رودخانه كور يا كوروش و يا در كنار درياچه چي چست (اروميه) بوده و شهر شيز و آتشكده آذرگشسب كه اينك آثار آن در جنوب شرقي آذربايجان تجلي مي‌نمايد، نشان ‌دهنده‌ي اين حقيقت است كه مردم اين منطقه ايراني و پيرو آيين « انديشه نيك و گفتار نيك و كردار نيك»، بوده‌اند نه ياساي چنگيزي يا راه و رسم تازي. در تمام اين دوران نه تنها گويش به پهلوي و فارسي بوده و شهرياران و فرمانروايان به پارسي سخن مي‌گفتند شعرا و نويسندگان به پارسي شعر مي‌سرودند و حتي در امپراتوري بزرگ عثماني نيز نامه‌ها و فرمان‌ها را به پارسي مي‌نوشتند كه موزه « توپ قاپي» مملو از اين آثار زيبا و شيوا به زبان پارسي بوده و سر در خانه‌ها نيز به كاشي‌هاي خط فارسي و شعر فارسي تزيين مي‌يافته و قونيه مركز عرفان و شعر سرايان پارسي‌گو چون مولانا جلال‌الدين بلخي بوده و در آران (گنجه و شيروان) نظامي و خاقاني اشعار و آثار فرهنگي خود را به پارسي سروده و نگاشته‌اند.
    هنگامي‌كه سلطان محمد معروف به فاتح در برابر كاخ سلاطين بيزانس در قسطنطنيه قرار گرفت چنين گفت:
    ديو نوبت مي‌زند، بر درگه افراسياب
    پرده‌داري مي‌كند در كاخ قيصر، عنكبوت
    و گفتن اين شعر از يك فاتح منتسب به تركان، از يك سو نشان‌دهنده تسلط او به ادبيات و فرهنگ فارسي مي‌باشد و از سوي ديگر، ژرفاي نفوذ فارسي در ميان عثمانيان است. زيرا اگر اطرافيان سلطان محمد نمي‌فهمند كه او چه مي‌گويد، هرگز به فارسي شعر نمي‌خواند.
    4ـ دودمان پهلوي كه نويسندگان ايراني تبار ترك‌نما، از آنان به نام شوونيست‌هاي تهران ياد مي‌كنند، فقط از 1303 شمسي تا 1357 يعني نزديك به 55 سال در ايران فرمانروايي داشتند آيا قطران تبريزي و خاقاني شيرواني و نظامي گنجوي و اوحدي مراغه‌اي و شيخ محمود شبستري و فضولي و ديگران ... را كه صدها سال پيشتر مي‌زيسته‌اند، پهلوي‌ها يا شوونيست‌هاي فارس، آنان وا داشته بودند كه به پارسي شعر بسرايند...؟
    آيا خاقاني شيرواني را شوونيست‌هاي فارس وا داشته بودند كه چون در برابر مدائن در كنار دجله خروشان قرار گرفت قصيده‌ي معروف:
    هان اي دل عبرت بين از ديده نظر كن
    ايوان مدائن را آيينه عبرت دان
    را بسرايد، يا احساسات پرمايه قلبي و عشق به فرهنگ و تاريخ سرزمين آبايي بود كه اين واژگان را بر زبان او جاري ساخت و يا اين‌كه نظامي گنجوي مي‌گويد:
    همه عالم تن است و ايران دل
    نيست گوينده زين قياس خجل
    چون كه ايران، دل زمين باشد
    دل ز تن به بود، يقين باشد
    بر اثر القاي شوونيست‌هاي‌ فارس بوده و يا ملهم از اعتقاد صاف و بي‌آلايش به تاريخ و فرهنگ ايران‌ زمين مي‌باشد؟
    6ـ در آن روزگاري كه قاجاريان ايراني الاصلِ ترك زبان در ايران سلطنت داشتند و شهر تبريز ولي‌عهد نشين آن پادشاهان بود، چرا « رشديه» آن بزرگ مرد ايراني و نخستين بنيان‌گذار مدرسه‌هاي نوين آن را با گويش تركي بوجود نياورد و چرا مردم آذربايجان به دنبال تركي نرفتند آيا از قاجارهاي ترك زبان مي‌ترسيدند و يا آن‌ها خود اعتقاد به فرهنگ و زبان پارسي داشتند؟ گو اين كه گفتار به تركي آذري و يا شعر گفتن به اين لهجه منعي نداشت و هر كس مي‌خواست در اين زمينه شعر مي‌سرود، مخصوصا نوحه خوان‌ها.
    همه مي‌دانند كه نهضت مشروطيت ساخته و پرداخته آذربايجاني‌ها مخصوصا تبريزيان بود چرا روزنامه‌ها به زبان پارسي بود چرا نطق‌ها و خطاب‌ها به پارسي نوشته و خوانده مي‌شد چرا طالبوف و ديگران كه در باكو زندگي مي‌كردند كتاب‌هاي خود را به تركي ننوشتند و در آن تاريخ حتي روزنامه مشهور ملانصرالدين چاپ باكو گفتارهايش به زباني نوشته مي‌شد كه بيش‌تر يا آميزه‌اي از پارسي بود.
    متاسفانه بعضي‌ها در مقام تحريف و قلب تاريخند و بي‌خود گمان مي‌كنند كه مجله « وارليق» آقاي جواد هيات كه پيش از پانصد شماره خريدار ندارد و يا كتاب (ايران توركلرينين اسكي تاريخي) مي‌تواند آذربايجان را تركستان نمايد...
    7ـ در انقلاب مشروطيت ايران، صدها نفر از قفقاز به تبريز آمدند و به مجاهدين پيوستند و به همراهي مردم تبريز با قواي استبداد مي‌جنگيدند و انجمن ملي تبريز را از بزرگان آزادي‌خواهي چون حاجي محمد كوزه كناني و علي مسيو و سيد حسن تقي زاده و علي نقي و جعفر آقاگنجه‌اي و سيد حسن شريف‌زاده و ميرزا حسين واعظ و ميرزا محمد علي‌خان تربيت و ميرزا جوا خان ناطق و ميرزا مهدي‌خان انجمن پديد آوردند . اما اساسنامه آن را به زبان تركي ننوشتند بلكه اعلاميه‌ها و شبنامه‌ها را به پارسي انتشار دادند و حتي در متمم قانون اساسي كه طراح و باني تنظيم آن آذربايجاني‌ها بودند، به رسميت دادن زبان تركي نپرداختند و همه‌جا سخن از ايران به ميان آوردند و براي آزادي ايران جنگيدند.
    اين عناوين و مطالب را پس از انقلاب بولشويكي، شوروي پيش كشيده‌اند كه شيخ محمد خياباني در قبال آن‌ها و نقشه‌اي كه بازماندگان امپراطوري تزاري براي تجزيه‌ي آذربايجان كشيده بودند، ناچار مي‌خواستند نام آذربايجان را به آزادستان يا آزادي ستان تبديل نمايند و هم اكنون با اين‌كه نقشه‌ شوروي‌ها در اين مورد نقش بر آب شد، هنوز پيروان گمنام آن‌ها دست از نقشه‌هاي شوم خود برنداشته و در تلاشند كه به نحوي هويت « تركي» براي آذري‌ها بسازند در حالي كه نه تنها آذربايجاني‌ها بلكه قفقازي‌ها نيز با آن سرسازگاري ندارند و نمي‌توانند وابستگي عميق فرهنگي خود را به سرزمين آبايي فراموش كنند و به هنگام فروپاشي شوروي هزاران نفر در كنار ارس گرد آمده و مرزها را برداشتند تا به سرزمين آبايي به پيوندند ولي در اين‌جا، نخواستند و يا نتوانستند به نداي اين مردم غيرتمند جواب مناسب و مثبت دهند.
    8ـ محمد امين رسول‌زاده بنيان‌گذار حزب مساوات و استقلال اران كه اينك به نام دولت آذربايجان از كشورهاي فروپاشيده شوروي ناميده مي‌شود، از شخصيت‌هايي است كه در انقلاب مشروطيت ايران همراه تقي‌زاده و سايرين به نحو موثري شركت داشت، او با روزنامه‌ ارشاد متعلق به آقايف از ليبرال‌هاي دموكرات قفقاز كه شعار حريت، مساوات و عدالت، بر سرلوحه‌اش نقش بسته بود، همكاري داشت. او (رسول‌زاده) در آن تاريخ بيش‌تر به ناسيوناليسم گرايش داشت گو اين‌كه بعدها از ايران‌گرايي به ترك گرايي چرخش پيدا كرد. او در 24 سالگي، هنگامي كه جنبش مشروطيت اوج مي‌گرفت وارد ايران شد و با جريانات سياسي روز به همكاي پرداخت و با همكاري تقي‌زاده و سليمان ميرزا اسكندري و محمدرضا مساوات روزنامه ايران نو را تاسيس كرد (روزنامه ايران نو نقش موثري در انتقال مفاهيم فرهنگ ناسيوناليسم ايراني و ايدئوژي‌هاي غربي برعهده داشت) سرمقاله‌هاي آن را رسول‌زاده مي‌نوشت. سياست‌هاي انگلستان را كه منجر به ادامه نفوذ انگلستان در ايران مي‌شد، شديدا به باد انتقاد مي‌گرفت. در مواضع سياسي و اقتصادي خود ضمن تبليغ نوعي سوسيال دموكراسي از نوع اروپايي آن، از زرتشتيان و پارسيان هند حمايت مي‌نمود. اين مطالب روزنامه ايران نو، راهگشاي كساني شد كه طرفدار پيراستن زبان فارسي از لغات عربي بودند. فعاليت رسول‌زاده در ايران از جمله متوجه حمله به روسيه تزاري بود. او در ميان مليون ايران و آزادي‌خواهان از وجهه خاصي برخوردار بود و يكي از عوامل موثر گرايش‌هاي ناسيوناليستي در ايران به شمار مي‌آمد و به نوشته ابراهاميان، مشكل او در تكلم به زبان فارسي، مانع از اين شد كه به نمايندگي دوره دوم مجلس شوراي ملي انتخاب شود.
    سرگذشت و زندگي رسول‌زاده در اين مقاله مطرح نيست ولي آن‌چه اشاره شد، به عنوان نمونه‌اي از احساسات و ايران‌پرستي قفقازيان است كه حتي رهبران انديشه پان‌توركيسم در قفقاز هم‌چون امروز گرايش به ايران و الحاق به سرزمين مادري داشتند و متاسفانه حكومت‌هاي وقت ايران نتوانستند احساسات آن‌ها را دريافته و كمك و حمايت نمايند.
    سخن كوتاه بايد كرد و علاقه‌مندان را به كتاب‌هاي گوناگوني كه در اين رابطه به رشته تحرير در آمده واگذار نمود. و آن‌چه بايد دانست اين است كه: ممكن است در ايران، پاره‌اي از ايرانيان ترك زبان باشند ولي آن‌ها هيچ‌گاه « ترك» نبودند و هميشه در سنگر دفاع از ايران پيشتاز بوده‌اند و آن‌هايي كه اختلاف در لهجه و زبان را پيش مي‌كشند بايد دانسته باشند كه نه تنها در جهان ملتي كه با يك زبان سخن گويد وجود ندارد و به قول شهريار « ملتي با يك زبان، تاريخ كي دارد نشان» بلكه زبان هيچ‌گاه دلالتي بر اختلاف قوميت و مليت نداشته و ندارد و اتحاد قومي جز بر مبناي تاريخ و فرهنگ مشترك استوار نمي‌باشد.




    فروشگاه نمونه سوالات پیام نور با پاسخنامه تستی و تشریحی



    دانلود رایگان نمونه سوالات دانشگاه پیام نور





    http://up.pnu-club.com/images/00ld7yux3ay3itvspd7n.png
    برای دانلود رایگان نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات کارشناسی ارشد پیام نور - نمونه سوالات پیام نور کارشناسی - نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)

    به ادرس زیر مراجعه کنید

    نمونه سوالات رایگان پیام نور




  5. #55
    Borna66 آواتار ها
    • 55,397
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل تحصیل
    خيام-سهراب
    شغل , تخصص
    طراح و تحلیل گر حرفه ای وب
    رشته تحصیلی
    مهندسي نرم افزار
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    قفقاز و ديرينه سياسي و تاريخي آن و نقش عوامل پان‌تركسيم در تحريف تـاريخ
    این عکس تغییر سایز داده شده است. روی این جایگاه کلیک کنید برای دیدن عکس کامل. تصویر اصلی دارای اندازه 702x191 یا سنگینی میباشد 71کیلو بایت.


    قفقاز و ديرينه سياسي و تاريخي آن و نقش عوامل پان‌تركسيم و ماركسيسم در تحريف تـاريخ
    دكتر جعفرزاده افشين

    پيشينه تاريخي آذربايجان و ناحيه‌اي كه اكنون به نام آذربايجان شوروي سابق يا جمهوري آذربايجان در قفقاز ناميده مي‌شود ، براي كارشناسان و دانشمندان ژئوپولتيك به روشني آشكار بوده و اهل خرد و پژوهش را در اين مقوله اختلاف چنداني نيست .
    سرچشمه‌هاي ادبي و متن‌هاي معتبر تاريخي و نقشه‌هاي جغرافياي بجا مانده از گذر سال‌ها ، چنان فراوانند كه محافل آكادميك و نظريه‌پردازان برجسته در كليات قضيه اختلاف چنداني نداشته و فقط پاره‌اي از تفاوت‌ها در آراي دانشمندان در مسايل جزيي يافت مي‌شود .
    بـا بررسي و پژوهش ،‌ درصدها ، كتاب و مقاله و نقشه و نظريه ، به سهولت مي‌توان يافته‌هاي زير را به گونه‌ي سرخط‌وار و مجمل ارائه كرد :

    1ـ سرزميني كه پس از انقلاب اكتبر 1917 شوروي و تشكيل دولت به دست حزب مساوات در باكو ، به رهبري محمد امين‌رسول‌زاده « جمهوري مستقل آذربايجان» ناميده شد ، به گواهي منابع معتبر ادبي و تاريخي و . . هرگز در گذشته بدين‌نام از آن ياد نشده و تـا آن زمان در روزگار باستان « آلبانيا و يا آلبان» و پس از حمله اعراب « اران يا البران» و نيز پس از پذيرش اسلام ، بخش مسلمان‌نشين ماورا@ قفقاز ناميده مي‌شد .
    محمد امين رسول‌زاده خود يكي از انديشه ورزان مشرب دموكراسي اجتماعي يا « سوسيال دمكراسي» در اثناي خيزش مشروطه بود كه پس از پيروزي جنبش مشروطيت ايـران در كنار تلاش‌هاي اجتماعي و سياسي و هموندي « حزب دمكرات ايـران» روزنامه « ايـران نو» را در تهـران منتشر مي‌نمود . وي پس از شرايطي كه به انحلال حزب دموكرات ايـران در آن زمان انجاميد ، تلاش‌هاي فكري و عملي خود را در راستاي اتحاد ترك زبان‌ها در شمال رود ارس و بخش مسلمان‌نشين قفقاز متمركز نمود واين در شرايطي بود كه سران جنبش ترك‌هاي جوان يا « ژون ترك‌ها» بـا يك روند شبه كودتايي به رهبري انور پاشا در عثماني به قدرت رسيده بودند .
    تلاش‌هاي پان تورانسيتي كه پايه‌ي فكري آن را مي‌توان در عبارت « همه ترك‌ زبانان جهان در ملي واحد» خلاصه نمود ، در سال‌هاي 1908 كه دومين جنبش مشروطه عثماني قوت يافت و به دنبال ارتباط‌هاي پي‌گير مابين پان تورانيست‌هاي عثماني و قفقاز ، در سال 1911 « حزب دمكراتيك اسلامي» ، « مساوات» در شهر باكو پي‌ريزي شد . حزب مزبور كه سرانجام به « حزب مساوات» موسوم گشت ، كوشش‌هاي درخوري را در سير جنبش‌هاي ضد امپراتوري روسيه تزاري انجام داد و بـا توجه به اين كه بـا شروع جنگ جهانگير يكم در سال 1914 امپراتوري‌هاي عثماني و روسيه تزاري در دو جبهه مخالف قرار داشتند ، سرزمين قفقاز پس از سقوط دولت امپراتوري تزاري در اكتبر 1917 ، مقارن سپتامبر سال 1918 به اشغال سپاهيان عثماني درآمد .
    در همين زمان « حزب مساوات» بـا حمايت تلويحي سپاه عثماني در ژوئن 1918 استقلال بخش مسلمان‌نشين قفقاز را زير عنوان « جمهوري آذربايجان» اعلام نمود . و محمد امين رسول‌زاده خود عهده‌دار پست رياست جمهوري شد . بـا پيروزي بلشويك‌ها در نبردهاي داخلي و اشغال اين سرزمين در 28 آوريل 1920 ، دولت مساواتي‌ها ساقط گشته و حكومت وقت اتحاد شـوروي نـام آذربـايجان را كماكـان بـا عنوان « جمهوري شوروي سوسياليستي آذربايجان» نگاه داشت .
    اين دگرگوني‌ها و جايگزيني نام اين سرزمين از اسامي پيشين به آذربايجان ، گفت‌وگو و انحراف‌هاي گروه زيادي از ايرانيان را به ويژه در آذربايجان ] ايـران[ برانگيخت و مبارزان مشهوري هم‌چون شيخ محمد خياباني و اسماعيل اميرخيزي براي آن كه ناخشنودي خود را از اين اقدام نشان دهند ، بر آن شدند تا نام آذربايجان واقعي در ايـران را با « آزادي ستان» جايگزين سازند .
    اكنون شايد اين نكته بر كمتر كسي آشكار است كه سرزمين تركي زبانان قفقاز پيش از سال 1918 نامي جز آذربايجان داشته و هرگز در هيچ سند و نوشتار و نقشه معتبري پيش از آن به اين نام ، از آن ياد نمي‌شده است .
    با مرسوم شدن نام آذربايجان بر بخش مسلمان‌نشين قفقاز ، پندار تازه‌اي رشد يافت كه گويا « آذربايجان سرزميني است كه دو نيم گشته و بخشي در شمال و بخش ديگر در جنوب رود ارس نهاده شده است و از آنجا واژه‌هاي مجعولي هم‌چون « آذربايجان جنوبي» براي آذربايجان واقعي و تاريخي واقع در ايـران و « آذربايجان شمالي» يعني جمهوري آذربايجان شوروي به كار رفت .
    پندار فوق كه از سوي منابع مجعول تاريخ‌ساز و انديشه پردازان سياست باز مسكو و آنكارا و استانبول ، حمايت مي‌شد سعي داشت تا با نفي پيشينه ايراني آذربايجان و نقش آفريني آن در رويدادهاي تاريخي ايـران ، همه را به فراموشي سپرده و تلاش‌هاي مردمان اين سرزمين را از زمان آتروپات سردار ايراني اين ناحيه در زمان حمله اسكندر مقدوني تا خيزش بابك خرم‌د‌ين نفي نمايد و تلاش‌هاي مشروطه خواهي را فقط در قفس تنگ تفكرات قومي و زباني محصور سازد .
    بر اين اساس ، كار به جايي رسيد كه اديبان و شاعراني هم‌چون مولوي و نظامي گنجوي و خاقاني شرواني و همام تبريزي و . . . (صدها نمونه ديگر) ، به زعم انديشه‌پردازان پان تورانيستي چون ميناگوگ آلپ ، از هويت ايراني مبري شده و حتي دانشمنداني چون ابن‌سينا ، در كتاب‌هاي درسي اتحاد شوروي ،‌ اهل شوروي و در كتاب‌هاي تـاريخ تركيه ، ترك معرفي شدند ؟!
    استراتژي بلشويك‌ها و استالين ، با برجسته كردن پندار آن بود كه زمينه‌هاي ادغام آذربايجان ايـران را به شوروي فراهم آورند كه نقطه اوج اين استراتژي در سال 1324 شمسي با پي‌ريزي دولت فرقه دمكرات آذربايجان در تبريز به رياست سيد جعفر پيشه‌وري اجرا شد .
    استالين كه فكر ايجاد كمربند سرخ را پيرامون اتحاد شوروي در سر مي‌پروراند ، آذربايجان ايـران را در آن زمان چون ميوه نارسي مي‌دانست كه با رسيدن در دامان او خواهد افتاد . با شروع جنگ جهانگير دوم و به دنبال القاي پاره‌اي تفكرات تفرقه‌اميز و افراطي در زمان زمامداري رضا شـاه بر عليه زبان‌هاي غير فارسي ، زمينه‌اي فراهم شد تا پاره‌اي احساسات خصومت‌آميز در آذربايجان رشد يابد . دولت شوروي پس از شهريور 1320 و اشغال آذربايجان ايـران توسط نيروهاي ارتش سرخ بر آن شد تا از اين تنش‌ها استفاده نمود و با پي‌افكني فرقه دموكرات و همياري پاره‌اي از شخصيت‌هاي مهاجر قفقاز مقدمه‌هاي تجزيه آذربايجان را از ايـران فراهم نمايد .
    اين پندار با مقاومت مردمي و تلاش‌هاي ميهن‌پرستانه مردمان اين ناحيه و ديگر مـردم ايـران ، شكست خورد و نيروهاي شوروي سرانجام مجبور به ترك خاك ايـران شدند . در اين ميان نبايد از تلاش‌هاي خردورزانه افرادي چون قوام‌السطنه نخست وزير وقت ايران در سال 1324 و حسين علا و سيدحسن تقي‌زاده بي‌تفاوت گذشت .
    با خروج نيروهاي ارتش سرخ از آذربايجان ايـران ، حكومت فرقه دمكرات آذربايجان در تبريز بي‌پشتوانه مانده و سرانجام با فزودن مجاهدت‌هاي مردمي در رخدادهاي آذر 1325 با فرار سران فرقه به شوروي و فروپاشي حكومت خود خوانده فرقه ، غائله‌اي كه مي‌رفت سبب تجزيه آذربايجان از ايران شود پايان يافت .

    2ـ شرايط كنوني جمهوري آذربايجان
    پس از غائله فرقه دمكرات و شكست سياست شوروي در ايـران مقارن سال‌هاي پس از شهريور 20 ، هـزاران نفر از هموندان اين فرقه به آذربايجان شوروي گريخته و اتحاد دو آذربايجان را كه از سوي مسكو تقويت و همراهي مي‌شد ، به زعم خود به عنوان يك ايده‌آل ملي و آمال استراتژيك مطرح نمودند .
    از ديگر سو ، پان تورانيست‌هاي تركيه كه با پندار يك سرزمين و يك كشور براي تركي زبانان ، انديشه كشور بزرگ ترك را از بالكان تا چين در سر مي‌پروراندند ، سعي داشتند تا با جعل تـاريخ و اشاره به شواهد ساختگي ، آذربايجان شوروي و آذربايجان ايـران را با تكيه بر ميراث حزب مساوات و زبان تركي رايج در اين ناحيه ، به منزله‌ي قلمرو فرهنگي و زباني خويش معرفي نمايند .
    اشخاص متعددي در شوروي و تركيه بر اين امر پافشاري مي‌نمودند كه معروف‌ترين آن‌ها را مي‌توان ميرجعفر باقراف دبير كل حزب كمونيست شوروي آذربايجان در سال‌هاي 1935 تا 1945 و جانشينان او در آذربايجان شوروي و آلب ارسلان تركش رهبر حزب حركت ملي و گروه پان تورانيستي گرگ‌هاي خاكستري در تركيه ذكر نمود .
    پس از فروكش نمودن بحران‌هاي سياسي در ايـران ، مقارن سال‌هاي 30 و 40 ، و استقرار حكومت محمدرضا پهلوي‌، سياست‌هاي شوروي در آذربايجان ايـران تا حد زيادي تضعيف شد .
    از سوي ديگر ، تركيه در بحران‌هاي سياسي دهه‌هاي 60 تا 80 ميلادي گرفتار آمد كه به سه كودتا در سال‌هاي 60 و 71 و 80 ميلادي منجر شد . در اين برهه تاريخي ، اقتدار ايـران و شوروي مانع مي‌شد تا تركيه پندارهاي فكري خود را حول محور پان تورانيسم در آسياي مركزي و قفقاز و آذربايجان ايـران ادامه دهد . اگر چه در زمينه‌هاي تـاريخ‌سازي و جعل نقشه‌هاي دروغين تلاش‌هاي نظري منسجمي اعمال مي‌شد .
    با فروپاشي نظام شوروي در سال 1991 و شروع خيزش استقلال طلبي در آذربايجان شوروي ، زمان براي پي‌گيري تفكرات پان تورانيستي از سوي آنكارا فرا رسيد . زيرا از طرفي رقيب قدرتمندي چون مسكو از معادله توزيع قدرت در منطقه تا حد زيادي حذف شده بود و از سوي ديگر بحران ارمنستان و رويداد قره باغ كوهستاني و درگيري بين آذربايجان شوروي و ارمنستان و پيشينه نفرت بين ارمنه و تركيه كه ريشه در رويدادهاي خونين آوريل 1915 داشت ، شرايط را به گونه‌اي كرده بـود كه همگامي و هم‌دلي تـركيه و بـاكو گريز‌ناپذير مي‌نمود .
    به واقع بايد بر اين نكته اذعان نمود كه بي‌تدبيري مجريان سياست خارجي در ايـران مقارن سال‌هاي 90 و 91 موجب آن گشت تا تركيه با توانمندي سياستمداران خويش ، خلا@ رواني و اجتماعي پس از فروپاشي شوروي را در جمهوري فقير آذربايجان شوروي پر نموده و با زنده داشت رخدادهاي حزب مساوات در سال‌هاي 1918 تا 1920 و تاكيد شرايط دوستي آن سال‌ها با عثماني ، اقتدار سياسي و اجتماعي و اقتصادي خود را بر اين كشور فراگير نمايد .
    براين اساس ، محور استراتژيك سياست‌گذاري در اين جمهوري بر مبناي زنده داشت تفكرات پان تورانيستي محمد امين‌رسول‌زاده و اتحاد دو بخش آذربايجان شمالي و آذربايجان جنوبي و تشكيل كشوري واحد پايه‌گذاري و نقشه آذربايجان متحد در هزاران قطعه چاپ شد .
    نقشه‌اي كه با شعار 30 ميليون زير يك پرچم طراحي شده و كشوري را نشان مي‌دهد كه پايتخت آن تبريز بوده و تهران و رشت و كرمانشاه و بخش عمده‌اي از شمال عراق و ارمنستان و گرجستان در پيرامون آن قرار دارند . جالب آن كه شهرهاي مهم كشورهاي عراق و ارمنستان و گرجستان در اين نقشه ديده مي‌شوند ، ولي در مرز با تركيه هيچ تغييري اعمال نشده است .
    در شرايط جديد سياسي حاكم بر جهان پس از فروپاشي شوروي ، شرايط منطقه آسياي مركزي و قفقاز به گونه‌اي است كه كشورهاي اين ناحيه نيازمند دسترسي به يك مسير مطمئن براي ايجاد ارتباط با ساير كشورها هستند . بر اين اساس رقابت بين ايـران و تركيه در اين مقوله واكشني طبيعي در قبال اين موضوع است .
    اما اين همه در شرايطي است كه به نظر مي‌رسد ، تركيه با ايجاد ارتباط سريع با كشورهاي آسياي مركزي و جمهوري آذربايجان بر آن است تا در اين رقابت بر ايـران پيشي گيرد . طبق آمارهاي رسمي ، پس از فروپاشي شوروي فقط 10000 دانشجوي آسياي مركزي و آذربايجان با ارائه بورس‌هاي تحصيلي رايگان و بسيار ارزان در تركيه به تحصيل مشغولند و در آينده قرار است در راستاي تحكيم ارتباطات بين تركيه و اين جمهوري‌ها بكوشند . ولي با كمال تاسف ايـران در اين زمينه بسيار ضعيف عمل كرده است .
    ( از مجموعه مقالات همايش تاريخي و ادبي فراق ـ موسسه فرهنگي آران ـ اروميه ـ 28 آذرماه 1380)




    فروشگاه نمونه سوالات پیام نور با پاسخنامه تستی و تشریحی



    دانلود رایگان نمونه سوالات دانشگاه پیام نور





    http://up.pnu-club.com/images/00ld7yux3ay3itvspd7n.png
    برای دانلود رایگان نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات کارشناسی ارشد پیام نور - نمونه سوالات پیام نور کارشناسی - نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)

    به ادرس زیر مراجعه کنید

    نمونه سوالات رایگان پیام نور




  6. #56
    Borna66 آواتار ها
    • 55,397
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل تحصیل
    خيام-سهراب
    شغل , تخصص
    طراح و تحلیل گر حرفه ای وب
    رشته تحصیلی
    مهندسي نرم افزار
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    پان ترکیسم و ریشه های آن ...........


    دكتر اسفنديار دشمن زياري:

    پان در لغت به معنی فقط بکار می رود و معنای نهانی این کلمه یعنی ‘ مطلق‘ و مطلق بودن در چیزی یعنی هیچ چیز از معنای آن نفهمیدن!

    درباره‌ي سرزمين و تبار ساکنان خوارزم و فرارود (ورارود،ماوراء‌النهر)، پان‌ترکيست‌ها داعيه‌هاي دروغيني دارند، که به کلي بي‌پايه، بي‌بنيان و برخلاف واقعيت‌هاي تاريخي است.
    البته، طرح ادعاهاي ناروا درباره‌ي تاريخ، تبار قوم‌ها و سرزمين‌هاي باستاني آنان، درچهارچوب انديشه‌هاي پان ترکيستي امري عادي شمرده مي‌شود و تنها محدود به تاريخ و تبار ساکنان باستاني و خاستگاه قوم‌هاي آريايي و ايراني در خوارزم و فرارود نمي‌شود. چنان‌که تاريخ‌نگاران پان‌ترکيست در نوشته‌هاي خود، برخلاف همه‌ي يافته‌هاي علمي و رأي و نظر رسمي دانشمندان تاريخ و نژاد که بر آريايي‌نژاد و ايراني تبار بودن دودمان‌هاي کهن توراني(سکايي) و سرمتي و اقوام باستاني ميتاني، هيتي، اورارتويي، کاسي، گوتي و ... تأکيد دارند، نه تنها تبار ايراني اين قوم‌ها را رد مي‌کنند بلکه حتي مادها و در نتيجه فرزندان بلافصل آن قوم، يعني کردها و آذری ها را نيز غير ايراني مي‌شمارند، (درنتيجه لرها که پيوند قومي نزديکي با کردها دارند و در اصل از يک ريشه مي‌باشند، نيز ترک خوانده خواهند شد!) و اساساً با تحريف و جعل واقعيت‌هاي تاريخي و بدون ارائه‌ي هيچ سندي، قوم‌هاي ياد شده و بسياري ديگر از قوم‌هاي ايراني و غير ايراني عصر باستان را ترک‌نژاد! مي‌خوانند.
    جعل تاريخ و در کنار آن سب ملت‌هاي غير ترک، چونان دو اصل اساسي تفکيک‌ناپذير نظام ‌فکري پان‌ترکيسم، سرتاسر کذب‌نامه‌هاي مورخان پان‌ترکيست‌ را انباشته است. کوشش پان‌ترکيست‌ها براي ترک نژاد جلوه دادن اقوام باستاني، با اين هدف انجام مي‌گيرد که بتوانند با جعل، حضوري تاريخي براي مردم ترک‌نژاد در سرزمين‌هاي قلمرو آن اقوام بسازند، و روياي دروغين موجوديت ملت واحد ترک، از درياي سياه تا سواحل اقيانوس آرام را بر پايه‌ به ظاهر موجه تاريخي تحقق بخشند.
    اما اصولاً اين روياي پان‌ترکيستي، يعني تجسم همه‌ي ترک‌زبانان تحمیلی جهان يا حتي در مقياس بسيار کوچک‌تر، تمام ترک‌نژادان يک محدوده‌ي جغرافيایی، در يک ملت واحد، بر هيچ منطق علمي در تاريخ و جامعه‌شناسي استوار نيست. امری کاملاً ذهني و غير قابل دسترس و تجربه‌ي شکست خورده‌ي عرب‌زبانان، در يک ملت واحد می باشد.
    البته دلايل کافي وجود دارد که نشان مي‌ دهد سياست‌هاي استعماري در جهت اغراض سياسي و فرهنگي و به منظور نيل به مطامع اقتصادي، پان‌ترکيسم را که تجلي اوج عصبيت‌هاي نژادگرايانه و اندیشه ی کشور گشایی های منسوخ دوران اجدادشان است، عليه یکپارچگی ایران و ایرانی و نزديکي بيشتر و همبستگي اصولي ملت‌هاي منطقه، خلق کرده است. نسل کشی های گسترده ی پان ترکیست ها که از آن جمله می توان به ارامنه و یونانیان اشاره نمود و تحریف ریشه ای تاریخ اقوام دیگر و به عاریت گرفتن اساطیر و نشانه های تمدن آنان، نشاندهنده ی بی هویتی و فرومایگی شان است.
    تاريخ‌نگاران پان‌ترکيست‌ مي کوشند که با شاخ و برگ‌هاي داستاني، هر چه بيشتر تاريخ ترکان را در هاله‌هاي وهم‌انگيز اساطيري فرو برند و آن را در پيچاپيچ دهليز ناشناخته‌هاي دوران باستان بگردانند تا بلکه بهتر بتوانند از دل آن، به جعل تاريخ دلخواه خود بپردازند .


    آذرآبادگان ، سرزمین اصیل ترین آریاییان



    نام آذربايجان که به بخشي از سرزمين باستانی ايران اتلاق مي شود، از حدود 2400 سال پيش، يکي از مشهورترين نامهاي جغرافيايي ايران مي باشد و در هر دوره با حوادث تاريخي مهمي همراه بوده است (1).
    آذربادگان، آذربايگان و آذربايجان، هر سه شکل در کتابهاي فارسی آمده است. فردوسي نیز از آذرآبادگان ياد کرده است:
    به يک ماه در آذرآبادگان ببودند شاهان و آزادگان
    آذربایجان در دوران هخامنشیان به نام ماد (ماد کوچک)نامیده می شد و از مهمترین و بزرگترین ایالتهای ایران به شمار می رفت .
    استرابون، جغرافی نگار یونانی که کتاب خود را در زمان اشکانیان پدید آورده است می گوید:
    « چون اسکندر بر ایران دست یافت، سرداری به نام آتورپات در آذربایگان برخاست و نگذاشت آن سرزمین که بخشی از ماد و به نام ماد کوچک معروف بود به دست یونانیان افتد. از آن پس سرزمین مزبور به نام آتورپاتکان خوانده شد.
    آتورپاتکان از سه پاره ی آتور یا آذر و پات و کان برگرفته شده است که معنی آن سرزمین یا شهر آذرباد می باشد(6)
    اگر چه آذر بمعني آتش در زبان دري است نه پهلوي، در پهلوي آذر، آتور تلفظ مي شود و همانست که قسمت اول نام اصلي آذربايجان که آتورپاتکان است را تشکيل می دهد و امروز مسلم است که نام آتورپاتکان که بمرور دگرگون شده بصورت، آتوربادگان و سپس آذربادگان و سپس آذربايگان و در آخر آذربايجان نام گرفت. و از نام خانواده آتورپات گرفته شده که واژه ترکيبي پهلوي است معادل فارسي آن آذربد است به معني نگهدارنده آتش يا دارنده ی آتش يا مسئول و خدمتگزار آتش است، زيرا که آتشکده ي آذرگشب (يا آتش مخصوص پادشاهان و ارتشتاران ايران در همان خطه شعله ميکشيده و استاندار آذربايجان، نگاهبان آتش مزبور نيز بوده است). در دوران ساساني به آن کشور مغان مي گفتند(7)
    مردم آذربايجان با وجود هجوم های اقوام مخالف، سنن بومی خود را حفظ کرده اند و بسياری از آداب و رسوم ايران کهن، درميان مردم اين سامان به صورتهای گوناگون باقی مانده است.
    مردم آذربايجان در دوستی ثابت قدم، در برار مشکلات شجاع و مقاوم هستند.
    از جمله خصلتهای آنان، مهمان نوازی، سلحشوری، آزادمنشی، راستگويی، مرزداري و تعصب مذهبی است (می توان به بابک خرم دين اشاره کرد که در دفاع از دين و کشور خود ايران، چگونه چندين هزار عرب را نابود کرد. )
    در تمام دوره های تاريخی، احساسات وطن دوستی آنان ضرب المثل بوده است. قيامهای مدوام مردم اين استان در زمان جنگ های ايران و عثمانی و ايران وروسيه و... از برجسته ترين فداکاري هايی است که در تاريخ ايران جاودان خواهد ماند.
    آذريها
    آذريها، اصيل ترين افراد ايرانی و از نژاد آريايی هستند. اين قوم، از نژاد آرين می باشند که زبان و خصوصيات کلی ايرانيان دوره هخامنشی، اشکانی و ساسانی را حفظ کرده اند. همانطور که بر همه روشن است، مردم آذربايجان از بازماندگان و نوادگان مادها (شاخه ای از آريانهايی که به ايران آمدند) می باشند تا اينکه به مرور زمان در نتيجه ی تاخت و تاز ترک و مغول دسته های گوناگونی از اين نژاد در اين منطقه سکونت گزيدند و آميزشهايی بين نژاد اصلی و مهاجمان رخ داد. با اين حال، تيره های مهاجر به دليل کمی نفوس نسبت به ساکنان محلی نابود شده و تقريبا اصالت نژاد اوليه نگاهداری شد. (رضا، دکتر عنایت الله .آذربایجان و آران ص 11). پیش از ورود مادها به این سرزمین، مردمی در آذربایجان غربی زندگی می کردند که بومی محل بودند وبه زبان خاصی سخن میگفتند. چون مهاجرت آریاها آغاز گشت، آنان به مانند بقیه بومی های ایران، همانند لرها، حکومت آریایی های مهاجر هم نژاد خود را پذیرفتند و به تدریج آداب و رسوم و زبان يکدیگر را قبول کردند.
    زبان پارسی قدیم، زبان پارسها و هخامنشیها و زبان پهلوی ویژه اشکانیان و ساسانیان بود، و زبان اوستایی به وسیله ی مادها به کار می رفت که محل استقرار آنان آذربایجان و نواحی دیگر در غرب و شمال غرب ایران کنونی بود. (صفری، بابا. اردبیل در گذرگاه تاریخ، جلد2، تهران 1353، صفحه 57). از نوشته های نویسندگان سده های اسلامی، چنین برداشت می شود که در قدیم زبان یا نیم زبانی که در آذربایجان سخن گفته می شده، شاخه ای از زبان فارسی بوده و آن را آذری می نامیده اند. چنانکه نیم زبانی که در آران رایج بوده آرانی میخواندند.
    در آن زمانها، نشانی از زبان ترکی در آذربایجان و اران وجود نداشت. مردم آذربایجان در گذشته به زبان آذری که یکی از زبانهای ایرانی بود، سخن میگفتند. این زبان، مانند زبان کنونی آذربایجان و پیش از آن دارای لهجه های مختلف بوده است. زبان کنونی مردم آذربایجان، از قالب ترکی و ایرانی تشکیل شده است. گروهی از مردم آذربایجان به زبانهای هرزنی، کرنیگانی و تاتی سخن می گویند. بعضی زبانشانسان، در اینکه لهجه ها را بتوان از بقایای زبان آذری دانست تردید دارند. به طور خلاصه، می توان گفت: که زبان ترکی فعلی رایج در آذربایجان، زبانیست که به تدریج و طی چند مرحله و چند صد سال بر مردم این استان غالب شد.
    تا دویست سال پیش، در کل آذربایجان، زبان مردم زبان فارسی بوده است و آذری که هر دواز یک ریشه هستند. زبانی مجهول و مجعول به نام ترکی در آذربایجان اصلا وجود نداشتهاست. بر همین اساس، مردم آذربایجان به ویژه دانشمندان آذربایجان تمام آثار خود را به زبان فارسی نوشته اند. آثار قطران تبریزی، حسام خویی، هندوشاه نخجوانی، محمدحسین بن خلف تبریزی، عبدالکریم ایروانی تبریزی، عباسقلی آغا باکیخانوف و بسیاری از دانشمندان دیگر که هم و غم اینها رشد ادب و زبان فارسی بوده است و در آثار این دانشمندان هیچ اشاره ای به زبانی مجعول و مجهولبه نام ترکی و نژاد ترک نمی بینیم.در زمان قطران تبریزی، روادیان و شدادیان کردتبار بر مناطق آران و آذربایجان حکومت می کردند و زبان این منطقه به روایت سیاحان و گردشگران در آن دوران ترکی نبود. اما عده ای از ترکان آغوز از قلمرو غزنویان به این دو ناحیه گريخته و با بومیان منطقه درگير شده بودند.
    قطران تبريزی نيز در بسياری از چکامه هايش، ترکان را شايسته سرزنش دانسته و آنان را سخت نکوهش کرده است .
    نمونه هايی از ان ابيات در ذيل می ايد :
    اگر بگذشت از جيحــون گروه ترکمانـــان را
    ملک محمـــــــود کــاو را بود زابل کان در سنجر
    ....
    زمانی تازش ايشان به شروان اندرون بودی
    زمانـــی حملـــه ايشان بــــه آذربايگــــان انــدر
    نبود از تازش ايشان کسی بر چيز خود ايمن
    نبود از حمله ايشان کسی بر مال خود سرور (شهرياران گمنام، 1377، ص۱۶۰)
    شده چون خانه زنبور با غم از ترکان
    همی خلند به فرمان ما چو زنبورم (همان، ص۱۹۷)
    قطران در يکی از سروده هايش به هنگام ستايش يکی از فرمانروايان بومی اذربايجان عامل عدم پيشرفت کار او را حضور ترکان برشمرده است:
    گر نبودی آفت ترکان به گيتی در پديد
    بستدی گيتی همه چون خسروان باستان ( همان، ص۱۹۷)
    قطران در بدگويی و مذمت ترک تباران چنان سخن گفته که حتی انان را موجب ويرانی ايران زمين برشمرده و اين مفهوم به روشنی از بيت زير که در ستايش اميری از اميران اذربايجان سرايش يافته برمی ايد :
    اگر چه داد ايران را بلای ترکويرانی
    شود از عدلش ابادان چون يزدانش کند ياری ( همان، ص۱۹۷)
    اين شاعر اذربايجانی در يکی ديگر از چکامه هايش که در قالب قصيده سروده است ترکان را خونخوار و جرار و غدار و مکار خوانده است :
    کمــــر بستند بهــــر کيــن شه ترکان پيکاری
    همـــه يکـرو به خونخواری همه يکدل به جراری
    يکی ترکان مسعودی به قصد خيل مسعودان
    نهاده تن به کين کاری و دل داده به خونخواری
    ....
    چــه ارزد غـدر با دولت، چه ارزد مکـر با دانش
    اگـرچـه کــــار ترکان هست غــداری و مکــاری( همان، ص۱۷۲)

    اولین دستور زبان فارسی توسط خود آذریها در قرن 13 نوشته شده است. بخشی از آثار مختلف دانشمندان آذربایجانی در این دوران تاریخی که به صورت رساله ای مستقل و یاضمیمه ای، حاوی موضوعات مختلف دستوری زمان خود بوده است، دست به دست و نسل به نسلگذشته و به دست ما رسیده است. اولین گام در زبان شناسی فارسی در قرن یازدهم درآذربایجان برداشته شده است و می توان گفت این علم در آذربایجان بنیان گذاری شدهاست. به طوریکه قطران تبریزی، شاعر مشهور آذربایجانی، با نوشتن قاموس فارسی کورهراهی برای این علم گشود. هم چنین اولین فرهنگ های فارسی، آذری، اولین کتابچه های گرامرو غیره، توسط دانشمندان آذربایجان در زبان شناسی و ادب فارسی در ادوار مختلف تاریخ در کشورهای هندوستان، ترکیه و ایران و سایر کشورهای شرقی مشاهده شده و آثارشان جزوکتابهای پرارزش است که به گنجینه ی زبان شناسی فارسی، غنا بخشیده است.
    ما در ایران نژاد ترک و زبانی به نام ترکی نداریم. آذریان آریایی اصیل و ایرانیهستند. زبان ترکی از بیخ و بن یک چیز تراشیده شده و مجهول و مجعول است. تمام واژههای آذری را ما ریشه اش را در زبان پهلوی ساسانی و آوستایی داریم. حتا زباناستانبولی نیز برگرفته از زبان آذری ایرانی است. شاعر بزرگی مثل شهریار زبان ملی رازبان فارسی می داند و در شعری می گوید:
    گرچه شیرین است زبان مادری
    لیک اگر ایران نگوید لال باد از وی زبان

    آثار مربوط به زبان شناسی به جا مانده از دانشمندان آذربایجانی قرن های یازدهم تاچهاردهم در مطالعه ی تاریخ زبان شناسی فارسی دارای اهمیت بسیاری است. بیشتر مولفان قرن نهم و دهم، لغت فرس (یعنی زبان فارسی) را به گروه زبانهای ایرانی اتلاق می کردنند همچنان که اصطلاح فهلوی را برای زبان اصفهان، ری، همدان، نهاوند و آذربایجان. مولفان، زبان آذری را برابر با دری و پهلوی یاد می کنند. تحقیقات نشان می دهد که آذری به تالشی نزدیک بوده که ویژگیهای اساسی زبان مادها را در خود نگاه داشته است (بدیهی است که هیچ یک از این اقوام ترک نژاد نبودند). بر اساس سخنان یاقوت، زبان مردمان دشت مغان به زبان های گیلان و تبرستان نزدیک بوده است. دانشمندان آذربایجانی که از قرن یازدهم خدمات شایانی به ادبیات و زبان شناسی فارسی کرده بودند، این روند را در قرن شانزدهم نیز ادامه دادند. بسیاری از دانشمندان، ادباو شعرای آذربایجانی در ولایات مختلف ایران زندگی می کردند و فعالیت هنری، علمی خودرا وقف فرهنگ اقوام ایرانی از جمله تحقیق درباره ی زبان و ادبیات فارسیکردند. تحقیقات نشان می دهد که نفوذ و گسترش زبان فارسی در قرن های 15 و 16 در ترکیه، زمینه را برای تالیف فرهنگ های توصیفی و دوزبانه فراهم کرد و تعداد زیادی فرهنگفارسی _ ترکی نوشته شد. اما در اواخر قرن شانزدهم در اثر ضعف امپراتوری عثمانی و درنتیجه کم شدن توجه به زبان فارسی، تدوین فرهنگ فارسی و تحقیقات مسایل زبانشناسی و ادبیات فارسی محدود شد. در میان فرهنگ های تالیف شده در قرن هفدهم به آثاربسیاری از دانشمندان آذربایجانی برمی خوریم. فعالیت دانشمندان آذربایجانی مقیمهندوستان در زمینه ی زبان شناسی و ادب فارسی مصادف با دومین مرحله ی رشد زبان شناسیفارسی در این کشور به خصوص قرن هفدهم است. در این دوران کسانی چون محمودبیک بنعبدالله فسونی تبریزی، محمدحسین بن خلف برهان تبریزی، علی یوسف شیروانی و سایرعلمای مشهور آذربایجانی، آثار باارزش به گنجینه ی زبان شناسی و ادب فارسی در هندوستان تقدیم داشته اند. تمامی این ها ثابت می کند که مهاجرت آذربایجانی ها در قرنهفدهم به هندوستان موجب تربیت گروهی از دانشمندان در رشته های مختلف علوم از جملهزبان شناسی فارسی بوده است.البته دانشمندان ما در این دوران علاوه بر هندوستان درسایر کشورهای شرقی از جمله در زادگاه خود نیز مشغول فعالیت در زمینه ی زبان شناسی وادب فارسی بودند و با آثار پرارزش خود ،این گنجینه را غنا بخشیده اند. عبدالله اونکوتی، دانشمندان آذربایجانی، فرهنگ توصیفی فارسی خود «تحفة الابواب» را درزادگاه مادری اش، شیروان، نوشته است.
    اخیراً با بودجه ی هنگفت وزارت ارشاد، یکی از مزدورانی که زمانی عضو حزب توده بود وسپس از توده به خاطر کلاهبرداری اخراج شد، چند جلد کتاب درباره ی بنیان تاریخ ایرانبه نام دوازده قرن سکوت نوشته است که هیچ کدام از مطالب کتاب دارای سند و مأخذ علمینمی باشد. ایشان حتا زبان فارسی را هم خوب نمی دانند. ایشان چنین حمله ای را به زبان فارسی داشته و گفته که زبان فارسی برگرفته اززبان [ ] عربی است. وی هیچ آگاهی از علم زبان شناسی و تاریخ ندارد. پان ترکیست هانیز نظرات مجهول و غیر علمی، همچون این نویسنده ی مزدور مذکور دارند. زبان فارسی یکپشتوانه ی علمی تاریخی دارد. زبان آوستایی و پهلوی از زبان های بنیادین جهان است کهتقریباً تمام زبان های جهان به این دوزبان بر می گردد. حتا زبان عبری، عربی و لاتینقدیم از نظر ریشه شناسی(اتیمالوژی)برمیگردد به زبان آوستایی. زبان ترکی یک زبانکاملاً مجهول و مجعول است و هیچ سندعلمی درباره ی این زبان نداریم و این زبان درهیچ کجا شناخته شده نیست.در یکی از مقالات پان ترکیست ها جایی خواندم که گفتهبود:یونسکو زبان ترکی را سومین زبان زنده ی دنیا و زبان فارسی را لهجه ی 83 زبان عربی دانسته است. پان ترکیست ها متاسفانه سواد علمی نیز ندارندو علم و دانش خود را بر پایه ی جهالت و نادانی بنیاد گذارده اند.متاسفانه هم اکنون نزدیک به 73 روزنامه، هفته نامه و مجله ی پان ترکیستی با مجوز وزارت ارشاد در کشورفعال و علیه تمامیت ارضی کشور و تبلیغ زبان مجهول و مجعول ترکی، به ترکتازی مشغولهستند. در صورتی که آذریان آریایی اصیل هستند و هیچ ارتباطی بین ترک مغول و آریایینژاد وجود ندارد.
    بن مایه ها
    1- فقيه، دکتر جمال الدين .آذربايجان ونهضت ادبی آن، صفحه 1
    2- طاهری دکتر ابوالقاسم. جغرافیای تاریخی مازندران گیلان و آذربایجان از نظر جهانگردان ص 74
    3- بار تولد. واسیلی. تذکره جغرافیای تاریخی ایران ص 267
    4- پور محمد علی شوشتری. پروفسور عباس.ایران نامه یا کارنامه ی ایرانیان ج 2 ص 367
    5- هرودت. تواریخ ص 46
    6- دفتر فنی سازمان برنامه و بودجه. عمران منطقه ی آذربایجان ص 27
    7-.فريدون جنيدی- کتاب مهاجرت آرياييان – صفحه 95و94




    فروشگاه نمونه سوالات پیام نور با پاسخنامه تستی و تشریحی



    دانلود رایگان نمونه سوالات دانشگاه پیام نور





    http://up.pnu-club.com/images/00ld7yux3ay3itvspd7n.png
    برای دانلود رایگان نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات کارشناسی ارشد پیام نور - نمونه سوالات پیام نور کارشناسی - نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)

    به ادرس زیر مراجعه کنید

    نمونه سوالات رایگان پیام نور




  7. #57
    Borna66 آواتار ها
    • 55,397
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل تحصیل
    خيام-سهراب
    شغل , تخصص
    طراح و تحلیل گر حرفه ای وب
    رشته تحصیلی
    مهندسي نرم افزار
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    زبان هوري- اورارتويي، يك زبان قفقازي شرقي

    «ما در نشريات پيشين مان، احتمال تعلق زبان هوري- اورارتويي را به گروه زباني شمال قفقاز مورد توجه قرار داده بوديم. اين فرضيه را اينك مي توان تصديق نمود» (۱).
    در مقدمه این کتاب می خوانیم(1): «به ياري مجموعه هايي كه آنان (دياكونوف و استاروستين) عرضه نموده اند، اينك ريشه يابي نزديك به چهل درصد واژگان اورارتويي و حدود سي درصد واژگان هورياني كه كمابيش به طور قابل اعتمادي ترجمه شده، امكان پذير گرديده است. به نظر مي رسد كه زبان هوري- اورارتويي در داخل گروه زبان هاي قفقازي شمال شرقي، به عنوان يكي از شاخه هاي آن، جاي مي گيرد. در اين كتاب، استاروستين و دياكونوف حدود يك صد واژه ي همريشه، بسياري از ماده هاي اصلي آن ها را كه به ندرت وام گرفته شده، و برابري هاي بسياري را در پي بندهاي دستوري آن ها يافته اند. اين نويسندگان پيش نهاد مي كنند كه خانواده ي زبان هاي هوري- اورارتويي شاخه اي است از خانواده ي گروه شمال شرقي قفقازي.»
    جاعلان ضدايراني و پان تركيست (صديق، زهتابی)، به پيروي از آموزگاران پان تركيست شان در آنكارا و باكو، جديداً ادعا مي كنند كه اقوام هوري، اورارتو، كسپي، كاسي، گوتي، لولوبي، تپور، مانا، امرد و... همگي گروه هايي ترك اند! افزون بر اين، آنان ادعا مي كنند كه ديگر اقوام بدون خويشاوند، مانند ايلاميان و سومريان نيز ترك بوده اند. اما حقيقت آن است كه گروه زبان هاي هوري، سومري، و ايلامي، با هم پيوندي ندارند و در گروه هاي متفاوتي دسته بندي مي شوند. زبان هاي ايلامي و سومري، به گروه زباني منفردي متعلق اند و زبان هاي هوري- اورارتويي به گروه قفقازي شمال شرقي تعلق دارند. ادعاي تركي بودن اين سه زبان، از ريشه غلط است چرا كه اين سه زبان حتا با يكديگر نيز خويشاوند نيستند!

    به جز تعداد شاياني متن اورارتويي و مقداري اندكي نوشتار هورياني كه از گورگاه ها و ديگر كاوشگاه هاي باستان شناختي به دست آمده، هيچ گونه اثر نوشتاري و زبان شناختي از اقوام كسپي، كاسي، گوتي، لولوبي، مانا، امرد برجاي نمانده است. برخي دانشمندان شماري از اين اقوام را مانند: مانا، لولوبي، و گوتي به عنوان طوايف يا زيرمجموعه هاي قوم هوري دسته بندي مي كنند. براي نمونه، در مرجع ياد شده در بالا، هرچند آگاهي اندكي از زبان گوتيان داريم، برپايه ي ديدگاه دياكونوف (ديرين- زبان شناس) آمده است كه گويش هورياني به زباني اورارتويي شبيه است. دياكونوف از زبان گوتي به عنوان زيرگروه زبان هورياني ياد مي كند كه با زبان هاي مانا خويشاوند بودند(۱) (۲).


    نگاهي به جايگاه جغرافيايي اين اقوام، نشان مي دهد كه هيچ كدام از آنان، به جز مانا، در استان آذربايجان ايران ساكن نبودند: گوتي ها عمدتا در كردستان كنوني ساكن بودند، لولوبي ها بيش تر در لرستان امروزي، تپورها در مازندران و گيلان كنوني، هوري ها و اورارتوها در شرق آناتولي، و كسپي ها در مركز و غرب ايران. به همين سان، سومريان در مركز و جنوب عراق ساكن بودند و ماندگاه اصلي ايلاميان نيز استان خوزستان كنوني بود. گويندگان كنوني اين زبان هاي قفقازي شمال شرقي، شامل چچن ها، لزگي ها، اينگوش ها، آوارها و ديگر مردم قفقازاند.

    هيچ گونه پيوند و ارتباطي ميان زبان هاي آلتاييك و سه گروه مستقل زبان قفقازي وجود ندارد، و از اين روست كه همه ي كتاب هاي زبان شناسي ميان اين دو شاخه ي جداگانه ي زبان هاي انساني، تفاوت قائل اند. همچنين دانشمنداني مانند دياكونوف و گرپين و ديگران، واژگان همانند و مشترك بسيار جالبي ميان زبان هاي هندواروپايي ارمني، كردي و فارسي در يك سو، و زبان هاي هورياني در سوي ديگر، يافته اند. اين موضوع به ويژه در مورد زبان ارمني صادق است
    (۳) (۴) (۵) (۶). شما مي توانيد اطلاعات بيش تري را درباره ارتباط زبان هاي هوري- اورارتويي با زبان هاي قفقازي شمال شرقي در اين بخش از پايگاه آذرگشنسپ كه به «هوري ها» اختصاص يافته، به دست آوريد، و نيز دو مقاله از مجلاتي شناخته شده و در حال انتشار كه پيوستگي ميان زبان هاي هوري- اورارتويي و ارمني را ثابت كرده اند.


    اگر ما ديدگاه بيش تر دانشمندان را مبني بر اين كه همه اين اقوام با هوري ها و اورارتوها خويشاوند بودند بپذيريم، پس هيچ يك از آن ها مردماني آلتاييك نمي باشند. در دنيا حتا يك دانشمند نيز وجود ندارد كه مدعي ارتباط ميان «ترك- مغولان» و «هوري ها» باشد. مردم هوري- اورارتويي به زبان قفقازي شمال شرقي سخن مي گفتند كه از شاخه ي زبان هاي آلتاييك جدا و مستقل است. براي نمونه، زبان هاي قفقازي مانند برخي زبان هاي هندواروپايي و ايراني نظير « كردي كورمانجي» و «اوستايي»، زبان هايي Ergative هستند اما حالت Ergativity در زبان هاي آلتاييك وجود ندارد. از طريق گونه شناسي زبان ها نمي توان همريشگي آن ها را ثابت كرد و حتا پيوند فرضي ميان دو خانواده زباني اورال-آلتايي نيز اثبات نشده(Britannica: Ural and Altaic) (7) و هر روز هم احتمال آن كمتر مي گردد. آيا مي توان مدعي شد كه چون زبان هاي اوستايي و سومري و اورارتويي Ergative مي باشند پس اين سه زبان از يك ريشه اند؟!


    زبانهاي قفقازي(
    Caucasian Languages) (8) (9) (10)
    زبان هاي قفقازي داراي سه شاخه مستقل اند و هيچ خويشاونديي با زبان هاي سامي و هندو اروپايي و آلتايي و غيره ندارند.

    گروه جنوبي قفقازي يا گروه كرولي (
    karvelian group)
    زبان هايي مانند لاز و گرجستاني و مينگرلي(
    mingrelian ) و سوان Svan) ) در اين گروه فهرست بندي شده اند.

    گروه شمال غربي قفقازي.
    اين گروه شمال زبان هايي مانند چركسي
    (Circassian ) و ابخازي Abkhaz) )و چند زبان ديگر است.

    گره شمال شرقي قفقازي.
    زبان هوري-اوراتويي يك نمونه كهن از اين گروه مي باشد. اين گروه شمال بيش از ۳۰ زبان است. از زبان هاي اين گروه مي توان لزگي و چچني و آواري و زبان هاي داغستاني را نام برد. اين گروه نيز به دو دسته نخ و داغستاني تقسيم شده است.


    هوري ها:
    بر اساس:
    The Macmillan Encyclopedia 2001))
    «هوري ها مردماني بودند كه در شرق آناتولي و شمال ميانرودان طي هزاره ي دوم پ.م. مي زيستند. هوري ها احتمالا پيش از گسترش شان، در كوه هاي ارمنستان پديدار شده اند. زبان آنان، كه اينك از ميان رفته، نه هندواروپايي بود و نه سامي، اما ممكن است كه با زبان هاي گرجي و قفقازي خويشاوند باشد. اين موضوع بيش تر از الواح ميخي به دست آمده از
    Hattusas، پايتخت هيتيان، كه تمدن اش بيش تر از هوري ها تاثير پذيرفته بود، دانسته و تشخيص داده شده است. هوري ها فاقد يك امپراتوري بودند اما بيش تر جمعيت پادشاهي نيرومند ميتاني (۱۴۰۰-۱۵۵۰ پ.م.) را هوري ها تشكيل مي دادند.» (۱۱)

    «بخشي از خاك ماد در ربع سوم هزاره سوم پيش از ميلاد جزو منطقه اي است كه منابع كتبي بر آن پرتو افكنده، سخن گفته اند. از آثاري كه به زبان سومري و اكدي و هورياني در دست است چنين مستفاد مي گردد كه در كوهپايه هاي غربي زاگروس و آن جايي كه بعدها ماد غربي را تشكيل مي داد، قبايل هوريان و لولوبيان و كوتيان و ظاهرا قبايل ديگري كه با ايلاميان قرابت داشتند، زندگي مي كردند. قبايلي كه به
    زبان هورياني سخن مي گفتند، در هزاره دوم قبل از ميلاد در بين النهرين شمالي و تا حدي در سوريه و، چنان كه از برخي نام هاي امكنه و اشخاص بر مي آيد، در سراسر فلات ارمنستان پراكنده بودند. اينان تا اواسط هزاره اول قبل از ميلاد در كنار قبايل ديگري كه منشا ديگر داشتند باقي ماندند. زبان هوريان با اورارتويي خويشاوندي نزديك داشت. نبشته اي به خط اكدي و به زبان هورياني از شخصي به نام«تيشاري» پادشاه «اوركيش» و «ناوار» از ربع سوم هزاره سوم قبل از ميلاد به دست ما رسيده است. محل «اوركيش» مشخص نيست و مورد بحث مي باشد، ولي «ناوار» مسلما مكاني است كه بعدها «نامار» يا «نامرو» خوانده شده، يعني دره رود دياله. در مشرق دجله و خاك آشور در هزاره سوم قبل از ميلاد (از روي اسامي خاص اشخاص) وجود هوريان ثابت شده است و در هزاره دوم قبل از ميلاد نيز ايشان در ناحيه كركوك (اراپخاي كهن) مي زيسته اند. مدارك متقني درباره نفوذ هوريان به نقاط شرقي تر در دست نيست.» (برگرفته از: «تاريخ ماد»، ا. م. دياكونوف، ترجمه كريم كشاورز، انتشارات علمي و فرهنگي، ۱۳۸۰، ص۹۹)(۱۲)

    لولوبيان
    (برگرفته از: «تاريخ ماد»، ا. م. دياكونوف، ترجمه كريم كشاورز، انتشارات علمي و فرهنگي، ۱۳۸۰، ص۱۰۱-۱۰۰)
    «قبايل «لولوبي» ظاهرا بخش وسيعي از كوه ها و كوهپايه ها را از قسمت علياي دياله گرفته تا درياچه اروميه (و حتا آن سوتر، به طرف شمال غربي) اشغال كرده بودند. در هورياني «اراپخه- نولو » لولو، به معني كوهستانياني بود كه از ميان آنان برده مي گرفتند. در زبان اورارتويي «لولو» به بيگانه و دشمن مي گفتند. اصطلاح اكدي «لولوبوم» يا «لولوپوم» (و بعدها در آشوري اصطلاح «لولومه») مركب است از
    ريشه «لولو» و علامت جمع ايلامي B يا P به اضافه پسوند اكدي um و يا همان ريشه و علامت ايلامي اسم جمع «me». اصطلاح «لولو» در زبان اكدي بدون پسوند مزبور نيز ديده شده است. اين مثال ها نشان مي دهد كه لولوبيان از لحاظ قومي از قبايل هورياني- اورارتويي نبوده بل كه به ظن غالب با ايلاميان قرابت داشتند. محتملاً نبشته «آنوبانيني» سلطان لولويي بر صخره سرپل نزديك شهر زهاب تقريباً مربوط بههمين زمان است (قرن بيست و دوم قبل از ميلاد). نام اين پادشاه اكدي است و نبشته مختصر وي نيز كه به صحنه تصاوير برجسته «آوردن اسيران به نزد شاه توسط الاهه ايشتار» منضم است، به زبان اكدي مي باشد. ظاهرا نبشته مزبور مي رساند كه لولوبيان در نيمه دوم هزاره سوم قبل از ميلاد داراي دولتي بوده و بالنتيجه جامعه اي طبقاتي داشتند. ولي چنان كه از منابع آشوري مستفاد مي گردد، علائم تاسيسو قوام دولت در قبايل مذكور فقط در آغاز هزاره اول قبل از ميلاد مشاهده گشته است.»


    كوتيان
    (برگرفته از: «تاريخ ماد»، ا. م. دياكونوف، ترجمه كريم كشاورز، انتشارات علمي و فرهنگي، ۱۳۸۰، ص۱۰۷-۱۰۳)
    «چهارمين گروه قبايل اين ناحيه «كوتيان» هستند كه به ظن غالب در محلي شرقي تر از لولوبيان زندگي مي كردند. لازم است سخني چند درباره واژه كوتي گفته شود.
    تجزيه و تحليل متون نشان مي دهد كه واژه كوتي فقط در هزاره سوم و دوم قبل از ميلاد معني و مفهوم داشته است و به يك گروه قومي معين اطلاق مي شده كه در مشرق و شمال و شمال شرقي لولوبيان، و احتمالا در آذربايجان كنوني ايران و كردستان زندگي مي كردند. بعدها ممكن است اين اصطلاح به اقوام گوناگوني كه در شمال و شرق بابل زندگي مي كردند اطاق مي شده و علي الرسم، واحد ارضي
    معين و ملموسي را نمي رسانده است. در هزاره اول قبل از ميلاد، همه اورارتوييان و مردم مانا و ماد را «كوتي» مي ناميدند. فقط گاهي در كتيبه هاي سارگون دوم، مادهاي ايراني زبان از «كوتيان» مشخص و ممتاز گشته اند.
    كوتيان در قرن بيست و سوم قبل از ميلاد و زمان سلطنت «نارام سوئن» پادشاه اكد، در صحنه تاريخ پديد مي آيند. طبق روايات بعدي اكدي، «نارام سوئن» ظاهرا در اواخر سلطنت خويش ناگزير با كوتيان جنگيد و در ضمن پيكار با ايشان از پاي درآمد. مسلماً كوتيان در آن زمان سطح تكامل نيروهاي توليدي شان نسبتاً پست بود و ظاهراً در دوره بدوي زراعت و محتملاً، مادرشاهي و تمدن و فرهنگ «عهد سفالينه ملون» مي زيستند و معلوم نيست كه مع هذا چگونه توانستند لشكرياني را كه به ظن اقوي از آن مقتدرترين دولت آن زمان بودند، تارومار كنند؟ در اين پديده چيزي كه شگفتي برانگيزد وجود ندارد، زيرا با وجود اين كه ناحيه مياندو رود به سبب حاصل خيزي فوق العاده خاك خويش در طريق تكامل جامعه طبقاتي گام هاي سريع برداشته بود، با اين حال هنوز دوره اوليه مفرغ را مي گذراند و لشكريان اكد كه اكثرا از داوطلبان بودهسلاح شان بسيار بدوي بود (كلاهخود مسين، كمان و تبرزين و بس). چنين اسلحه اي بر سلاح هاي كوتيان چندان امتيازي نداشت.

    كوتيان از لحاظ قومي به چه گروهي منتسب بودند؟


    به اتكاي زبان هاي باستاني شرقي كه دانسته است، نمي توانيم نام هاي ايشان را تعبير و تفسير كنيم. پيشترنام هاي مزبور را جزو اسامي هورياني مي شمردند، ولي اكنون كه تا حدي ساختمان دستوري زبان هورياني بر ما معلوم است و كم و بيش لغات آن نيز دانسته است و اسامي خاص مزبور را به خوبي مي دانيم، به يقين مي توان گفت كه نام هاي كوتي به ياري زبان هورياني تعبيرپذير نيستند. لازم است به
    «i» ويژه اي كه در آغاز آن اسامي وجود دارد و پسوند « ap»، « ab» و « sh» كه كلمات بدان پايان مي پذيرد توجه شود. پسوند اخير در هزاره دوم و آغاز هزاره اول قبل از ميلاد در اسامي جغرافيايي سرزمين هاي كوهستاني زاگرس يعني در خاك و مسكن اصلي كوتيان بسيار متداول بود. سومريان و اكديان اصوات زبان كوتيان را به دشواري فرا مي گرفتند و بدين سبب نام هاي كوتي را به انحاي گوناگون نقل مينمودند و اين خود ويژگي و غرابت اصوات مزبور را مي رساند. ظواهر امر گواه است كه زبان كوتي مستقل و قائم به ذات بوده، چنان كه گفتيم شايد تا اندازه اي با زبان هاي گروه ايلامي رايج در سراسر خطه زاگرس (ايلاميان، كاسيان و لولوبيان و شايد كاسپيان) قرابت داشت. از سوي ديگر، ساختمان صوتي پيچ در پيچ زبان كوتي، كه امري محتمل است، در مقابل سادگي فوق العاده اصوات ايلامي، شايد نشانه اي ازقرابت زبان كوتي با ديگر زبان هايي كه واجد اصوات بغرنج متشابهي بودند، باشد. زبان هاي اخيرالذكر عبارت بودنداز: هورياني، و زبان بومي آلباني.»

    كاسيان (برگرفته از: «تاريخ ماد»، ا. م. دياكونوف، ترجمه كريم كشاورز، انتشارات علمي و فرهنگي، ۱۳۸۰، ص۱۲۰-۱۲۱):
    «محل سكونت «كاسي ها» (به اكدي «كاشي») - از ازمنة قديم تا فتح اسكندر مقدوني-كشور كوهستاني بود كه در فهرست ما همان ناحية ۸ مي باشد و اكنون لرستان ناميده مي شود. گواه منشا قومي كاسيان قريب به پنجاه كلمه و نام خاص است كه با ترجمه اكدي در متون لغوي آشوري و بابلي محفوظ است و همچنين مقداري اسامي خاص كه در اسناد تجاري و اقتصادي بابلي باقي مانده و كتيبه هاي شاهان كه مربوط به هزارة دوم قبل از ميلاد است و به دست ما رسيده. اكنون مي توان اين حدس را بيشتر محتمل دانست كه كاسيان قبيله اي بودند كوهستاني و پيشينة دامداري داشتند و به زباني كه با ايلامي قرابت داشت سخن مي گفتند.»

    ماننا
    بيشتر پژوهشگران برآن اند كه مانايي ها شامل اتحادي از طوايف منطقه بودند و خود، از گذشته جزيي از سازمان هاي حكومتي لولوبي - گوتي را تشكيل مي دادند. دولت مانا دردهه نخست سده هفتم ق.م. جزيي از دولت بزرگ ماد به شمار مي رفت.


    دياكونوف مي نويسد:
    «منابع آشوري و بابلي چندين زبان را كه در اين سرزمين رايج بوده اند به نام ذكر مي كنند به قرار زير: زبان كوتي، لولوبي، مانيي ( از شعب كوتي يا لولوبي) مهراني، كاسيي. ويژگي اين زبان ها (كه به طور مشروط «كاسپي» ناميده مي شوند) و درجة خويشاوندي آن ها با يكديگر و با ديگر السنه اي كه بهتر شناخته شده اند، فعلا چنان كه بايد روشن نيست.» («تاريخ ماد»، ا. م. دياكونوف، ترجمه كريم كشاورز، انتشارات علمي و فرهنگي، ۱۳۸۰، ص ۶۰).
    «از ميان دولت هايي كه نخست در سرزمين آيندة ماد در آن عهد تشكيل شدند و ما تحت مطالعه قرار دهيم، در آغاز، نقش رهبري را دولت هاي كوچك «زاموآ» (Zamua ) كه مسكن لولوبيان و كوتيان بود بازي مي كردند. بعدها - چنانكه خواهيم ديد - دولت ماننا (مننا) در آن ميان مقام اول را احراز كردند. مركز دولت مزبور در جلگة جنوبي درياچه اروميه در آذربايجان كنوني ايران بوده است. ... ولي در آغاز هزاره اول قبل از ميلاد ماننا، كه در آن زمان يكي از كوچك ترين تشكيلات دولتي لولوبي و كوتي بوده، جدا از اتحادية قبايلي - كه هم در قرن نهم قبل از ميلاد در نواحي جنوبي تر و جنوب غربي پديد آمده بود و اتحادية قبايل ماد ناميده مي شد - وجود داشت.» («تاريخ ماد»، ا. م. دياكونوف، ترجمه كريم كشاورز، انتشارات علمي و فرهنگي، ۱۳۸۰، ص ۱۴۰-۱۳۹).و هم چنين دياكونوف در مرجع شماره (۲) ماننا را اتحاديه اي از مردم كوتي مي داند.

    آلبان هاي قفقاز


    آلبانهاي قفقاز مردمي بودند كه در آران پيش و پس از آغاز اسلام زندگي مي كردند و نام آران به آن ها تعلق دارد. آن ها نيز يكي از اقوام قفقازي زبان بوده اند. هيچ خويشاوندي بين آلبانهاي قفقاز و آلباني هاي اروپا كه زبان هندو اروپايي دارند وجود ندارد و نام مشترك دو قوم مختلف مي باشد. موسي خورني، تاريخ نويس ارمني كه در قرن پنجم مي زيسته درباره آلبان ها اطلاعات خوبي مي دهد. او مي گويد كه اين
    مردم به دست كشيش هاي ارمني به مسيحيت گرويدند و كشيش هاي ارمني براي آن ها خطي به زبان آلباني اختراع كردند. اين خط كه هم اكنون در موردش پژوهش مي شود ۵۲-۵۴ الفبا دارد. اين زبان به تازگي بخشي از گروه قفقازي شمال شرقي داغستاني محسوب شده است.(۱۳) (۱۴).

    به اين منبع آراني نيز نگاه كنيد (۱۵) (۱۶)


    سوباریان:
    بر گرفته از دانشنامه بریتنیکا(17).
    «همان هوریانها یا خویشاوند نزدیک هوریانها می باشند که در شمال بین النهرین در اواخر هزاره سوم پیش از میلاد حضور بافتند.»
    متن اصلی:
    Subarians (identical with, or near relatives of, the Hurrians, who appear in northern Mesopotamia around the end of the 3rd millennium BC).


    اقوام ديگر:


    درباره زبان تپورها و هيركاني ها و آماردها و اناري ها و كادوسي ها و كسپي ها و ويتي ها و غيره ما امروز اطلاعاتي نداريم. به احتمال، بخشي از جمعيت اين اقوام نيز گروهي از مردم هوري بودند ولي اين يك حدس است. دانشمندان غربي و به ويژه يوناني مانند هرودوت و استرابن و گرنفون و بطلميوس و پلوتارك از اسامي برخي از اين اقوام را ذكر نموده ولي اطلاعاتي درباره زبان هاي آن ها به ما نرسيده است. براي نمونه، از ماناها و تپورها و امردها هيچ اثر زبان شناختي اي بازنمانده كه براساس آن به نوع زبان آن ها پي ببريم. از بيش تر اين اقوام به جز چند نام (نام مكان و نام اشخاص) چيز ديگري به عنوان معياري براي شناسايي زبان ها آن ها باقي نمانده است و بر اساس همين نشانه، زبان غالب اقوام بومي غرب و شمال غرب ايران «قفقازي» يا «زاگرو - ايلامي» دانسته و خوانده شده است.

    نتيجه:


    هيچ كدام از اقوام ياد شده در مقاله، با ترك ها (زرد پوستان آسياي ميانه) خويشاوندي نداشتند و هيچدانشمندي ادعا ترك بودن آنان را نكرده است.


    ياد داشت ها:
    (۱)
    Diakonoff, I.M., & Starostin, S.A., "Hurro-Urartian as an EasternCaucasianLanguage," Munchener Studien zur Sprachwissenschaft, Beiheft 12, 1986 (103
    pages).
    (2)
    Diakonoff, I.M: "The Medes" in Cambridge History ofIran: Volume 2, The Median and Archaemenian Periods
    (3)
    Diakonoff, I.M., "Hurro-Urartian Borrowings in Old Armenian", Journal of AmericanOrientalSociety, Vol. 105, No. 4 (Oct-Dec 1985)
    (4)
    Greppin, J.A.C. and Diakonoff, I.M , 1991. " Some effects of the Hurro-UrartianPeople and Their Languages uponthe Earliest Armenians", Journal of the AmericanOriental Society, Vol. 111,No. 4, pg 720-730.
    (5)
    Ivanov, Vyacheslav V. , 2002, "Comparative notes onHurro-Urartian, NorthernCaucasian and Indo-European"
    (6)
    Greppin, J.A.C. 1991. "The Survival of Ancient Anatolian and MesopotamianVocabulary untilthe Present", Journal of Near Eastern Studies, Vol. 50, No.3 pg 203
    -207
    (7)
    Encyclopedia Britannica 2003 : Altaic
    (8)
    EncyclopediaBritannica 2003 : Uralic
    (9)
    Encyclopedia Britannica 2003: Caucasianlanguages.
    (10)'
    The Indigenous Languages of the Caucasus' series, generaleditor, J.A.C. Greppin, published by Caravan Books, Delmar New York.vol. 1The Kartvelian languagesvol. 2 North West Caucasusvol. 4 North EastCaucasian Languages
    (11)
    The Macmillan Encyclopedia 2001, © Market House BooksLtd 2000
    (12)«تاريخ ماد»، ا. م. دياكونوف، ترجمه كريم كشاورز، انتشارات علمي و فرهنگي، ۱۳۸۰
    (۱۳)
    Aleksidze, Zaza & Jean-Pierre Mahé 1997. Découverte d'untexte albanien: une langueancienne du Caucase retrouvée. CRAI 1997:517-532.
    (14)
    Aleksidze, Zaza & Jean-Pierre Mahé 2002. Ledéchiffrement de l'écriture des albaniensdu Caucase. Comptes-rendue del'Académie des Inscription, ParisXXX.
    (15)
    http://www.azer.com/aiweb/categories/magazine/ai113_folder/113_articles/113_zaza_script_ashes.html
    (16)
    http://www.azer.com/aiweb/categories/magazine/ai113_folder/113_articles/113_zaza_udi_language.html




    فروشگاه نمونه سوالات پیام نور با پاسخنامه تستی و تشریحی



    دانلود رایگان نمونه سوالات دانشگاه پیام نور





    http://up.pnu-club.com/images/00ld7yux3ay3itvspd7n.png
    برای دانلود رایگان نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات کارشناسی ارشد پیام نور - نمونه سوالات پیام نور کارشناسی - نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)

    به ادرس زیر مراجعه کنید

    نمونه سوالات رایگان پیام نور




  8. #58
    Borna66 آواتار ها
    • 55,397
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل تحصیل
    خيام-سهراب
    شغل , تخصص
    طراح و تحلیل گر حرفه ای وب
    رشته تحصیلی
    مهندسي نرم افزار
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    پان ترکیستها و دروغی به نام «اقوام همریشه التصاقی زبان»!


    یکی از ترفندهاي پان ترکیست ها جهت تاریخ سازي برای اقوام بیگانه اغوز و مغول، سوء استفاده از يكي از قواعد زبان شناسي است.
    مورخان جاعل پان- ترک و به تبعيت از آن ها، پا منبري هايي که قبلا به مرشدشان درجه استادي و پروفسوري و دکترا داده بودند، ولي اخير آنان را فيلسوف مي نامند، براي مصادره تمدن هاي ديگر به سود قوم ترك، چنين استدلال مي کنند: چون نظام دستوري زبان «ايلامي» از طريق الحاق پسوند به ريشه شکل گرفته است، پس ايلامي ها ترک زبان بوده و در نتيجه (!) مردمان همه مناطق آسياي ميانه و صغير و بين النهرين و فلات ايران ترک بوده اند!
    در آغاز گمان مي كردم كه مضحك و مسخره بودن اين ادعاي باطل پان ترك ها، در نهايت موجب خواهد شد كه آنان به خود بيايند و دست از اين باور موهوم بردارند، اما حال كه آنان بر اين ادعاي باطل خود همچنان پاي مي فشارند، بايد گفت:
    يک: زبان هاي آگلوتيناتيو (التصاقي) جهان فراوان اند ولي اين امر، به اين معنا نيست که هر زبان ملتصقي، ترکي مي باشد. مثلا زبان هاي قهوه اي پوستان استراليا وزبان بانتو(bantu) و (Swahili) سياه پوستان آفريقا و زبان هاي سرخ پوستان آمريکا و زبان هاي دراويديان هند و زبان براهويي در شرق ايران و زبان هاي قفقازي مانند چچني و لازي و گرجستاني و اورارتو و هورياني و زبان باسک در اسپانيا و زبان هندواروپايي تخاري و تا حدي زبان هندواروپايي آلماني همگي آگلوتيناتيو مي باشند ولي با زبان تركي همريشه نيستند و اصلا ارتباطي با تركي ندارند. همچنين در گروه زبان هاي آلتاييك (كه زبان تركي زيرمجموعه ي آن است) مي شود از زبان هاي منچوري و ژاپني... نام برد كه آن ها هم آگلوتيناتيو هستند ولي تركي نيستند. همان طور كه زبان انگليسي و عربي هر دو تحليلي (analytic) مي باشند ولي در دو خانواده مختلف زباني قرار گرفته اند. و منشا ديگري محسوب نمي شوند.

    ergative به حالتي گفته مي شود كه در آن مفعول فعل متعدي مي تواند بدون تغيير در معنا در نقش فاعل فعل لازم بكار گرفته شود. براي مثال در زبان انگليسي، فعل open در دو جمله I opened the door و The door opened به ترتيب در قالب فاعلي و مفعولي آمده است بدون آنكه ما با استفاده از قانون هاي دستوري و فعل كمكي was بخواهيم در آن تغييري ايجاد كنيم.
    اما بايد گفت كه چيزي به نام اقوام التصاقي زبان نداريم. همانطور که چيزي به نام اقوام ارگاتيو زبان نداريم. زبان ترکي براي نمونه يک زبان اسپليت-ارگاتيو نيست (برخلاف زبانهاي سومري، کردي، تالشي، لهجه هاي پارسي يزد و کرمان و فارس، پشتو). اما زبانهاي سومري و اورارتويي و هوريان و غيره همه زبان هاي اسپليت-ارگاتيو هستند.
    بگذاريد نظر چند دانشمند جديد را در مورد اين اصطلاح من در آوردي ( زبان التصاقي)، كه پان ترکيست ها در دروغ نويسي هاي خود به گستردگي از آن بهره مي برند، نقل كنم:
    در سال 1971 فردي مجارستاني مقاله اي در مجله معتبر جهاني CA درج و ادعا كرد كه زبان هاي مجاري و تركي و اورال و آلتايي از بازماندگان زبان سومري هستند. ولي از طريق گونه شناسي زبان ها نمي توان همريشگي آن ها را ثابت كرد و حتا پيوند فرضي ميان دو خانواده زباني اورال- آلتايي نيز اثبات نشده است (Britannica: Ural and Altaic) چه برسد به سومري و زبان هاي اورالي و زبان هاي آلتايي. استدلال اين نظريه پرداز درست مانند استدلال پان تركيست ها است. زيرا اين فرد مي گفت چون زبان سومري التصاقي است پس زبان مجاري و سومري از يك خانواده اند. همچنين فرد ياد شده با استفاده از چند واژه مجعول سومري و تلفظ غير واقعي و تغيير معني آن ها مي خواست بگويد كه لغت هاي مشترك بسياري ميان زبان سومري و مجاري موجود است!! ما متن اصلي انگليسي پاسخ بيش از ده زبان شناس و سومري شناس بزرگ را به اين شخص افراطي در سايت آذرگشنسپ ازCA نقل كرده ايم. در زبان مجاري مانند زبان تركي ريشه كلمات همواره ثابت است و لغات با افزودن پسوند هاي متفاوت به ريشه كلمات ساخته مي شود. براي همين در دوران گذشته يعني (60) سال پيش اشخاصي بودند كه فرض مي كردند اين دو زبان از يك ريشه اند. اما همانطور كه در بالا تذكر داديم نظر همه منابع معتبر بر اين است كه اين دو خانواده (اورالي و آلتايي) از هم جدا هستند. همچنين ادعاي يگانگي ريشه زبان تركي و سومري كلا باطل است. پيشوندها و پسوندها در ساختار واژگاني زبان سومري، آزادانه به كار مي روند. سومري از اين نظر با ديگر زبان هاي پيوندي آسيايي، مانند اورالي-آلتايي، دراويدي، ژاپني، و كره اي فرق دارد؛ از اين رو كه در اين زبان ها در هنگام صرف فعل، اسم، يا ضمير، تنها از پسوندهاي معيني مي توان استفاده نمود.

    در ادامه، به برخي از پاسخ هاي زبان شناسان به اين افراط گر مجاري، نگاهي مي افكنيم. همين گفتارها در جاي خود، ادعاي پان تركيست ها را نيز ابطال مي كند زيرا استدلال شان درست مانند آن فرد مجاري است. برخي از نوشته هاي اين دانشمندان را در اين جا مي خوانيد.
    «اين واقعيت كه زبان سومري در عين پيچيدگي، به خوبي شناخته شده است، در صدسال گذشته بسياري را وادار كرده تا دست به قلم برند و اين زبان را در عمل به همه زبان هاي موجود در سرزمين هاي ميان پلي نزيا و آفريقا ارتباط دهند. نويسندگان چنين پژوهش هايي به گونه اي استوار و قابل اعتماد اين نكته را اثبات مي كنند كه يا زبان خودشان يا زباني كه به آن علاقه مند شده اند به زبان سومري باستان مربوط است. قاعده ي اين گونه پژوهش ها آن است كه پژوهشگران يادشده، چند واژه ي شبيه به واژگان سومري و تعدادي از ويژگي هاي زباني سومريان را كه از بافت متن ها برداشته شده و مي تواند با ويژگي هاي دستوري چند زبان ديگر هم شباهت داشته باشد، به عنوان دليل ادعاي خود مطرح مي كنند.»

    « تقسيم زبان ها به دو گونه ي «پيوندي» (التصاقي) و «تصريفي» تنها بخشي از كل ساختار زبان را، كه ساخت شناسي واژگاني ناميده مي شود، دربر مي گيرد. شباهت ساخت شناسي واژگاني ميان دو زبان، لزوما به معناي همريشه بودن آن دو زبان نيست.»
    براي مثال، همه زبان هاي زير، زبان هايي پيوندي هستند، اما در گروه هايي متفاوت قرار داده مي شوند:
    زبان هاي آفريقايي همچون بانتو، سواحيلي…..؛
    زبان هاي دراويدي همچون تاميل و مالزيايي…..؛
    زبان هاي بومي استراليا…؛
    زبان هاي بومي آمريكا…؛
    زبان هاي قفقاز همچون گرجي و چچني و لازي و اودي و لزگي..؛
    زبان هاي هند و اروپايي همچون زبان تخاري و تا اندازه اي كمتر زبان هاي آلماني؛
    زبان هاي پلي نزيايي.
    و زبان هاي اورالي،
    و همچنين زبان هاي آلتايي

    نويسنده اي در اين باره مي گويد: «براي مثال، تخاري كه زباني هندواروپايي است، همانند سومري و مجاري، زباني پيوندي به شمار مي رود، اما هيچ كس زبان تخاري را به اين دو زبان ربط نمي دهد. در نتيجه ي سالها پژوهش بر روي بسياري از زبان ها از نظر پيوندي، تصريفي، يا جداگانه بودن زبان كه موضوعي پرسابقه است ولي امروزه مورد ترديد قرار دارد، من به اين نتيجه رسيده ام: از ديدگاه من، اين مفاهيم سه گانه (پيوندي، تصريفي، و جداگانه) حداكثر، مراحلي است كه زبان ها ممكن است يا بايد در گذر قرن ها از آن عبور كنند. همچنين از نظر من، چگونگي دسته بندي زبان ها به ويژگي هاي بنيادين آن ها بستگي دارد. براي مثال، زبان انگليسي را امروزه به عنوان زباني مستقل مي شناسيم، اما اين نكته پذيرفته شده است كه اين زبان پيش تر تصريفي بوده است و آثار تصريفي بودن هنوز در ساختار فعل هاي آن باقي است. اما اگر به گروهي از واژگان مانند "parent, parenthood,…" ، "man, manly, manliness,…" ، و "rest, restless, restlessness,…" توجه كنيم، ديگر نمي توان ويژگي هاي پيوندي، به معناي كلاسيك را، در آن انكار كرد.»

    به این نمونه میتوان واژگانی متعددی مانند واژه argumentatively در انگلیسی نگاه کرد که از argue+ment+ative+ly یعنی چهار بن ساخته شده است و نظرهای کودکانه پان ترکیستان مانند اینست که چون زبان انگلیسی یا فارسی ویژگی التصاقی را در لغتسازی دارد، پس این زبانها با ترکی همریشه هستند.

    و همچنان كه همه مي دانند، زبان عربي و زبان كردي از لحاظ ساختار لغت هر دو زباني تصريفي مي باشند ولي تا به حال هيچ كس ادعاي همخانواده بودن اين دو زبان را نكرده است. ساختار لغت تنها يكي از ده ها ابعاد يك زبان مي باشد. اما همان طور كه اشاره كرديم زبان سومري حتا در شيوه ساختار لغت با زبان هاي تركي و مجاري بسيار فرق دارد. پيشوندها و پسوندها در ساختار واژگاني زبان سومري، آزادانه به كار مي روند. سومري از اين نظر با ديگر زبان هاي پيوندي آسيايي، مانند اورالي- آلتاي، دراويدي، ژاپني، و كره اي فرق دارد؛ از اين جهت كه در اين زبان ها در هنگام صرف فعل، اسم، يا ضمير، تنها از پسوندهاي معيني مي توان استفاده نمود. (در اينجا ميبينيد که اصطلاح عام کردن از واژه التصاقي بي معني است زيرا در ترکي تنها پسوند به بن اضافه ميشود در حاليکه در زبانهاي استراليايي و آفريقايي و سومري پيشوند و پسوند و ميانوند هر سه به بن اضافه ميشوند).

    برخلاف تركي، زبان سومري زباني ارگاتيو است و ارگاتيو بودن همانطور که به آن اشاره شد امري است ثابت تر در دوران تاريخ يک زبان. زبان پهلوي (و بطور كلي زبان هاي ايراني ميانه)، همانند زبان كردي جديد، ارگاتيو گسسته بوده اند. در زبان فارسي ميانه (و نيز در زبان هاي هندو آريايي ميانه، هندي جديد، پنجابي، راجستاني، ماراتي، و سندي) «زمان گذشته» در هندو اروپايي اصلي (در قالب استمراري، گذشته كامل، و ماضي نامعين) فراموش گرديد و جاي خود را به ساختاري داد كه اسم مفعول مجهول را دربر مي گرفت. براي نمونه در مورد فعل هاي متعدي، جمله ي I hit him تبديل شد به He (was) hit by me . در نتيجه ساختاري به وجود آمد كه در آن مفعول در حالت مستقيم (نهادي) و فاعل در حالت غيرمستقيم (حالت ملكي قديم در زبان هاي ايراني، و حالت ابزاري قديم در زبان هاي هندو آريايي) قرار گرفت.
    «تعريف ارائه شده درباره ويژگي گونه شناختي پيوندي بودن زبان ها بسيار ضعيف است. چراكه اين ويژگي اساسا از اهميت چنداني برخوردار نيست. چنان كه يك فرد با مشاهده صدق كردن ويژگي ياد شده در زبان هاي قفقازي، اورالي، و آلتاي مي تواند به سادگي به كم اهميت بودن آن پي ببرد.




    فروشگاه نمونه سوالات پیام نور با پاسخنامه تستی و تشریحی



    دانلود رایگان نمونه سوالات دانشگاه پیام نور





    http://up.pnu-club.com/images/00ld7yux3ay3itvspd7n.png
    برای دانلود رایگان نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات کارشناسی ارشد پیام نور - نمونه سوالات پیام نور کارشناسی - نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)

    به ادرس زیر مراجعه کنید

    نمونه سوالات رایگان پیام نور




  9. #59
    Borna66 آواتار ها
    • 55,397
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل تحصیل
    خيام-سهراب
    شغل , تخصص
    طراح و تحلیل گر حرفه ای وب
    رشته تحصیلی
    مهندسي نرم افزار
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    و در اينجا هم عكس هايي قرار ميدهم كه دل هر ايراني با هر قوميتي را به درد مي آورد :






    فروشگاه نمونه سوالات پیام نور با پاسخنامه تستی و تشریحی



    دانلود رایگان نمونه سوالات دانشگاه پیام نور





    http://up.pnu-club.com/images/00ld7yux3ay3itvspd7n.png
    برای دانلود رایگان نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات کارشناسی ارشد پیام نور - نمونه سوالات پیام نور کارشناسی - نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)

    به ادرس زیر مراجعه کنید

    نمونه سوالات رایگان پیام نور




  10. #60
    • 1

    عنوان کاربری
    کاربر باشگاه
    تاریخ عضویت
    Jul 2012
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    با سلام خدمت دوستان. این مطالبی که در پستهای مختلف درباره ترک و پیشینه آن نوشته شده، یکجانبه‌گری بوده و اساساً مشکلی به‌نام شوونیسمی در آنها دیده می‌شود. این مطالب کمکی برای عزت و عظمت تاریخ ضعیف و عمدتاً افسانه‌ای آریائی‌ها نمی‌کند. لطفا در چنین سایتی که مرتبط با دانشگاه هست، عقاید و عقده‌های شخصی را منعکس نکنید. با تشکر
    متن زیر توسط حسين روا زاده در سایت انتخاب نوشته شده است. بد نیست بخوانید.

    چرا سعدي و حافظ يك بيت شعر از كوروش ندارند؟


    وي خاطر نشان كرد: چرا سعدي و حافظ يك بيت شعر از كوروش ندارند وقتي كه اسلام ظهور كرد؛ مگر هزار سال از كوروش ساختگي نگذشته بود.

    روازاده در ادامه خاطرنشان كرد: در حوزه مي‌گويند به خدا شك كنيد تا به يقين برسيد؛ پس چرا نبايد به كوروش شك كرد.

    اين استاد طب سنتي با اشاره به تفسير ذوالقرنين اظهار داشت: تا كنون تفسير ذوالقرنين به درستي انجام نشده است، در تحقيقاتي كه جديدا صورت پذيرفته ذوالقرنين نه پيغمبر است و نه پادشاه، بلكه امام زمان است از نظر حروف ابجد هم مشخصات ذوالقرنين به امام زمان مي‌خورد؛ صهيونيست‌ها به دنبال اين هستند كه كوروش را جاي پيغمبر و علي (ع) بگذارند.

    وي با اشاره به كلك راديو اسرائيل براي جا انداختن يك موضوع براي شنونده، به موضوع آب انداختن روي مقبره كوروش اشاره كرد و گفت: آنها با طرح اين مسئله به طور غيرمستقيم مي‌خواهند كوروش را در جامعه جا بيندازند و حال ما مي‌بينيم كسي كه در خصوص كوروش صحبت كرده، حسن پيرنيا است كه يك فرد فراماسونري بوده، و نصف كتاب تاريخ ايران را نوشته است.

    اين استاد طب سنتي بيان كرد: نصف ديگر كتاب تاريخ ايران توسط عباس‌ آشتياني كه وي هم يكي از اعضاي فراماسونري بود نوشته شده و آنها مي‌گويند ما چيزي از كوروش پيدا نكرده‌ايم. آنچه يافتيم از تاريخ يونان بوده، كه اگر به قبل برگرديم توسط بني‌اسرائيل نوشته شده است.

    اگر عمر منشور كوروش بيش از 200 سال باشد، گردنم را با گيوتين مي‌زنم

    روازاده با اشاره به منشور اصلي كوروش كه توسط انگليس‌ها از آن مراقبت مي‌شود، بيان داشت:‌ مگر كوروش مال ما نيست، پس چرا منشور آن را به ما نمي‌دهيد و اگر اين منشور را بررسي كرديد و عمر آن بيش از 200 سال بود، من گردنم را با گيوتين مي‌زنم.

صفحه 6 از 6 اولیناولین ... 456

برچسب برای این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
  • شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
  • شما نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
  • شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
  •