-
زبانِ جامعه شناسی مردم مدار
"دیر بجنبی کانال رو عوض میکنه!". این جمله کلیدی را بهمن صادر کرد در وصف دنیای امروز و تعدد رسانهها و گزینههای متعددی که در اختیار مخاطبان میگذارند. در چنین میدان رقابتی به واقع چقدر دشوار است کارِ جامعهشناسان که برای محصول خود (بخوانید جامعهشناسی) بازاریابی کنند تا تولیداتشان را به دست بیشترین مصرف کننده برسانند. هستند کسانی که مدتهاست وارد این میدان شدهاند، روانشناسان را میگویم، و برخی هم خود را آماده میکنند؛ متخصصان فلسفه و اقتصاد از جمله آناناند. جامعهشناسان اما، از نوع حرفهایشان، جز معدود مواردی تاکنون تن به حضور در این میدان ندادهاند.
اما چطور است که روانشناسی و فلسفه و اقتصاد، و به نظرم خیلی حوزههای دیگر، در این عرصه جنبیدهاند و مشتری جذب کردهاند اما کمتر کسی را مییابید که اساساً عنوان جامعهشناس به گوشش خورده باشد، چه برسد به آن که بداند این موجود عجیبالخلقه چه حرف به درد بخوری ممکن است بزند. این نکته را چه از سرِ سودایی صنفی/ گفتمانی تعبیر کنید چه برآمده از تصور رسالتی پیامبرگونه تفاوتی ندارد. به هر رو، جامعهشناسان لازم است در پی جذب مخاطب/ مشتری باشند و هر چه دایره این مخاطبان/ مشتریان گستردهتر شود جامعهشناسی جاگیرتر و پاگیرتر شده، عرصه نفوذش بیشتر شده و بنابراین هم صنفی قویتر مییابد که در عرصه رقابت گفتمانی امیدی به غلبه یافتن خواهد داشت و هم گوشهای بیشتری را برای شنیدنِ کلام رسولان تیز میکند.
حوزههای دیگر برای جذب مخاطب/ مشتری چه کردهاند؟ البته خیلی کارها کردهاند اما یکی از مهمترینشان یافتن زبانی مناسب بوده است. بیتردید مهمترین ماده اولیه تمامی حوزههای علمی زبان است. میگویم تمام حوزههای علمی که تکلیفمان را با علوم انسانی/ اجتماعی بدانیم! به نظرم با دستکاری در این ماده اولیه- زبان- است که امکان تنوع در تولیدات و تغییر آن بسته به بازار و مشتری و رنگ به رنگ کردن آنها پدید میآید. این که چنین دستکاری در زبانِ یک علم تا کجا ما را در حیطه آن علم حفظ میکند، از کجا به حیطههای بینارشتهای میبرد و از کجا به علمی دیگر بحثی مفصل میطلبد که بماند. به هر رو، جامعهشناسی هم همچون حیطههای دیگر باید به فکر دستیابی به زبانی باشد برای جذب مخاطبانی بیشتر. تنوع زبانی بیتردید تنوع مخاطب را به همراه میآورد.
خودتان مقایسه کنید! زبان روانشناسی را در عرصه دانشگاه مقایسه کنید با زبان روانشناسی در کتاب قورباغه را قورت بده و آیین همسرداری و نظایر اینها؛ زبان فلسفه را در کلاسها و نشریات و همایشهای تخصصی فلسفه با زبان فلسفه برای آموزش فلسفه به کودکان؛ همچنین زبان اقتصاد را در محافل تخصصی با کتابهای مدیریت یک دقیقهای و آموزش مهارتهای بورسبازی. از همین دست بگیرید تاریخ جهان در یک نگاه و چگونه پزشک خود باشیم و و و ... و البته حضور مدام روانشناسان و پزشکان و اقتصاددانان و مورخان رنگ به رنگ را در رسانههای عمومی فراموش نکنید. چند جامعهشناس را سراغ دارید که حضوری فعال در روزنامهها داشته باشند؟ چند جامعهشناس را سراغ دارید که بخواهند خطی از سرخطهای روزنامهها را تحلیل کنند؟ و به واقع اگر بخواهند وارد چنین عرصه خطیری شوند چه و البته چگونه باید بگویند، متفاوت از روانشناس و اقتصاددان و نماینده مجلس و اهل سیاست و ...؟
این که ما کتاب "قورباغه را قورت بده" را عوامانه بخوانیم یا هر بد و بیراه دیگری که دلمان را خنک کند بارِ حوزههایی کنیم که مصمم به جذب مخاطب/ مشتری بیشترند تاثیری در اصل مطلب نخواهد داشت. به هر رو، از همین راهها روانشناسان چنان پیش آمدهاند که واژگان تخصصی روانشناسی را وارد زبان عامیانه هم کردهاند و انگارههای خود را طبیعی و بدیهی جلوه دادهاند. و از همین طریق بوده که روانشناسی توانسته هم در ذهن سیاستگذاران و هم در ذهن تک تکِ ما به قدری نفوذ یابد و تهنشین شود که ریشه هر مسئله اجتماعی را در ویژگیهای روانشناختیمان جستجو کنیم (بخوانید روانشناختی کردن امر اجتماعی). اشتباه نشود! چنین حضور مسلط رویکرد روانشناختی در عرصه عمومی البته که نه بارِ سیاستگذارانِ "دلسوز" را بار کرده و نه بارِ "مردم" را؛ برای نمونه ببینید که بعد از سی و اندی سالی که روانشناسان و دیگرانی با رویکرد روانشناختی از تریبونهای عمومی زن و شوهرها را توصیه و نصیحتهایی کردهاند نظیر این که: "ای بابا! سخت نگیرند به هم" گویا منجر به آن شده که آمار طلاق در شهر معظم و مکرم تهران به 25 درصد ارتقاء یابد!! البته در حیطه آمار و ارقام در این دیار الله اعلم!
به هر تقدیر، جامعهشناسی هم اگر در پی تاثیرگذاری است از جمله باید به فکر تدارک زبانی باشد که به واسطه آن از طریق رسانههای عمومیتر به ارتباط با مخاطبان گستردهتر بپردازد. چنین زبانی را البته میتوان در میان برخی کسان که جامعهشناس رسمی نیستند یافت؛ مسعود بهنود و محمد قائد به ذهنم میرسد و البته حتماً هستند کسانی دیگر که شما به ذهنتان میرسد و خواهید گفت. به هر رو، به نظرم لازم است راز این زبان کشف شود. جامعهشناسی برای بقای خود و اثرگذاری، که بسیاری با همین آرمان به سراغاش رفتهاند، نیاز به زبانی دارد، در کنار زبان تخصصیاش، که نوع نگاهش را به انسان و زندگی میان غیرمتخصصان بسط دهد. بیتردید این زبان باید زبانی سهل و ممتنع باشد که تا حد ممکن به دقایق و ظرایف علمی وفادار بماند و در عین حال برای طیف گستردهتری فهمپذیر باشد.
منبع:گاهنامه جامعه شناسی
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
- شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
- شما strong>نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
- شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
-
قوانین انجمن