چند دههاى بيش نيست که اصطلاح ”تکنولوژى آموزشى (Instructional Technology)“ جايى براى خود در فرهنگ تعليم و تربيت جهان اختصاص داده است. قبل از آنکه کاربرد تکنولوژى آموزشى با مفهوم جديد و مترقى آن مطرح شود، برنامهريزان و معلمان در را بهبود امر تدريس و حصول نتايج بهتر آموزش، از مواد و وسايل آموزشى با مفهوم ”سمعى و بصرى (Aodiovisual)“ آن کمک مىگرفتند.
بنابراين مىتوان چنين نتيجه گرفت که کمکهاى اين شاخه از تعليم و تربيت به کاربرد صرف مواد و وسايل آموزشى خلاصه مىشد.
ولى امروزه اصطلاح ”تکنولوژى آموزشي“ مفهومى مترقى و تکامليافته را بههمراه دارد و زمينهٔ بهرهگيرى از آن صرفاً به کاربرد مواد و وسايل آموزشى خلاصه نمىشود و چون مفهومى وسيعتر و جديدتر بههمراه دارد، قبل از هرچيز به روشنکردن مفهوم آن و زمينهٔ کاربردى که دارد مىپردازيم.
تکنولوژى آموزشى را مىتوان به ”مهندسى آموزش“ تشبيه نمود که از طريق آن يک ”تکنولوژيست آموزشى (Instructional Technologist)“ مىتواند با استفاده از تکنيکهايى که مىداند براى آموزش طرحى ارائه دهد که ضمن تسهيل آن يادگيرى سريعتر، مؤثرتر و پايدارترى را به همراه داشته باشد. يک تکنولوژيست مىتواند معلمان را يارى کند تا طرح موردنظر را بهدقت اجرا کرده و سرانجام ارزيابى لازم را از تدريس معلم و نيز يادگيرى فراگيران بعمل آورد.
تکنولوژى آموزشى ار علوم مختلف از جمله علم روانشناسى بهرهٔ زيادى مىگيرد. امروزه ثابت شده است که آموزش موفق آموزشى است که مبتنى بر خط زنجيرهاى زير باشد:
مسلماً با استفاده از اين خط زنجيرهاي، ديگر اختلافى ميان آنچه که بايد تدريس شود و آنچه تدريس مىشود ايجاد نخواهد شد. از طرف ديگر، چيزى مورد ارزيابى قرار مىگيرد که با طرح و پيشبينى قبلى مورد تدريس قرار گرفته است. و بالاخره آنچه که بايد به اين مقدمه اضافه شود استفاده از نتايج ارزشيابى در بهبود اصلاح طرحها، و سرانجام بهبود امر آموزش و بالابردن کيفيت يادگيرى در مراحل بعدى است.
جيمز براون (James W. Brown) و همکاران او در کتاب تکنولوژي، رسانهها و روشها تکنولوژى آموزشى را چنين تعريف کردهاند:
تکنولوژى آموزشى فراتر از کاربرد ابزار و وسايل است. بدينترتيب تکنولوژى آموزشى بيشتر از مجموعهٔ قسمتهاى مختلف تشکيلدهندهٔ آن است. آن، عبارتست از روش منظم طراحي، اجرا و ارزيابى کل فرآيند. تدريس و يادگيرى با استفاده از هدفهاى بخصوص و بهرهگيرى از يافتههاى پژوهش در روانشناسى و ارتباط انسانى و بکارگيرى ترکيبى از منابع انسانى و غيرانسانى بهمنظور ايجاد يادگيرى مؤثرتر، عميقتر و پايدارتر.
با توجه به تعريف فوق دقيقاً روشن مىشود که کاربرد تکنولوژى آموزشى با استفاده از وسايل صرف آموزش مترادف نيست بلکه دربردارندهٔ زمينهاى بسيار وسيعتر است. علاوه بر آن، ماهيت و طبيعت آن چيزى در حد ”روش و راه (Way)“ تلقى مىشود که منظم نيز هست. يعنى روشى است که مبتنى و متکى بر کاربرد ”نظريه عمومى سيستمها” (General Systems Theory) است.
(برخى از عبارات انگليسى پاراگراف فوق عبارتند از: منظم-Systematic، طراحي-Designing، اجرا-Carryingout، ارزيابي-Evaluation، کل فرآيند-Process)