از استیلی همین پرسیدم در بازی با استرالیا قرصی مصرف کردید که او گفت بله همینطور بوده، گفتم حالا هم به آن قرصها نیاز دارید؟ جواب داد الان نه.
گل: شاید برای هر روزنامه نگاری همکلان شدن با صفایی فراهانی به همین سادگی ها نباشد، او به واژه واژه پرسش های شما توجه می کند و اگر پرسش تان از تحلیل قوی و عمیق برخوردار نباشد، خیلی زود عصبانی می شود و به گونه ای پاسخ می دهد که مجبور می شوید پرسش را به درستی مطرح کنید. محسن صفایی فراهانی انگار تمامشدنی نیست، او هر بار انگار حرف های تازه تری دارد و می توان پای حرف هایش نشست و از آن لذت برد، لذتی تمام ناشدنی از پشت پرده تفکر مردی که گویا مدیر آفریده شده است. صفایی هر روز حرف جدیدی دارد و نگاهش به فوتبال بر محور توسعه و پیشرفت است و برای همین میگیود وقتی متوجه می شود نمی توان در فوتبال اتفاق تازه ای را رقم زد از آن می رود و فوتبال را به راحتی فراموش می کند. گفتگوی ویژه با محسن صفایی فراهانی بعد از دو سال سکوت مطمئنا خواندنی است...
هنوز برکناری ایویچ برای اهالی فوتبال هضم نشده، اخراج ایویچ با دستوری از بالا صورت گرفت؟
من هیچ دستوری از بالا نمیپذیرفتم، چه در این مورد و چه در موارد دیگر، هیچ دستوری از بالا قبول نمیکردم، برکناری ایویچ هم نظر شخصی خودم بود. در موقعی که من روی کار آمدم وقت چندانی تا جام جهانی نبود، در آن زمان ارتباط مدیران باشگاهها با بازیکنان بسیار تعیین کننده بود، ما بازی با تیم آسرم را هفت بر یک بازنده شدیم، که من اعتقاد دارم این باخت یک کار برنامهریزی شده بود، نمونهاش بازی بعدی بود که ما در میلان با اینترمیلان انجام دادم و ۴ بر یک پیروز شدیم، خاطرم هست در آن بازی بین دو نیمه که ما یک بر هیچ عقب بودیم آقای موراتی به من گفت ناراحت نباش فوتبال همین است و برد و باخت دارد و من در جواب گفتم ناراحت نیستم ما برای جام جهانی آماده می شویم و ملاک برد و باخت نیست. اما پس از پایان بازی به موراتی گفتم شما خودتان را برای نتیجهای مثل بازی با ایران و رم آماده کرده بودید در حالی که نتیجه دیگری گرفتید. البته الان آقای ایویچ فوت کردند اما من تا موقعی که ایشان زنده بودند با ایشان در ارتباط بودم و حتی زمانی که آقای بلاژویچ را آوردیم از ایویچ مشورت و نظر گرفتیم.
در جام جهانی هم مشاوره می دادند؟
بله تلفنی با من در ارتباط بودند و به من گفتند این تیم توانایی دارد که نتیجه بگیرد و با تغییر مربی اتفاق خاصی نمی افتد، ایویچ به من گفت اگر من با این تیم به جامجهانی بروم احتمال اینکه نتیجه بازی با رم در جامجهانی تکرار شود وجود دارد.
چرا مدیران باشگاه ها با ایویچ اختلاف داشتند؟
قبل از جامجهانی بود که مدیران فکر می کردند میتوانند بازیکنان خود را بفروشند و هم فکر میکردند ایویچ مربی صاحبنامی است و نظر او که در اروپا شناخته شده برای فروش بازیکنانشان موثر است. البته واقعا آقای ایویچ مربی سرشناسترین مربیای بودند که به فوتبال ما وارد شدند، ایشان مربی تیمهای معروفی مثل مارسی، آژاکس، پورتو و... بودند، او را در اروپا همه میشناختند. حتی جلسه ای که قبل جام جهانی 98 در مقر فیفا رفته بودیم، من و آقای ایویچ سر یک میز نشسته بودیم، در یک لحظه دور ایشان را 4 تا 5 مربی مطرح اروپایی گرفتند، این بیانگر آن بود که برای ایوچ احترام خاصی قائل بودند، بنده هیچ مربی دیگری را در آن کلاس در ایران ندیدم، حتی آقای بلاژویچ. زمانی که قرعه کشی شد و ما با آلمان و یوگسلاوی همگروه شدیم من مشاهده کردم که ایویچ این دو تیم را دقیق آنالیز کرده بود که با چه ترکیبی چه نوع بازیای مقابل ما خواهند کرد. ایویچ گفت اگر لیست نهای بازیکنان این دو تیم اعلام شود من به شما میگویم که آنها با چه سیستم، ترکیب و تاکتیکی مقابل ما بازی خواهند کرد و چه نتیجهای خواهیم گرفت، اما از اول هم گفت که نسبت به تیم آمریکا شناخت ندارد. این همه احاطه و شناخت نشانگر قدرت او در مربیگری بود.
ایویچ را چگونه آوردید؟
من عموما مربیانی را که می آوردم از فیفا مشاوره می گرفتم و فقط سال اول کاری ام اینگونه نبود.
چه مقامی در فیفا به شما مشاوره می داد؟
خیلی از افراد فنی بودند که مشاوره دادند و من از آنها مشاوره شخصی می گرفتم. به آنها شرایط مربی که مورد نیازمان بود را میگفتم و از آنها میخواستم به ما یک گزینه معرفی کنند، گزینهای که شانس مربیگری در ایران را با توجه به محدودیتهای ما داشته باشد. البته نحوه جذب ایویچ به این صورت نبود بلکه من با دوستانی که در اروپا داشتم خواستم که مربی برای ایران پیدا کنند که آنها مربیانی از آرژانتین و پرتغال و چک و ... معرفی کردند و بین کسانی که معرفی کردند و با توجه به بیوگرافی آنها ایویچ از همه بهتر بود و اولین انتخابم ایویچ شد و اگر ایویچ قبول نمی کرد به گزینه های دیگر باید فکر می کردیم.
ایویچ ابتدا گفت که من با شما یک قرارداد شش ماهه می بندم تا بعد از جام جهانی و اگر راضی بودیم تمدید می کنیم و این در حالی بود که شرایط ما نامساعد بود. زمین تمرین ما در مجموعه ورزشی انقلاب مناسب نبود، شاید ۴۰٪ تمرینات تیم ایویچ در سالن بدنسازی بود و امکانات ما خیلی کم بود.
لیست دعوتشدگان ایویچ به تیم ملی هم نکات جالبی داشت...
هیچ وقت یادم نمیرود برخی از بازیکنان مثل زرینچه و محمدخانی تقریبا فوتبالشان تمام شده بود، اما ایویچ اینها را دوباره به تیم ملی دعوت کرد، من با ایویچ تماس گرفتم و از او خواستم فورا به دفتر من بیاید، از او پرسیدم این بازیکنان را چه کسی به شما معرفی کرده، ایویچ گفت هیچکس، پرسیدم پس چگونه این بازیکنان را انتخاب کردید، او گفت فیزیک بدنی اینها عالی است و اگر روی محمدخانی کار کنیم بهترین نفر برای دفاع آخر تیم ملی است، گفتم مطمئن باشم که کسی برای انتخاب این بازیکنان با شما لابی نکرده؟ گفت من با کسی لابی نمیکنم من تمرین این بازیکنان را دیدهام و انتخابشان کردهام. بعدها وقتی در ایتالیا بودیم من از محمدخانی پرسیدم شرایطتت چگونه است واو در جواب گفت من حتی در 20 سالگی هم اینقدر آماده و سرحال نبودم و الان میتوانم راحت 120 دقیقه بازی سنگین بکنم در حالی که قبل از آن بعد از دقیقه 50 قایم می شدم که به من توپی ندهند. یکی از آقایان به من گفت در بازی با استرالیا قرصهایی دادیم به بازیکنان برای کسب نتیجه بهتر، همان موقع از استیلی همین پرسیدم در بازی با استرالیا قرصی مصرف کردید که او گفت بله همینطور بوده، گفتم حالا هم به آن قرصها نیاز دارید؟ جواب داد الان نه آن زمان از دقیقه 50 به بعد کم می آوردیم اما الان بعد از 90 دقیقه یه نود دقیقه دیگر آمادگی داریم.
تیم ملی ایران با دوپینگ توانست به جامجهانی ۹۸ صعود کند؟
من واقعا نمیدانم و بعد هم پرس و جو نکردم. فقط میخواستم شرایط تیم ملی در زمان ایویچ را با شرایط قبل از آن مقایسه کنم. یادم هست که بعد از یک بازی سنگین که با آمریکا برگزار کردیم، بعد از اتمام بازی ایویچ تیم را به زمین برگرداند و نیم ساعت تمرین داد. این نشان میداد که تیم توانایی انجام بازیهای سنگین را دارد. بعد از بازی با آلمان که 2 بر صفر باختیم دیدم، وسیلهای کنار زمین جا گذاشته بودم، وقتی برای برداشتن آن به کنار زمین رفتم دیدم که تیم ملی آلمان همین کار را کردند و این نشانگر ویژه بودن این مربی بود. کادر مربیگری ایویچ کادر بینظیری بود، چه از بعد بدنسازی چه پزشکی. دکتری که ایویچ آورده بود آنقدر خوب بود که من برای بازی های بانکوک ایشان را با زور بردم چون کمیته ملی المپیک گفت ما اجازه نمیدهیم شا دکتر بیاورید، همراه کاروان ایران دکتر وجود دارد و نیازی به دکتر خاص برای تیم ملی فوتبال نیست، من به آنها گفتم من تنها فدراسیونی هستم که از شما پول دریافت نمیکند، تیم و کادر فنی و پزشکی را با هزینههای فدراسیون میآورم و برای اینکار از شما اجازه نمیگیرم. بعد که من دکتر ساشا را با خودم بردم بانکوک آقای سجادی بعد از سه روز به من مراجعه کردند، ایشان ابتدا با من خیلی مقابله می کرد و می گفت چرا اینقدر بداخلاقی می کنید و اصرار می کنید که دکتر ساشا به بانکوک بیاید، اما بعد از سه روز به من مراجعه کردند و گفتند می شود زمان هایی که دکتر ساشا بیکار است به تیمهای دیگر ما کمک کند، علت این تغییر نظر آقای سجادی را پرسیدم و ایشان گفت دکتر ساشا تنها کسی است که از وقت های بیکار کامپیوترهای ما استفاده می کند و برای تمام بازیکنان برنامه جدا نوشته است. شاید شما باور نکنید اما دکتر ساشا تنها کسی بود که برای بازیکنان برای تغذیه نوشته بود و حتی در زمان صرف غذا بالای سر بازیکنان میایستاد. یک روز دیدم ایشان برای بار سوم به رستوران میروند، پرسیدم شما چند بار غذا می خورید؟ دکتر گفت من هنوز ناهار نخوردهام، امروز بچهها دو گروه بودند که دو بار به خاطر سرکشی و نظارت بر غذا خوردن آنها به رستوران رفتم و تازه الان میخواهم برای ناهار خوردن به رستوران بروم.
با تمام شایستگیهایی که ایویچ داشت شما در مقابل توطئه بازیکنان تسلیم شدید و ایویچ را اخراج کردید؟
اولا که این توطئه علنی نبود، یعنی من نمیدانستم این پروژه از کجا مدیریت میشود و توسط چه کسانی اجرا میشود، این مشکلات را مربی فهمید، ایویچ به من گفت این تیم از بیرون تحریک میشود، بازیکنان در زمین بازی خودشان را انجام نمیدهند. ایویچ در یک اردو وقتی تیم ملی لیستش کامل شده بود، از تمام بازیکنان ۵۰ بار تست ۲۰۰ متر سرعت گرفت، او آمادگی جسمانی تمام بازیکنانش را ارزیابی کرده بود و از لحاظ روحی و فکری هم ۳ ماه با آنها زندگی کرده بود. زمانی که ما از اردوی فرانسه به تهران برگشتیم، ایویچ به من گفت شما بین لیگ و تیم ملی یکی را انتخاب کنید، گفتم چرا؟ گفت من یک اشتباه کردم و آن هم این بود که فکر میکردم مربیان شما مانند مربیان اروپایی بازیکنانشان را آماده میکنند ولی در این اردو فهمیدم که بازیکنان شما نمیتوانند بیشتر از یک نیمه بازی کنند و اگر این بازیکنان با همین شرایط به جامجهانی بروند، تیم ما به مشکل برمیخورد. من تصمیم گرفتم لیگ را تعطیل کنم و همه ۴۰ بازیکنی که ایویچ نیاز داشت از فروردین در اختیار او قرار دادم، پس بازیکنان ۳ ماه کامل در اختیار ایویچ بودند و او کامل آنها را میشناخت و حتی میدانست که کدام یک از آنها شانس بازی کردن در اروپا را دارند، از طرف دیگر مسئله دلالی بود، که الان بدتر از زمان ما شده، تصورات اینگونه بود که مربیای یا مدیری که بازیکن باشگاهیاش را به تیمهای اروپایی ترانسفر کند بخش عمدهای از مبلغ قرارداد او را برای خود برمیداشت و همه مبلغ قرارداد به بازیکن نمیرسید.
برای این ادعایتان سند هم دارید؟
من نمیخواهم به این مسائل بپردازم، اما به چند مورد کوچک اشاره میکنم، بازیکن ملیپوشی پیش من آمد و گفت مدیرعامل باشگاه و یکی از مقامات ارشد فدراسیون نیمی از مبلغ قرارداد من را با یک باشگاه عربی همان ابتدا دریافت کردند. یا بخاطر دارم مدیرعامل یک باشگاه آلمانی که یکی از بازیکنان ملیپوش ما در آن بازی میکرد را به طور اتفاقی در فرودگاه دیدم به او گفتم بازیکن ما را ارزان خریدید، او گفت نه ما به قیمت بازیکن شما را خریدیم و زمانی که رقم قرارداد را اعلام کرد من متوجه شدم این رقم بیش از یک و نیم برابر رقمی بود که در ایران اعلام کرده بودند. این حجم عمده پول را مدیران باشگاهها و دلالها برمیداشتند. فوتبال این پشت پردهها را داشت، من نمیدانستم کدام بازیکن با مدیرباشگاهش بسته است، پس من تسلیم این توطئه نشدم. بعد از آقای ایویچ من حواسم جمعتر بود، علیرغم این که هرگز نه به کسی اجازه دخالت در امور خودم را ندادم و خودم هم در کار کسی دخالت نکردم، اما یکبار دستور دادم یک بازیکن از تیم ملی اخراج شود، بعد از این که ایویچ برای من مسائل را روشن کرده بود من متوجه شدم این بازیکن با مدیرعامل باشگاهش قصد خراب کردن تیم ملی را دارند.
اسم آن بازیکن را بگویید...
اسم نمیبرم چون هنوز هم در حال بازی کردن است...