مرحوم اخوان ثالث شعر معروفی دارد به اسم «زمستان». این شعر وارد تاریخ شده و بخش هایی از آن به صورت مثل درآمده است، مانند اول شعری که می گوید؛ «سلامت را نمی خواهند پاسخ داد» یا قسمت پایانی؛ «نفس ها ابر، دل ها خسته و غمگین، درختان اسکلت های بلورآجین، زمین دل مرده، سقف آسمان کوتاه، غبارآلود مهر و ماه، زمستان است.»به واقع زمستان است. چنان سرد است که گویی همه گونه ها سیلی خورده اند، گویی همه، سنگ تیپا خورده اند.
لطافت از روابط اجتماعی رخت بربسته، حتی بین پدر و فرزندان. اگر آقای دکتر بهزادی سردبیر اعتماد را خوب نمی شناختم و نمی دانستم که قلبی حساس دارد، به او نفرین می فرستادم که چگونه طاقت آورده در صفحه حوادث روزنامه یکشنبه مورخه 28 بهمن این خبر را درج کند؛ «پدری با انگیزه ناموسی دختر14 ساله اش را سنگسار کرد.»
خبر آنقدر وحشتناک است که نمی دانم چگونه سردبیر روزنامه آن هم دکتر بهزادی اجازه چاپ مطلب را داد، از طرفی چاپ نشدن مطلب هم عمق فاجعه را از بین نمی برد. چاپ این مطلب اشک های زیادی را بر صفحه روزنامه اعتماد سرازیر کرد.
مطلب از این قرار است؛ پدری با انگیزه ناموسی دختر خود را با همدستی مردی دیگر سنگسار کرد. آیا باورکردنی است که پدر، پناهگاه و ملجاء فرزند، دختر 14 ساله اش را در سنی که آغاز جوانی اش بود، این گونه نامردانه به قتل برساند.
به گوشه یی از گفته های این مرد توجه کنید؛ تصمیم گرفتم سمیه را بکشم و خودم را از این ننگ نجات دهم(در کدام دادگاه ثابت شده بود که این دختر عملی انجام داده است؟) بالاخره مصمم شدم وی را سنگسار کنم اما از آنجا که به تنهایی از عهده این کار برنمی آمدم از یکی از دوستانم کمک خواستم و... ( اعتماد یکشنبه 28 بهمن)
دیگر نمی توان از متن خبر نوشت، هر قلبی اندازه یی توان و تحمل شنیدن شداید را دارد. نمی دانم چگونه افرادی پیدا می شوند که دست به چنین اعمالی می زنند. یک لحظه تصور کنید؛ دختری 14 ساله در طول مسیر، به گفته پدرش وحشت زده، توسط پدر و چند مرد به خارج از شهر برده می شود، ناگهان خود را وسط چند مرد می بیند و این «مردان آبرودار» برای حفظ آبروی خانوادگی او را سنگباران می کنند.
آیا صحنه یی از این دردناک تر می توان یافت؟ به گفته مرحوم اخوان؛ حریفا، گوش سرما برده است این، یادگار سیلی سرد زمستان است و قندیل سپهر تنگ میدان، مرده یا زنده، به تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندوه، پنهان است.
این مرد مدت ها دنبال نوع مجازات جرمش بوده و به یقین از قانون اطلاع دارد، او سنگسار را مجازات شرعی دختر خود فرض و انجام آن را وظیفه تلقی می کند و می داند برابر ماده 220 قانون مجازات اسلامی که مقرر می دارد؛ پدر یا جد پدری که فرزند خود را بکشد قصاص نمی شود و به پرداخت دیه قتل به ورثه مقتول و تعزیر محکوم خواهد شد، فقط بین سه تا 10 سال در زندان خواهد ماند و دیه هم نمی پردازد چون ورثه مقتول فرزندان او هستند که جرات مطالبه دیه را ندارند، او حتی می تواند به استناد تبصره 2 ماده 295 قانون مجازات اسلامی به اعتقاد اینکه دخترش مهدورالدم است دیه را هم از خود ساقط کند. او به یقین پرونده قتل های محفلی کرمان را در روزنامه ها خوانده و از سرنوشت 6 نفر قاتلی که 5 نفر را کشتند با اطلاع است.
او حتی می تواند در دادگاه شعار هم بدهد که از آبروی خانوادگی اش دفاع کرده است. لایحه جدید قانون مجازات اسلامی را ورق می زنم، آنقدر به هم ریخته است که قادر به پیدا کردن موضوع نمی شوم تا ببینم در لایحه جدید چه نوع مجازاتی برای این جرم در نظر گرفته شده است، شیوه جدید تدوین لایحه مانع از آن شد که ببینم برای این نوع اعمال چه مجازات هایی در نظر گرفته اند. اگر مجازاتی که در قانون فعلی مجازات اسلامی آمده است، نص صریح است، بر عهده فقها است که شرعاً اظهارنظر کنند و اگر نظری فقهی است که به عنوان نظر غالب پذیرفته شده، باید به نظریات دیگر فقها رجوع و نظری را که به واقعیت نزدیک باشد به عنوان قانون، لازم الاجرا کرد.