تغییر دادن موضوع


روش چهارمی که به وسیله‌ی آن می‎توان مانع از درماندگی شد و به پالیدن احساسهای منفی پرداخت، آنستکه موضوع را عوض کنیم. بجای آنکه دقتمان را بر روی دردی که داریم متمرکز کنیم، کمی وقت صرف کنیم و دقت کنیم ببینیم دیگران چه دردهایی دارند. با تغییر موضع و معطوف کردن توجه خودمان به دیگران ، خود را آزاد می‎کنیم تا از درد خود دورتر بایستیم و سرانجام آنرا آزاد سازیم. موقعی که در یک فیلم سینمایی حادثه‎ای به وقوع می‎پیوندد و اشک در چشمان شما جمع می‎شود، شما ممکن است حتی ندانید که به چه دلیل چنین احساسی قوی به شما دست می‎دهد که اشک از چشم شما جاری سازد. محققاً و به وضوح، این مسئله با گذشته‎ی شما پیوند می‎خورد. یک عصب در وجود شما لمس شده است. در سناریوی فیلم‎، موضوعی اتفاق افتاده که سبب شده است چیزی را احساس کنید که قلب شما آن را احساس کرده است.


گو اینکه فیلمهای ویدیویی که در خانه مشاهده می‎کنیم ممکن است به همان خوبی باشند، ولی رفتن به سینما و مخلوط شدن با جمع، لطف دیگری دارد. در سالن سینما، چیزی را که شما احساس می‎کنید، آنرا با دیگران تقسیم می‎کنید. خواندن کتاب نیز همان نفوذ التیام بخش را داراست. با زندگی کردن در غم و رنج، و خوشی دیگران، می‎توانیم بیشتر با غم و شادی خودمان در تماس باشیم. یکی از علل نمایشنامه‎ها اینست که هنرپیشه‎ی نمایش، یا فیلم، همان نقشی را ایفا می‎کند که ما در زندگی روزمره خود آنرا تجربه می‎کنیم و چون اوضاع و احوال موجود آنان بر روی صحنه بیشتر جدی‌، یا شوخی است، لذا برای ما بسیار ساده‎تر است که ما نیز همان احساس را داشته باشیم.


در زندگی روزمره‎ی خودمان، اغلب اتفاق می‎افتد که بر امیال خود سرپوش می‎گذاریم و به عبارت دیگر انها را سرکوب می‎کنیم. علت اینکار این است که مغز ما به این میل ما وقعی نمی‎نهد و به آن اعتبار نمی‎دهد. فیلم‎نامه‎ها، داستانهای مطول و مشهور، کتابها و تأتر ، همه کمک می‎کنند تا درد ما، به صورت نمایش درآید. ما درد و رنج هنرپیشگان داستان فیلم یا تأتر را پذیرا می‌شویم و چون خود را در غم، و سرنوشت نهایی آنان شریک می‎کنیم، قادر به آزاد سازی درد و رنج خود نیز خواهیم شد.


موزیک و آواز نیز قلب را التیام می‎بخشد. موسیقی کلاسیک، معنی‎دار نیز هست زیرا مصنفین و آهنگسازان، غالباً حرکات مهیج روح آدمی را چنان استادانه در قالب وجد و سرور، رهایی از بند، امید، خرابی و انهدام، خشم و غضب، خیانت و یأس و ناامیدی بیان می‎کند که در وصف نمی‎گنجد. همان احساس را می‎توان از یک قطعه شعر یا موسیقی بزمی بدست آورد. در محل کارگاه خودم من از انواع موزیک‎ها استفاده می‎کنم تا به شرکت کنندگان کمک شود آنچه را که می‎خواهند در اختیار داشته باشند. قسمت عمده‎یی که در فیلمهای موفق سینمایی گنجانیده می‎شود، قسمتی است که از طریق پخش آهنگهای مختلف، احساس‎های مختلفی در تماشاگر به وجود می‌آورد. بعضی از علائمی که در آهنگ قرار داده می‎شود خبر از حادثه‎یی قریب‎الوقوع می‎دهد، دیگری‌، پیام آور خطری جدی است و آن دیگری به ما آرامش و تسکین می‎دهد و دلالت بر آن دارد که همه چیز بر وفق مراد است.


طریقه‎ی دیگری که ما می‎توانیم موضوع را عوض کرده و خود را کمک کنیم، طریق جمعی است. هنگامی که ما درد دیگران را با احوالپرسی‎ها و استمالت خود تسکین می‎بخشیم، دردهای درونی ما فرصتی برای ظاهر شدن پیدا می‎کنند. و بعضی اوقات بطور خودکار آزاد می‎شوند. اگر شما برای برقراری ارتباط با گذشته‎ی خودتان مشکل دارید پیشنهاد می‎کنم به یکی از این گروههای پشتیبانی به پیوندید یا اینکه به یکی از کارگاههایی مشابه کارگاه من که درباره‎اش صحبت کرده‎ام بپیوندید. توانایی من در برقراری ارتباط با احساسهای خود، با بودن در حول و حوش افرادی که با مردم در ارتباطند به شدت افزایش یافته است.


با آگاهی کاملی که به ا ین چهار روش پیدا خواهید کرد، شما دارای آلات و ادوات نیرومندی برای پالایش احساسهای خود خواهید بود. شما صاحب نیرویی شده‌اید که به کمک آن قادرید هم تماس برقرار کنید و هم اینکه نیروهای منفی خود را آزاد سازید. با تمرین کردن این مهارت‎هایی که بدست آورده‎اید می‌توانید بطور شق و رق بر روی این دوچرخه‎ی جدید خودتان قرار گیرید و طی یکی دو ماه به هر طرفی که مایل بودید بروید.