شاید این، یکی از دردناکترین و سختترین کلماتی باشد که هر انسانی در زندگی به زبان میآورد. چه بخواهیم و چه نخواهیم، در زندگی با چنین پدیدهای روبهرو میشویم.
اول از همه باید درنظر داشته باشیم که سر دوراهی ماندن، نشانهی ضعف و ناتوانی ما در کنترلمسیر زندگی نیست؛ این یک مسألهی عادیست که تمام انسانها با آن مواجهشدهاند اما مسألهی مهم، این است که با این قضیه چطور برخورد کنیم؟
3راه وجود دارد :
1) عقبنشینی و پشیمانی از ورود به این راه (معمولاً انسانهای درونگرا)
2) شیرجه در یک راه بدون تفکر و تدبیر (معمولاً انسانهای برونگرا)
3) مسیر تعادل و آرامش، یعنی انسان خودش را توانمند و فهیم در انتخاب مسیرِ درست بداند و با حفظ آرامش، به حلکردن مسأله بپردازد.
دوراهیها مانند مسأله میمانند و از آنجایی که مسائل را بر روی کاغذ حلمیکنند، مسائل ذهنی را هم باید بر روی کاغذ نوشت. پس هروقت گرفتار دوراهی و تضاد شدید، به خودتان فرصت تفکر بدهید. یک جای خلوت و آرام بنشینید. چند نفس عمیق بکشید و از خالق ذهن، راه درست را طلب کنید. چند کاغذ سفید بردارید و شروع کنید به تبدیلکردن افکار انتزاعی به افکاری که صورت عینی دارند و بر روی کاغذ دیده میشوند.
باید تمام افکارتان را بنویسید؛ وگرنه به عمق افکار اصلیتان نمیرسید. اینکار را حتماً در یک فضای مطمئن انجام دهید تا ترسِ متوجهشدن دیگران از افکارتان، مانع ورود آنها به ذهنتان نشود.
آنقدر بنویسید تا به یک نتیجهی ثابت برسید. البته ممکناست اینکار مدتها طول بکشد اما نگران نباشید چون اینکار، آنقدر لذتبخش و جذاب است که در اینراه به یک انسان پرتلاش و علاقهمندتبدیل میشوید.
پس بنویسید تا لذت ببرید.