-
دود می خیزد ز خلوتگاه من
کس خبر کی یابد از ویرانه ام؟
با درون سوخته دارم سخن
کی به پایان می رسد افسانه ام
-
من خویشاوند هر انسانی هستم که خنجری در آستین پنهان نمیکند. نه ابرو درهم میکشد نه لبخندش ترفند تجاوز به حق نان و سایهبان دیگران است. نه ایرانی را به غیرایرانی ترجیح میدهم نه ایرانی را به ایرانی. من یک لر ِ بلوچ ِ کردِ فارسم، یک فارسزبان ترک، یک افریقایی اروپایی استرالیایی امریکایی ِ آسیاییام، یک سیاهپوستِ زردپوستِ سرخپوستِ سفیدم که نه تنها با خودم و دیگران کمترین مشکلی ندارم بلکه بدون حضور دیگران وحشت مرگ را زیر پوستم احساس میکنم. من انسانی هستم میان انسانهای دیگر بر سیارهٔ مقدس زمین، که بدون حضور دیگران معنایی ندارم. ترجیح میدهم شعر شیپور باشد، نه لالایی
-
وتنها هنرم این است که
آشیانِ تو باشم
تختت
و تابوتت.
-
یک آنالیز جالب از مردها و زن ها!
مرد ها:
1. همه مردها به شدت مشغولند.
۲. علیرغمی که خیلی خیلی مشغولند، ولی هنوز برای خانم ها وقت دارند.
۳. علیرغمی که برای خانم ها وقت دارند، اصلاً بهشون اهمیتی نمی دن.
۴. علیرغمی که اصلاً بهشون اهمیتی نمی دن، همیشه یکی دور و برشون هست
۵. علیرغمی که همیشه یکی دور و بروش هست، همیشه سعی می کنن که شانسشون رو برای بدست اوردن بقیه امتحان کنن.
۶. علیرغمی که همیشه سعی می کنن که شناسشون رو برای بدست اوردن بقیه خانم ها امتحان کنن، واقعاً به هم می ریزن اگه زنی رو که دارن از دست بدن.
۷. علیرغمی که زنشون ترکشون می کنه، اونا اصلا از اشتباهاتشون درس نمی گیرن و همیشه سعی برای امتحان شانسشون برای بدست اوردن زنهای دیگه دارن.
زن ها:
۱. مهمترین چیز برای خانم ها امنیت اقتصادی است.
۲. علیرغمی که این خیلی خیلی براشون همه است، اونا همچنان برای خریدن لوازم و لباسهای گرون قیمت بیرون می رن
۳. علیرغمی که همیشه لباس های گرون قیمت می خرن، اونا هیچ وقت هیچ چیز برای پوشیدن ندارن.
۴. علیرغمی که هیچ چیز برای پوشیدن ندارن، اونا همیشه خوش تیپ لباس می پوشن.
۵. علیرغمی که اونا همیشه خوش تیپ لباس می پوشن، لباس های اونا همیشه کهنه و قدیمیه
۶. علیرغمی که لباس های اونا کهنه و قدیمیه، اونا همچنان انتظار دارن که شما ازشون تعریف کنید.
۷. علیرغمی که اونا همیشه انتظار دارن که شما ازشون تعریف کنید، وقتی شما تعریفشون می کنید، اونا اصلا شما رو باور نمی کنند
-
امروز روز زوال فصل بهار است.آغاز انحطاط درختان
این را تقویم برگهای خزان گفت.
ای کاش های من آن کاج های سبز قدیمی- سر در غمی سیاه فرو برده اند
و برگ و بار قامتشان را کلاغ ها در انحصار خویش در آورده اند.
هر بامداد تلخ در گوش من گویی کسی به زمزمه می خواند:
خورشید یک دروغ قدیمی ست باورمکن بخواب!
ای دوست!من عاشقانه های خودم را یک شب به آب و باد سپردم
وقتی که عاشقان قدیمی تصویرشان به باد گره خورد و نامشان بر آب رها شد!
من عاشقانه های خودم را در جوی توبه آب کشیدم
وقتی نماز عشق قضا شد.
من ابر تار تنگ غروبم
گسترده ام تمامی دل را
باران من سیاه تر از من
می بارم از تمامی دلم امشب.
ای دوست!آیینه ی غبار گرفته!
تصویر های من گر سبز و گر سیاه
من از دل تو آه کشیدم.
من... از دل تو... آه!
-
زندان
باغِ آزاده مردم است
و شکنجه و تازيانه و زنجير
نه وهنى به ساحت آدمى
که معيار ارزش هاى اوست.
کشتار
تقدس و زهد است و
مرگ،
زندگىست.
و آن که چوبهء دار را بيالايد
با مرگى شايستهء پاکان
به جاودانگان
پيوسته است.
-
-
زن عشق زاید و تو برایش نام انتخاب می کنی!
او درد می کشد و تو نگران از اینکه بچه دختر نباشد!
او بی خوابی می کشد و تو خواب حوریان بهشتی را می بینی!
او مادر می شود و همه جا می پرسند:نام پدر؟
-
کوچه ها را بلد شدم-مغازه ها-رنگ های چراغ قرمز!جدول ضرب!
دیگر در راه هیچ مدرسه ای گم نمی شوم!
اما گاهی میان آدم ها گم میشوم... آدم ها را بلد نیستم!!!
-
واااااااااااااااااااااااا اااااااااااااااااااااااا
این بچه های پیام نور چرا اییییییییییییییییییییین شکلیییییییییییییییییییییی یییییییین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟
برچسب برای این موضوع
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
- شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
- شما strong>نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
- شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
-
قوانین انجمن