آدميان در طول تاريخ حيات اجتماعي‌شان از انواع انحراف‌ها و آسيب‌هاي اجتماعي رنج برده‌اند و همواره در جستجوي عوامل رهايي از آن بحران‌ها بوده‌اند.

مطالعه جامعه شناختي آسيب‌هاي اجتماعي در چند دهه اخير بيش از گذشته در محافل دانشگاهي مورد توجه قرار گرفته است. عوارض ناهنجاري‌هاي اجتماعي كمتر از بيماري‌هاي جسماني نيست. به همين دليل شناسايي آنها و انگيزه‌هاي به وجود آمدن آنها و نيز راه‌هاي پيشگيري از آنها لازم است.
انقلاب اسلامي ايران به عنوان مهمترين پديده اجتماعي معاصر نيز از آسيب‌هاي اجتماعي و بحران‌هاي فرهنگي، سياسي، اقتصادي و ديني در امان نيست و پيگيري، پيشگيري و درمان آنها بدون شناسايي ميسر نخواهد بود. مقاله حاضر تنها به پاره‌اي از آسيب‌هاي مربوط به معارف ديني، كه در جامعه رواج يافته است و منشاء انحراف‌هاي اجتماعي شده است، اشاره مي‌كند و ساير آسيب‌هاي ديني و اجتماعي را از قلمرو بحث خود خارج مي‌سازد.


۱. مفهوم آسيب‌شناسي اجتماعي
آسيب‌شناسي اجتماعي مفهوم جديدي است كه از علوم زيستي به عاريه گرفته شده و مبتني بر تشابهي است كه دانشمندان بين بيماري‌هاي عضوي و انحرافات اجتماعي قائل مي‌شوند. در واقع با شكل‌گيري و رشد جامعه شناسي در قرن نوزدهم، بهره‌گيري از علوم مختلف براي بيان فرآيندهاي اجتماعي معمول شد و در نتيجه بسياري از اصطلاحات رايج در علوم ديگر چون زيست‌شناسي، علوم پزشكي و زمين‌شناسي در جامعه‌شناسي نيز به كار گرفته شد كه از آن جمله كلمه آسيب‌شناسي Pathology را مي‌توان نام برد.

اين واژه از ريشه يوناني Path=Patho به معني رنج، محنت، احساسات و غضب و Logy به معناي دانش و شناخت تركيب يافته است، بنابراين Pathology به معناي ناخوشي‌شناسي، مرض‌شناسي، علم تشخيص امراض، مطالعه عوارض و علائم غير عادي به كار مي‌رود.(۱)
آسيب‌شناسي در اصطلاح علوم طبيعي عبارت است از شناخت ريشه بي‌نظمي‌ها در ارگانيسم انساني، بنابراين در مشابهت كالبد انساني با كالبد جامعه، اصطلاح آسيب‌شناسي اجتماعيSocial Pathology براي مطالعه و ريشه يابي بي نظمي‌هاي اجتماعي و انحرافات اجتماعي به كار مي‌رود.


مقاصد و وظايف آسيب‌شناسي اجتماعي عبارتند از:
الف) مطالعه و شناخت آسيب‌هاي اجتماعي و دلايل پيدايي آنها.
ب) پيشگيري از وقوع جرم و انحراف در جامعه به منظور بهسازي محيط زيست جسمي و خانوادگي.
ج) درمان كجروي اجتماعي با به كارگيري روش‌هاي علمي و استفاده از شيوه‌هاي مناسب براي قطع ريشه‌ها و انگيزه‌هاي اين كجروي‌ها.
د) تداوم درمان براي پيشگيري و جلوگيري از بازگشت مجدد انحرافات اجتماعي.
رفتار انحرافي، رفتاري است كه به طريقي با انتظارهاي رفتاري مشترك يك گروه خاص سازگاري ندارد و ديگر اعضاي جامعه آن را ناپسند يا نادرست مي‌دانند. در واقع، هر جامعه از اعضاي خود انتظار دارد از ارزش‌ها و هنجارها تبعيت كنند، اما همواره عده‌اي پيدا مي‌شوند كه پاره‌اي از اين ارزش‌ها و هنجارها را رعايت نمي‌كنند. شايان ذكر است كه انحراف‌هاي اجتماعي به انحراف‌هاي فردي و گروهي، آگاهانه و ناآگاهانه، طبيعي و سازنده قابل تقسيم‌اند.

۲. مفهوم آسيب‌شناسي ديني
با توضيح و تبيين آسيب‌شناسي اجتماعي روشن مي‌شود كه آسيب‌شناسي ديني درصدد مطالعه و شناخت و پيشگيري و جلوگيري از بازگشت مجدد بحران‌هايي است كه با انتظارهاي ديني، جامعه ديني ايران و ماهيت اسلام سازگاري ندارد. توضيح مطلب آن كه آسيب‌ها و بحران‌ها و، به تبع، پيشگيري و درمان آنها به دو شاخه تعلق دارد: نخست به ماهيت دين و آن‌گاه به وجود دين. ماهيت دين عبارت است از «ما جاء به النبي» يعني آنچه از سوي پيامبر و پيشوايان ديني به ما رسيده است؛ همان حقايق، معارف و احكامي كه به صورت نص ظاهر شده‌اند.
اما وجود خارجي دين عبارت است از ديني كه در جامعه جريان پيدا مي‌كند و نهادهاي اجتماعي و روابط ميان دينداران را پديد مي‌آورد. موافقان و مخالفان و مذاهب مختلف را تحقق مي‌بخشد. البته اين حقايق و امور خارجي اگرچه منسوب به دين‌اند، ولي تنها زاييده ماهيت دين نيستند و ده‌ها عامل فرهنگي، اجتماعي و رواني نيز بر آنها تأثير مي‌گذارند.
ماهيت دين اسلام، به لحاظ اعجاز قرآني، از انحراف و اعوجاج مصون است، اما در بخش روايات به دروغ‌پردازان و راويان جعال و كذاب مبتلا مي‌شود. به همين دليل آسيب‌شناسي روايات، خصوصاً مأثوراتي كه در اختيار عامه مردم قرار دارند، ضروري است.


آسيب‌شناسي در باب ماهيت ديني به معناي معرفت ديني و درك انديشمندان ديني از دين نيز از اهميت خاصي برخوردار است. تاريخ معرفت ديني گواه حضور انديشه‌هاي باطل و خرافي و غيرمطابق با متون ديني و تفسير به رأي در ميان معارف ديني است كه بايد به اصلاح و حذف آنها پرداخت و در بازفهمي و كسب معارف صحيح ديني تلاش مجدد كرد.
گاه ماهيت و معرفت به دين از آسيب‌هاي ديني در امان است، ولي جامعه ديني از حقيقت دين و نهادهاي ديني و روابط اجتماعي متدينان از معارف اصيل ديني فاصله گرفته‌اند و به نام دين به سوءاستفاده‌ها و تصميم‌گيري‌هاي نادرست، مشروعيت مي‌بخشند و در يك كلام، جامعه، مصداق كلام سرور شهيدان مي‌شود كه فرمود: «الناس عبيد الدنيا و الدين لعق علي السنتهم يدورونه ما درت به معايشهم فاذا محصوا بالبلاء قل الديانون؛(۲) انسان‌ها بندگان دنيايند و دين، آويز زبان آنان است و تا وقتي كه معيشت‌شان از راه دين بگذرد با آن بازي مي‌كنند، ولي همين كه امتحان‌هاي دشوار پيش آيد دينداران، اندك مي‌شوند».
وقتي سخن از آسيب‌هاي جامعه ديني و وجود خارجي دين مي‌رود، تنها جامعه عوام مدنظر گرفته نمي‌شود، بلكه جوامع و نهادهاي خواص از جمله نظاميان، دانش‌پژوهان، دانشگاهيان، روحانيون و حاكمان نيز مورد نظر است.


۳. آسيب‌شناسي معرفت ديني
انديشمندان و متفكران اسلامي معاصر از جمله سيد جمال‌الدين اسد آبادي، اقبال لاهوري، شريعتي، آيت الله مطهري، علامه طباطبايي و همچنين بسياري از محققان پيشين از جمله علامه حلي، خواجه نصير طوسي، ابن سينا، فارابي، غزالي و... در اين مسير گام برداشته و از انحرافات فكر ديني جلوگيري كرده و به دفاع از انديشه اصيل ديني پرداخته‌اند.

براي نمونه مرحوم مطهري اعتقاد غلط نسبت به مفاهيمي همچون معاد، شفاعت، تقيه، انتظار فرج، صبر، سيستم اخلاقي اسلام، حكومت اسلامي، اقتصاد اسلامي، قوانين جزايي اسلام، حقوق زن در اسلام، قوانين بين‌المللي اسلام را منشأ انحطاط مسلمين معرفي مي‌كرد و آسيب‌شناسي در اين قلمرو را ضروري مي‌دانست.(۳)

سيد جمال‌الدين اسدآبادي نيز در مقالات جماليه و عروه الوثقي مهمترين پرسش خود را در علت‌يابي انحطاط مسلمين جستجو مي‌كرد و برطرف كردن معارف غلط و ذليلانه در حوزه دين و ذلت و ضعف مسلمين را پاسخ آن مي‌دانست و به همين دليل كليد حل معضلات مسلمين را حضور علماي جليل و سلاطين مقتدر معرفي مي‌كرد.

جامعه اسلامي ايران پس از سپري كردن 25 سال از عمر مباركش، گرفتار دو آسيب مهم در معرفت ديني شده است: نخست سكولاريزم و نفي حضور اجتماعي دين و به حاشيه راندن آن از صحنه فعاليت‌هاي اجتماعي؛ و دوم انديشه جامعيت دين و حضور تمام عيار آن در همه صحنه‌هاي فردي و اجتماعي و به حاشيه راندن علوم تجربي و انديشه‌هاي عقلي.

توضيح مطلب آن است كه متفكران ايراني در باب قلمرو و انتظار بشر از دين به دو دسته اساسي منشعب مي‌شوند: نخست، دسته‌اي كه پاسخ هر پرسشي را از درون دين جستجو مي‌كند و بهره‌اي از واقعيت براي دو ابزار ديگر شناخت يعني حس و تجربه قايل نمي‌شود، اين رويكرد در دوران قاجاريه و قبل از آن طرفداران فراواني داشت و متفكراني همچون غزالي بر اين عقيده اصرار داشتند.

دسته دوم، نقطه مقابل رويكرد نخست بوده و به حذف دين از زندگي اجتماعي و لاغر كردن آن تأكيد مي‌ورزيدند. بسياري از قلم‌به‌دستان دوران قاجاريه با ورود تمدن غرب به جامعه ايران خصوصاً پس از شكست ايران در جنگ با روس، ميزبان اين فرآيند فكري يعني سكولاريزم شدند.
اين گروه با ديدن پيشرفت و تمدن مغرب زمين شيفته بي چون و چراي غرب شدند و بدون توجه به بنيادهاي فكري و نظري اين فرآيند، دينداري و حضور اجتماعي دين را عامل عقب‌ماندگي مسلمين قلمداد كردند. از اين رو با اعزام دانشجويان به اروپا، محصول ناميموني چون روشنفكري سكولار با دايگي انگليس و فرانسه در سرزمين ايران پديد آمد.

ميرزا آقا خان، احمد روحي، افضل‌الملك، آخوندزاده، فروغي و صادق هدايت، دشتي، نمونه‌هايي از اين طيف گسترده‌اند. اين جريان با پيروزي انقلاب اسلامي كم‌رنگ و تا حدودي ناپديد شد. پس از جنگ تحميلي و خصوصاً در اين دهه اخير اين فكر ناميمون با رنگ و لعاب ديني پا به عرصه انديشه ديني نهاد و در اين زمان اندك، تا حدودي كامياب نيز بود و بخش وسيعي از نسل جوان را به خود جلب كرد.
به نظر نگارنده اين تفكر كه از آن به سكولاريزم اسلامي و ديني نام مي‌برند و تأييدات درون ديني نيز بر آن نهاده مي‌شود، مهمترين آسيب در جامعه اسلامي ايران است.

احياگران ديني از سيد جمال‌الدين و شيخ محمد عبده و رشيد رضا گرفته تا شريعتي، مطهري و در رأس همه امام خميني(ره) حذف دين از صحنه اجتماع و آميختگي تفكر خالص و ناخالص يا سره از ناسره در انديشه ديني را عامل عقب‌ماندگي مسلمين معرفي مي‌كردند و به همين دليل ايدئولوژيك كردن دين و حضور آن در صحنه اجتماع توسط مرحوم شريعتي و مطهري مطرح شد و انديشه ولايت مطلقه فقيه و دولت فقهي و حكومت ديني توسط حضرت امام(ره) بسط و گسترش پيدا كرد.
نگارنده در نگاشته اسلام جامع نگر و انقلاب اسلامي ايران، اين انديشه را عامل اصلي پيروزي انقلاب اسلامي معرفي كرده است و نمونه‌هاي تاريخي از حوادث ايران مبني بر انديشه اجتماعي اسلام براي اثبات مدعا ذكر كرده است.

نكته قابل توجه اينكه نبايد از طيف ديگر يعني اسلام‌شناسان بي‌درد غفلت كرد؛ متديناني كه با بي‌توجهي به مقتضيات و نيازهاي زمان در انديشه سنتي خود فرو رفته و نه درد عقب‌ماندگي مسلمين را احساس مي‌كنند و نه به درمان اين عويصه مي‌پردازند.


۴. آسيب‌شناسي دين پژوهي معاصر
تبيين آسيب‌شناسي طبيعي و اجتماعي، آسيب‌شناسي ديني و دين پژوهي تا حدودي را روشن مي‌سازد. آسيب‌شناسي ديني در صدد كشف و تحليل كجروي‌هاي معرفتي و رفتارهاي ديني و معرفي راه كارهاي درمان آنها است.

آسيب‌ها و بحران‌هاي ديني و به تبع، پيشگيري و درمان آنها به دو شاخه تعلق دارد: نخست به ماهيت و چيستي دين و دوم به وجود و تحقق دينداري.ماهيت و چيستي دين، عبارت است از حقايق و معارف و احكامي كه از ناحيه پيشوايان و منابع دين يعني قرآن و سنت و عقل قطعي اظهار مي‌شود. اين ساحت از دين، به دليل اعجاز قرآني و عصمت نبوي و ولوي و بديهيات عقلي، از انحراف و آسيب مصون است.
هر چند دروغ‌پردازان و راويان كاذبي، گفته‌هاي غير واقع را به پيشوايان دين نسبت داده، و سنت را با واسطه، دچار آسيب ساخته‌اند، اما علم رجال، ابزار مهمي براي آسيب‌شناسي و آسيب‌زدايي آن كج روي است و نيز فرآيند استدلال و به كارگيري عقل قطعي و استناد نظريات به بديهيات ممكن است اسير مغالطات منطقي شود كه رعايت شرايط برهان و قواعد صوري منطق، چاره‌ساز اين آسيب است؛ بنابراين، وقتي از آسيب‌شناسي ديني در حوزه ماهيت دين سخن به ميان مي‌آيد، مقصود، آسيب‌شناسي معرفت ديني و درك انديشه‌وران از متون و منابع ديني است.
تاريخ معرفت ديني، گواه بر حضور انديشه‌هاي باطل و خرافي و غير مطابق با متون ديني است كه در فرهنگ اسلامي از آن، به تفسير به رأي ياد مي‌شود.وجود و تحقق دين و دينداري نيز از آسيب‌ها و كجروي‌ها مصون نيست و الزاماً اين آسيب‌ها، زاييده ماهيت يا معرفت ديني نيستند و مي‌توان در كشف علل آنها به عوامل فرهنگي، اقتصادي، تربيتي، رواني و اجتماعي اشاره كرد. گاه جامعه ديني و رفتار دينداران و نهادهاي ديني، از معارف اصيل اسلام فاصله مي‌گيرند و به نام دين، انحراف‌هاي اجتماعي و فردي را مشروعيت مي‌بخشند.

شناخت آسيب‌ها و مغالطه‌هاي دين‌پژوهي نه تنها به توده مردم و نسل جوان مدد مي‌رساند تا به آساني در دام جريان‌هاي دين پژوهي منحرف و آسيب‌پذير نيفتند؛ بلكه به دين‌پژوهان و دانشجويان فلسفه و الاهيات نيز كمك فراواني مي‌كند تا تجربه دين‌پژوهانِ گرفتار مغالطه را تكرار نكنند و با احتياط در اين عرصه گام بردارند و عجولانه دستاوردهاي دين‌پژوهان مغرب زمين و مسيحيت را بر اسلام تطبيق نكنند.
تأكيد آيات قرآن و روايات پيشوايان دين مبني بر جلوگيري از آميزش حق و باطل و شبهه افكني، ضرورت مسئله را تقويت مي‌كند.خداوند متعالي مي‌فرمايد: «وَلاَ تَلبِسُوا الحَق بِالبَاطِلِ» (۳)، ونيز مي‌فرمايد: «لِمَ تَلبِسُونَ الحَق بِالبَاطِلِ.(۴)»

امير مومنان در نهج‌البلاغه خطبه ۵۰ مي‌فرمايد: «فلو ان الباطل خلص من مزاج الحق لم يخف علي المرتادين و لو ان الحق خلص من لبس الباطل انقطعت عنه السن المعاندين و لكن يؤخذ من هذا ضغث و من هذا ضغث فيمزجان فهنالك يستولي الشيطان علي اوليائه».
لازمه پرهيز از شبهات و انحرافات ديني، شناخت حق و باطل و جلوگيري از آميختگي آنها است.
وقتي سخن از دين پژوهي معاصر به ميان مي‌آيد، به جريان‌ها و شخصيت‌هايي ناظر است كه در حوزه مطالعات ديني و گرايش‌هاي گوناگون دين پژوهي (تفسير، كلام، فلسفه دين، روانشناسي دين، جامعه‌شناسي دين، مردم‌شناسي دين، هنر و ادبيات ديني و...) سخن گفته، و تا حدودي بر معرفت ديني جامعه تأثير گذاشته‌اند. خواه به معناي تخصصي و فني آن، دين پژوه يا مفسر دين معرفي شوند يا خير.

آسيب‌شناسي دين پژوهي در جايگاه رشته و شاخه معرفتي از دين پژوهي طراوت و تازگي خاصي دارد؛ به همين دليل، در باب شناسايي مسائل و پرسش‌هاي آن بايد از رشته‌هاي آسيب‌شناسي طبيعي و اجتماعي مدد گرفت. صاحب‌نظران علوم اجتماعي در تعريف كجروي از مفاهيمي چون نظم اجتماعي، وجدان جمعي، همنوايي مبتني بر تشابه و تفاوت بهره مي‌گيرند و رابطه تنگاتنگي بين اين مفاهيم با كج روي ترسيم مي‌كنند.(۵)
در آسيب‌شناسي دين پژوهي نيز بايد مفاهيمي مانند معرفت ديني مضبوط، دين جامع‌نگر، تفسير به رأي و غيره را به ميدان آورد. آسيب‌شناسي اجتماعي به مثابه دانش نو، مطالعه آسيب‌ها و بحران‌ها و ناهنجاري‌هاي اجتماعي و كشف علل و عوامل پيدايي آنها و پيشگيري از وقوع جرم و انحراف در جامعه را به عهده دارد. اين رسالت به منظور بهسازي محيط زندگي اجتماعي و خانوادگي و درمان انواع كجروي‌هاي اجتماعي با به‌كارگيري روش‌هاي علمي و تداوم درمان براي پيشگيري و جلوگيري از بازگشت دوباره انحرافات اجتماعي انجام مي‌پذيرد.

آسيب‌شناسي دين پژوهي نيز در جايگاه شاخه جديد دين پژوهي، مطالعه آسيب‌ها و ناهنجاري‌هاي معرفتي در عرصه دين و كشف علل و عوامل ظهور و پيشگيري از فعليت آنها در مطالعات ديني دين‌پژوهان را عهده دار است و اين رسالت نيز براي كشف انواع مغالطات و كج‌فهمي‌ها و انحرافات ديني در عرصه انديشه و رفتار فردي و جمعي انجام مي‌پذيرد.

مباحث مربوط به آسيب‌شناسي اجتماعي پيوند عميقي با نيازهاي اساسي انسان و زيست اجتماعي او و عناصر نگهدارنده نظم و تقابل آن با كجروي و ناهنجاري و جرم و بزه‌هاي اجتماعي دارد.(۶) مباحث مربوط به آسيب‌شناسي دين پژوهي نيز با نيازهاي ديني انسان، پيوندي مستقيم دارد.
در آسيب‌شناسي اجتماعي، شناخت پديد آورندگان كجروي، تبيين روان شناختي، فرهنگي، جامعه شناختي، و... از كجروي‌ها و كنترل اجتماعي آنها اهميت ويژه‌اي دارد. در آسيب‌شناسي دين‌پژوهي نيز شناخت بدعت گران و التقاطيان و تبيين علمي، فلسفي، كلامي و معرفتي آسيب‌ها و راهكارهاي درماني آنها مهم است؛ البته كجروان اجتماعي كه پديد آورندگان جرم‌هاي جامعه‌اند، به دو دسته كجروان و آسيب‌سازان فعال و غير فعال تقسيم مي‌شوند.
كجروان معرفت ديني نيز به اين دو شعبه انشعاب پذيرند. اگر در آسيب‌شناسي اجتماعي از جنايت، مصرف مواد مخدر، الكل، تجاوز جنسي، خودكشي و... سخن به ميان مي‌آيد، در آسيب‌شناسي ديني از نسبيت معرفت ديني، التقاط، تفسير به رأي، بدعت و... بحث مي‌شود.

تفاوت جدي ميان آسيب‌شناسي اجتماعي با آسيب‌شناسي ديني (افزون بر مصاديق آسيب‌ها) در معيار كشف كجروي‌ها و آسيب‌ها است. در معيار كشف كجروي‌هاي اجتماعي، آداب و رسوم و سنن، نقش مهمي دارند؛(۷) ولي معيار كشف آسيب‌هاي ديني، منطق و متون ديني‌اند. بر اين اساس، كجروي‌هاي اجتماعي، گاهي بر حسب زمان و مكان، جايگاه و مقام فرد و نتيجه متغيرند. گرچه هنجارها و ناهنجاري‌هاي ثابت براي تمام آحاد جامعه نيز وجود دارد،(۸) معرفت يا رفتار ديني بر اساس آموزه‌هاي ثابت دين ارزيابي مي‌شوند و نبايد از زمينه‌هاي سياسي، اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي در پيشداوري آنها بهره جست.

خلاصه سخن آن كه نو بودن دانش آسيب‌شناسي دين‌پژوهي در جايگاه شاخه معرفتي از
دين پژوهي اقتضا مي‌كند كه با شبيه‌سازي و مقايسه با آسيب‌شناسي اجتماعي، مسئله‌شناسي شود. شايان ذكر است كه نو بودن اين دانش، بدين معنا نيست كه انديشه‌وران و متفكران اسلامي از دير زمان به كشف بحران‌هاي فكري و رفتاري ديني در عرصه ماهيت و تحقق دين نكوشيده‌اند.
فارابي، ابن سينا، غزالي، فخررازي، خواجه طوسي، علامه حلي و دين‌پژوهان معاصر از جمله سيد جمال‌الدين اسدآبادي، اقبال لاهوري، شريعتي، مطهري، طباطبايي و... در اين مسير گام‌هاي بلندي برداشته‌اند.

سيد جمال‌الدين اسدآبادي، در عروه الوثقي مهمترين پرسش خود را به علت انحطاط مسلمانان اختصاص مي‌دهد و معارف غلط در حوزه دين و ذلت و ضعف مسلمانان و حضور عالمان جليل و سلاطين مقتدر را كليد حل معضلات مسلمانان معرفي مي‌كند. استاد مطهري، تفسير نادرست از مفاهيم ديني مانند معاد، شفاعت، تقيه، انتظار فرج، صبر، سيستم اخلاقي، سياسي، اقتصادي، جزايي و حقوقي اسلام را منشأ انحطاط معرفي مي‌كند.(۹)
اين توجه و عنايت دين‌داران و عالمان ديني به تحريف منحرفان و بدعت‌گذاران به جهت رسالت و وظيفه ديني آنها است و اين رسالت، به عالمان اسلام اختصاص ندارد. سقراط، افلاطون، ارسطو، نو افلاطونيان و متفكران قرون وسطا از جمله آگوستين قديس، آنسلم قديس، توماس آكوئيناس و انديشه‌وران جديد و معاصر مانند دكارت، اسپينوزا، كانت و فيلسوفان اگزيستانس و... نيز عهده دار اين رسالت بوده‌اند.
بيش از همه، پيشوايان دين يعني پيامبران و اولياي الهي در آسيب‌شناسي و آسيب‌زدايي در عرصه معرفت و رفتار ديني كوشيده‌اند. تاريخ اسلام، مملو از دغدغه‌هاي رسول اكرم(صلي الله عليه وآله) و امامان اطهار(عليهم‌السلام) در قبال انحراف‌هاي ديني منافقان و كج‌انديشان و بدعت‌گذاران است.


پي‌نوشت‌ها:

۱. دكتر عباس آريانپور كاشاني، فرهنگ كامل انگليسي فارسي، ج،۴ مؤسسه انتشارات امير كبير، ص ۳۸۲۱.
۲. تحف‌العقول، فرمايشات امام حسين(ع).
۳. استاد مرتضي مطهري، انسان و سرنوشت، انتشارات صدرا، ص۲۰.
۴. آل عمران (۳): ۷۱.
۵. جامعه شناسي كجروي، ص ۳۰ و ۳۱.
۶. نيازهاي اساسي انسان در مباحث روانشناسي به ويژه بحث انگيزش و شخصيت مطرح مي‌شود. آبراهام مزلو (Abraham maslow) روانشناس معاصر به تفصيل، سلسله مراتب نيازهاي انساني از جمله نيازهاي جسمي، ايمني، عشق و تعلق، احترام، خودشكوفايي را تبيين كرده است. (ر.ك: آبراهام مزلو: انگيزش و شخصيت، ترجمه رضواني، انتشارات آستان قدس رضوي)
۷. ساموئل كينگ: جامعه‌شناسي، ترجمه مشفق همداني، تهران، مؤسسه انتشارات امير كبير، ص ۵۸ و ۵۹.
۸. محمدحسين فرجاد: آسيب‌شناسي اجتماعي و
جامعه شناسي انحرافات، تهران، نشر همراه، ص ۸۴ و ۸۵.
۹. مرتضي مطهري: انسان و سرنوشت، انتشارات صدرا، ص ۲۰.