چکيده: جامعه انساني، امروز و همچنين در آينده بر اساس دانش استوار است. توليد دانش از جمله مهمترين فعاليتهايي است که براي شرکت هاي بزرگ چند مليتي و به طور کلي براي جامعه ايجاد ارزش مي کند. در حال حاضر دانش، بزرگترين دارايي يک سازمان تلقي مي شود که با به کارگيري صحيح مي تواند نقش بسيار موثري در موفقيت سازمان ايفا نمايد. نقش دانش و بخصوص دانش ضمني(tacit knowledge) در ايجاد مزيت رقابتي ، بهبود عملکرد و درنهايت موفقيت يک سازمان، اهميت فوق العاده اي دارد.امروزه موضوع توليد دانش در کليه سازمانها و موسسات در حال شکل گرفتن است و در برخي موارد دامنه آن به مسائل برون سازماني و حتي فرا مرزي گسترش يافته است. از آنجايي که مديريت دانش به موضوع تجارت بين الملل مرتبط است، يکي از مهمترين مسائل در اين زمينه کمبود هايي است که در ابعاد فرايند محور و مسائل تکاملي دانش سازماني وجود دارد.


مديريت دانش در شرکتهاي چند مليتي سنتي
مسئله پيچيدگي بازار علاوه بر پيشرفتهاي داخلي سازماني، موجب تغيير روش در سازماندهي فعاليتهاي داخلي و خارجي شرکتها در خصوص داراييهاي ملموس و غيرملموس شده است.
در شرکتهاي چند مليتي سنتي ، اطلاعات جزء اولين دارايي هاي غيرملموس محسوب مي شود. از مهارتهاي مديريت دانش در جهت سفارشي نمودن اطلاعات (customize) به صورت متمرکز و به طور مشخص براي انتقال فوت و فن کاري به بازار هاي جديد استفاده مي شود. اين رويکرد بر اساس استراتژي جهاني شدن و بين المللي نمودن برمبناي صادرات بنا نهاده شده واز دهه 1960 در بسياري از شرکتهاي ژاپني استفاده مي شد که با استفاده از اين روش و بر اساس اثربخشي مقياس انتخابي(scale efficiencies) به ايجاد ارزش افزوده در حوزه‌هايي مثل توسعه محصول، تهيه و تدارک و توليد پرداخته اند.
مديريت دانش و IT در شرکتهاي چند مليتي سنتي
شرکت چند مليتي سنتي براي کسب و ذخيره اطلاعات مربوط به کارکنان، مشتريان، رقبا، تامين کنندگان و قوانين سازماني ازIT استفاده مي کند. اين اطلاعات که از طريق محيط داخلي يا خارجي کسب مي شود، معمولا" به عنوان اسناد يا داده هاي خام در سيستم هاي بزرگ بانک اطلاعاتي، انبار داده ها و يا با به کارگيري برنامه هاي نرم افزاري مديريت اسناد ذخيره مي شود. نرم افزارهاي اطلاعاتي مربوطه ارائه دهنده منابع اطلاعاتي متمرکز، فرايندها و مهارتهاي عملياتي يا توليد دانش توسط گروههاي تسهيل کننده يافت اسناد و انتشار دانش هستند. دفاتر مرکزي (HQ) به عنوان کارگزاران اطلاعاتي (information brokers)عمل مي‌کنند که مسئوليت هماهنگي و کنترل جريان اطلاعات را جهت کسب سود در مقياس اقتصادي توليد و خدمات (economies of scale) برعهده دارند.
مديريت دانش در شرکتهاي چندمليتي شبکه اي(شبکه هاي دانش)
عموم براين باورند که دليل عمده وجود شرکتهاي چند مليتي، قابليت انتقال و استفاده ازدانش به طور اثربخش در محيط بين سازماني (intra- corporate) است. سازمانهاي چند مليتي برجسته کنوني، به روش شبکه اي به دانش دستيابي پيدا مي‌کنند زيرا منابع مزيتهاي رقابتي غالبا" خارج از شرکت آنها و در شبکه ارتباطاتي که شرکت در آن نهادينه شده است، يافت مي شود.
در شرکتهاي شبکه اي، دانش به عنوان اصلي ترين دارايي داراي ارزش افزوده شناخته شده است زيرا سازمانها با پشت سرگذاشتن محيط کاملا" رقابتي و تجارت جهاني ، در جستجوي فرصتهاي جديد بازار هستند . اين موارد مي تواند دليلي بر شکل گيري هم پيمانان مشترک در دهه 1990 باشدکه به دليل اهداف مبتني بر دانش برانگيخته شد. منطق ايجاد پيمانهاي مبتني بر دانش، ايجاد اثرات هم افزايي از طريق ترکيب موثر پايگاههاي دانش شرکتهاي هم پيمان است. درنتيجه انتظار مي رود پايگاههاي دانش شرکتهاي مرتبط گسترش يابد زيرا شرکتها به طور همزمان بهترين راهکارها را مبادله نموده و قابليتهاي مبتني بر دانش جديد ايجاد خواهند نمود که درنهايت موجب تسهيل در امور روزمره کاري خواهد شد.
«بنگاههاي اقتصادي برنامه هاي کاربردي مختلف IT از قبيل سيستمهاي هوشمند کسب و کار را به کار مي گيرند تا از اين طريق حجم عظيم اطلاعات را شناسايي و تجزيه و تحليل کنند».
در شرکتهاي چند مليتي که به صورت شبکه اي سازماندهي شده اند، دانش ثبت، کدگذاري، ذخيره و طبقه بندي مي شود تا در کل سازمان جهت کاربردهاي مختلفي مورد استفاده قرار گيرد. به منظور پشتيباني از دانش به روز، دستيابي به آن معمولا" به اعضاي گروه محدود مي شود، اما به دليل مبادلات چشمگير دانش در شرکتهاي چند- مليتي با طرف هاي خارجي از قبيل مشتريان، تامين کنندگان، توزيع کنندگان و حتي رقبا مي‌توان دسترسي موقت اطلاعاتي را به برخي بخشهاي خارج از گروه ارائه کرد. بنگاههاي اقتصادي برنامه هاي کاربردي مختلف IT از قبيل سيستمهاي هوشمند کسب و کار را به کار مي گيرند تا از اين طريق حجم عظيم اطلاعات را شناسايي و تجزيه و تحليل کنند.
مديريت دانش در شرکتهاي کسب و کار الکترونيک
نوآوري و به کارگيري خلاقيت از جمله امور کليدي مهارت هاي مديريت دانش در شرکتهايي است که به عنوان «شرکتهاي الکترونيکي (e-companies)» نام برده مي شوند. در چنين حالتي، تمرکز از محصول به فرآيند تغيير يافته و دانش و اطلاعات تنها در صورتي به عنوان دارايي هاي سودمند محسوب مي شوند که با قابليت «نوآوري» يکپارچه شوند. از آنجايي که مشتريان به طور چشمگيري نياز به راه حلهاي منحصر به فرد کسب و کار دارند که متناسب با شرايط خود(tailored) بوده و به موازات آن سيستم ارزش افزوده شرکت نيز گسترش يابد، شرکتهاي چند مليتي از طريق ايجاد شرايط براي شکوفايي نوآوري مبتني بر همکاري (collaboration driven) درجستجوي توسعه بازارها و صنايع کاملا" جديد هستند.
درنظر گرفتن شرکتهاي چند مليتي به عنوان يک کسب و کار الکترونيک با ايجاد سيستم هاي مديريت دانش گسترده در صنعت درارتباط بوده و دستيابي سريع به دانش و اطلاعات چند لايه اي (multi-layered) را در ميان کارکنان دانش(knowledge workers) امکان پذير مي سازد. محور اصلي اين نوع کسب و کار الکترونيک، اينترنت است که درواقع به يک پلتفرم مرکزي براي کسب و کار الکترونيک در کل سيستم ارزش افزوده تبديل مي شود. برنامه هاي کاربردي IT که امکان دسترسي به گزارشهاي آماري تحليلي را ازطريق وب امکان پذير مي کنند(از قبيل فرآيند هاي تحليلي online، سيستمهاي تحليلي کسب و کار و سيستم واسطه اي کاربرمجهز به مرورگر)،از پيش در دست ايجاد و استفاده توسط سازمانهاي پيشگام و داراي تکنولوژي پيشرفته بوده است.
الزامات مديريتي
مجزا کردن دانش از توسعه اطلاعات و تکنولوژي ارتباطات معاصر امري بس مشکل بوده و افراد بسياري تکنولوژي را به عنوان يک عامل مهم و توانمند در مديريت دانش تلقي نموده اند. در صورت داشتن يک هدف کاملا" معين و صحيح به لحاظ فرهنگي و مالي، مي توان از پايگاه داده ها، سيستم هاي واسطه اي مورد استفاده کاربران، اينترانت و ديگر منابع رسمي دانش و شبکه هاي الکترونيک براي توليد دانش و به اشتراک گذاري آن در ميان افراد يا بين سازمانها استفاده کرد.
درصورتي که اين ابزار به طور دقيق معرفي و هدايت شود، فرصتهاي مطلوبي جهت يادگيري ارائه که نهايتا" منجر به ايجاد ارزش مي شود. اگرچه اين حقيقت نيز نبايد ناديده گرفته شود که مديريت دانش عمدتا" بر الگوها، مهارتها و فرايند هاي اجتماعي استوار بوده و فراتر از تکنولوژي ها و زيرساختار هاي وابسته به کامپيوتر است.
تصور مديريت اثربخش در شرکتهاي چندمليتي امروز بدون ارائه مهارتهاي مديريت دانش متناسب امري بعيد به نظر مي رسد. شرکتهاي چند مليتي سنتي به دنبال «توسعه مزيتهاي رقابتي جهاني از طريق دستيابي به اطلاعات متمرکز» مي باشند، درحالي که شرکتهاي چند مليتي شبکه اي عمدتا" به صورت« سازمان هاي يادگيرنده يکپارچه» عمل مي کنند.
چالش مديران شرکتهاي چند مليتي، تضمين هماهنگي مهارتهاي مديريت دانش با پيکره بندي ساختاري متناسب و الگوهاي ارتباطي ايجاد و بکارگرفته شده در درون شرکت و نيز ارائه پويندگي رقابتي (competitive dynamics) در صنعت به شکل کلان است. در اين ميان شناخت اهميت اين ابعاد به عنوان عناصر سيستم و پيروي دقيق از پويايي در سيستم مربوطه، از مهم ترين چالشها در شرکتهاي چندمليتي است. اگر به عنوان مثال، پيکره بندي ساختاري و الگوهاي ارتباطي در جهتي متفاوت از سيستم مديريت دانش و IT طراحي شود و يا هريک از اين عوامل با پويندگي رقابتي در صنعت فاصله داشته باشد (که شرکت در آن نهادينه شده است)، کل سيستم از هم فرو خواهد پاشيد. به منظور دستيابي به هماهنگي و هم افزايي مثبت جهت يکپارچگي عناصر مجزا و نيل به يک سيستم عظيم تر، نياز به پيوند عوامل مختلف است. تنها در اين صورت است که مديريت اثربخش دانش جزء مهمي از مزيت رقابتي مستمر خواهد شد.
نتيجه
در مقاله حاضر، پويايي مديريت دانش تشريح شده است. با توجه به يک مضمون مشترک در اين مطالعات، وجود تغييرات اساسي درمحيط رقابتي از يک سو اثربخشي گرايشهاي سنتي شرکتهاي چندمليتي را کاهش داده و از سوي ديگر نياز حرکت به سوي ساختارهاي شبکه اي را افزايش داده است. با توجه به ابعاد تکاملي شرکتهاي چندمليتي، نوع سوم شرکتهاي چندمليتي با زيرساخت مجازي و بر مبناي مدل کسب و کار الکترونيک معرفي شده است. اين مقاله چنين استدلال مي کند که با توجه به مرزهاي سازماني و ملي، اين مدل براي سازماندهي فعاليت هاي مديريتي و نهايتا"در اقتصاد دانش برمبناي وب(web-based knowledge economy) متناسب تر است. با درنظرگرفتن اين نکته که شرکتهاي چندمليتي سنتي تمايل به مديريت بر مبناي اطلاعات متمرکز دارند، بهتر است که شرکتهاي چندمليتي شبکه اي به صورت سازمانهاي يادگيرنده يکپارچه مديريت و شرکتهاي چند مليتي برمبناي کسب و کار الکترونيک نيز به صورت انجمن هاي مجازي فاقد حدومرز مديريت شوند . در اين مقاله انواع بنگاههاي چندمليتي ازقبيل شرکتهاي سنتي، شبکه اي و کسب و کار الکترونيک ازيکديگر متمايز شده اند. همچنين به ابعاد استراتژيک،فني،سازماني و انساني مديريت دانش و تفاوت هريک از آنها در سه مدل مختلف شرکتهاي چندمليتي نيز اشاراتي شده است.