در جوامع اوّليّه بشري مسئوليّت جزائي فقط براساس مادّي بودن وتحقق خارجي عمل مجرمانه پيدا مي‌شد و بدون در نظر گرفتن قصد و اراده و عقل مجرم وي را مجازات مي‌نمودند. در دوران يونان باستان بر مسئوليت جزائي شخص مجرم،افراد قوم شراكت نموده ومجازات مادّي و معنوي را به صورت دسته‌جمعي متحمّل مي‌شدند. بعدها "سقراط" لزوم تبعيّت شهروندان از قانون ( و لو غير عادلانه) را به صورت فرهنگ ثابت يونانيان درآورده نیز مسئوليّت كيفري اشخاص پذيرفته شد. او عدم استفاده از قهر وغلبه از سوي دولت مردان در اجراي قوانين ونيز احترام به افكار عمومي را در كلّيه قوانين اجتناب ناپذير دانست. افلاطون هم با تئوري مدينۀ فاضله روابط حكّام، بازرگانان،كشاورزان وبردگان و نحوۀ مجازات هر كدام را بيان كرد. او معتقد بود هدف از مجازات نبايد انتقام جويي از بزهكار باشد زيرا چنين مجازاتي به هيچ وجه نمي‌تواند از تكرار جرم جلوگيري نمايد. "ارسطو" نیز هدف از مجازات را صرف بازگرداندن مجرم به حالت سابق نمي‌دانست بلكه معتقد بود حكومت ضمن مجازات مجرم بايد تدابير امنيّتي لازم را براي ممانعت از تكرار جرم به عمل آورد. او عدالت را به صورت مطلق درنظر داشت حتّي براي ابزار ايجاد جرم مثل شمشير نيز مسئوليّت قائل بوده راهكار اساسي جلوگيري از فروپاشي كشورها را برخورد با قانون شكني‌هاي كوچك مي‌دانست. در دوران روم باستان مجازات مجرمان حالت قانوني به خود گرفت و الواح دوازده‌گانه روم تعقيب،دستگيري ومجازات مجرمان را به دولت واگذار كرد تا هرج ومرج ناشي از انتقام شخصي ويا قبيله‌اي از بين برود. مجموعۀ "قوانين حمورابي" كه به عنوان اوّلين قانون مدوّن در جهان شناخته مي‌شود. مهم‌ترين متن حقوقي ايران باستان است. مجازات «اوردالي» يا «آزمايش قضائي» نيز از دست آوردهاي اين دوران است طبق اين نوع از مجازات زماني كه در صدور رأي قطعي واثبات جرم،مدارك قابل استفاده‌اي وجود نداشت از عوامل فرا طبيعي استفاده مي‌گرديد. در مجازات اوردالي مجرم بايستي اعمال و رفتاري كه معمولاً منجر به مرگ مي‌شود انجام بدهد.كه با زنده‌ ماندن وي بی گناهی او به اثبات مي‌رسيد ودر غير اين صورت فرد مجرم به مجازات اعمال مجرمانه خويش رسيده است به عنوان نمونه داستان "سياوش" و "سودابه" در شاهنامۀ "فردوسي" را مي‌توان ذکر كرد كه طي آن جهت كشف حقيقت سودابه را از ميان آتش عبور دادند. با ظهور اديان آسماني حقوق جزا دستخوش تحوّلات اساسي گرديد. جرم از ديدگاه دين همان گناه معرّفي شد و مسئوليّت كيفري افراد مجرم در بعضي از آنها به رسميّت شناخته شده چگونگي آن براساس عقل،شعور وارادۀ مجرمين مقرّر گرديد. بيشتر قواعد و مقرّرات جزائييهود مربوط به تجازو به اموال بوده ودربارۀ تجاوز به نفس وجسم انسان قواعد كمتري وضع شده است. مسيّحيّت برخلاف آئين يهود متعرّض هيچ يك از حدود نگرديد و امر به عفو و بخشش نموده جرم را عملي اخلاقاً مذموم دانست كه مرتكب به جهت سرپيچي از دستور خداوند مسئوليت اخلاقي جرم بر عهده اوست و به ميزان مسئوليّت بايد مجازات شود بر طبق اصول مذهب مسيح بزهكاران بايد اصلاح و تربيت شوند چون هدف از مجازات مجرمان تربيت واصلاح آنان است لذا كليسا مجرمان قابل اصلاح را در درون كليسا پرورش مي‌داد ومجرمين غيرقابل اصلاح را به محاكم دولتي حواله مي‌نمود. اما دين مقدّس اسلامدر تعيين حدود ومجازات مجرمين روش اعتدال وميانه‌روي را برگزيد و ضمن كاستن از شدّت احكام تورات مجازات مجرمان و استيفاي حقوق مظلومان را توأم با عفو و گذشت و چشم‌پوشي مورد تأكيد قرار داده آنجا كه قرآن كريم مي‌فرمايد:
« وَ جَزَاءُ السَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِّثْلُهَا فَمَنْ عَفَا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ‏ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ‏ لَا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ » (شوري/40)« جزاى بدى، مانند آن، بدى است. پس هر كه درگذرد و نيكوكارى كند، پاداش او بر [عهده‏] خداست. به راستى او ستمگران را دوست نمى‏دارد»
از ديدگاه حقوق جزاي اسلامي فطرت انساني را خداي متعال پاك ومنزّه قرار داده است و از روح خويش در آن دميده است،از آنجائي كه كمال‌جوئي در فطرت انسان‌ها گنجانده شده بايستي عدالت مطلق بر جهان هستي حكم‌فرما باشد اين عدالت تنها از طريق حاكميّت اسلام بر جهان امكان‌پذير است. در اسلام براي ارشاد مجرمين راه­هاي گوناگوني در نظر گرفته شده مجازات به عنوان آخرين گام اصلاح آنان پذيرفته شده است. هدف از قصاص در اسلام علاوه بر جنبه خصوصي آن،ايجاد يك جامعه سالم وكمال حيات اجتماعي است.
« وَ لَكُمْ فِى الْقِصَاصِ حَيَوةٌ يَا أُوْلِى الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ » (بقره/179)«و اى خردمندان، شما را در قصاص زندگانى است، باشد كه به تقوا گراييد»
در دوران باستان هدف قصاص تنها رضايت و تسكين خاطر شخص قرباني ويا اقوام وبستگان او بود. در آن دوران قصاص امتيازي غيرقابل گذشت بود كه چشم‌پوشي از آن ملامت و سرزنش ديگران را بر مي‌انگیخت. اسلام با اين كه قصاص را اجازه فرمود اما بخشش را والاتر و پسنديده‌تر از آن معرفي و پيشنهاد كرده است:
« فَمَنْ عُفِىَ لَهُ‏ مِنْ أَخِيهِ شَىْ‏ءٌ فَاتِّبَاعُ‏ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَدَآءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ ذَ لِكَ تَخْفِيفٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَ رَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدَى‏ بَعْدَ ذَ لِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ » (بقره/177)« و هر كس كه از جانب برادر [دينى‏] اش [ولىّ مقتول‏]، چيزى [از حق قصاص‏] به او گذشت شود، [بايد از گذشت ولىّ مقتول‏] به طور پسنديده پيروى كند، و با [رعايت‏] احسان، [خونبها را] به او بپردازد. اين [حكم‏] تخفيف و رحمتى از پروردگار شماست پس هر كس، بعد از آن از اندازه درگذرد، وى را عذابى دردناك است.»
با دقّت در مفهوم آيۀ شريفه مي‌توان اهمّيّت قصاص را در كنار ارزش والاي عفو وگذشت كه سبب آرامش روحي ورواني فرد زیان ديده مي‌شود از ديدگاه قرآن به دست آورد. اسلام مجازات مجرمان را بدون در نظر گرفتن مسئوليّت شخصي افراد ردّ كرده است "شارل" در كتاب حقوق اسلام مي‌نويسد: حقوق اسلام 12 قرن قبل از حقوق اروپايي مسأله مسئوليّت شخصي را دريافته وآن را برقرار نموده وبرخلاف حقوق اروياني كه محاكمه حيوانات واجساد را روا مي‌دانست. حقوق جزاي اسلامي فقط مسئوليّت وتعقيب افراد زنده را اجازه داده است که لازمۀ آن برخورداري از عقل و آزادي و اختيار است.


عبدالصمد جودتی استیار