بالا
 تعرفه تبلیغات


نمایش نتیجه های نظرسنجی ها: نظر مثبتت چیه...؟

رأی دهندگان
7. شما نمی توانید در این نظرسنجی رای دهید.
  • خوبه!

    7 100.00%
  • بدک نیس!

    0 0%
  • مزخرفه !

    0 0%


 دانلود نمونه سوالات نیمسال دوم 93-94 پیام نور

 دانلود نمونه سوالات آزمونهای مختلف فراگیر پیام نور

صفحه 1 از 5 123 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 از مجموع 44

موضوع: میدونم دهه شصتی هستی بیا توووو!

  1. #1
    اقاقی آواتار ها
    • 1,257

    عنوان کاربری
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Aug 2009
    محل تحصیل
    یادش بخیر ...!
    راه های ارتباطی

    پیش فرض میدونم دهه شصتی هستی بیا توووو!

    این تاپیک صرفا برای بحث و یاداوری خاطرات دهه شصتی هاس ... از خودتون بگید هر چی که دلتون خواس....


    برخی از مورخان و کارشناسان که اکثرا دهه ی هفتاد به بالا بودند اخیرا کشف کردند دهه ی شصتی ها خوشبخت ترین انسان هایی بودند که بعد از آدم و حوا پا به این کره ی خاکی گذاشتند.

    بر اساس این یافته ها دهه ی شصتی ها از تولد تا بعد از وفات 7 خوان را می گذرانند. (البته برخی را گذرانده اند.) خوان هایی که همواره با ناداوری ها از آن سربلند بیرون آمده اند!

    خوان اول : بحران پوشک و شیرخشک

    در دهه ی شصت اصطلاحی بین زوج های جوان وجود داشت، آنها می گفتند: «بچه که عمر و نفسه ده تاش کمه، هزارتاش هم بس نیست!»

    در همین راستا و همچنین در راستای نبود سینما، پارک و … برای گذراندن وقت در انتهای شب در بیرون از منزل، کانون های خانواده گرم و گرم تر شدند، آنقدر گرم که برخی محققین بر این عقیده هستند که گرم شدن زمین و آب شدن یخ های قطب شمال و جنوب نتیجه ی اقدامات انجام گرفته شده در دهه ی شصت می باشد.

    دهه ی شصتی ها بسیار خوش شانس بودند، زیراکه به دلیل افزایش کمی شان با بحران پوشک مواجه شدند، آن زمان هم مثل الان چینی ها مهربان نبودند که هر چیزی که کم داریم برایمان صادر کنند، در نتیجه به طور متوسط هر دهه ی شصتی هفته ای فقط یکی دو روز پوشک می بست و در باقی ایام هفته در آزادی کامل به سر می برد؛ البته این دهه ی شصتی ها از همان ابتدا نیز جنبه ی آزادی را نداشتند و با اعمالی که بر روی گل های قالی انجام دادند باعث بدنامی فرش های دستبافت ایرانی در سطح بین الملل شدند و کاهش صادرات فرش دستباف در این روزها نتیجه ی اقدامات نادرست دهه ی شصتی ها در آن زمان می باشد!

    در کنار این بحران ، بحران شیر خشک هم مزید بر علت بود تا آنها با دست و پنجه نرم کردن با این بحران ها در کودکی امروز آماده ترین نسل حاضر برای اجرایی شدن طرح هدفمند کردن یارانه ها می باشند!

    خوان دوم : مدرسه

    دهه ی شصتی ها کلا خوش به حالشان بود، در کلاس های شونصد نفره درس می خواندند، آخرین یافته های علم آمار و احتمال نیز ثابت کرده هر چه تعداد دانش آموزان یک کلاس بیشتر باشد احتمال اینکه معلم از دانش آموزی درس بپرسد کمتر است؛ البته این اصل در مورد دهه ی شصتی ها صدق نمی کرد زیرا تا معلم اسامی بچه ها را می خواند تا حضور و غیاب کند وقت یک ساعت و نیمه ی کلاس تمام می شد.

    خوان سوم : دانشگاه

    کلاً مسئولان هوای دهه ی شصتی ها را خیلی داشتند، مدام برایشان سدسازی می کردند، یکی از این سدهای سخته شده در آن سال ها «سد کنکور» نام داشت که البته به جای آب پشت آن «داوطلب» جمع می شد؛ مزیت سد کنکور به سدهای دیگر این بود که اصلا سوراخ نمی شد و لازم نبود کسی پتروس بازی دربیاورد و تا یک ماه انگشتش آبسه کند!

    دهه ی شصتی ها در پشت این درب روزهای بسیار خوشی را گذراندند و روزها و شب های بسیاری را با «تست های 4 گزینه ای» هم آغوش شدند، و در انتها نیز به جنگ غول کنکور رفتند.

    مسئولان در یک اقدام ژرف نگرانه و آینده بینانه از غول کنکور دعوت کردند تا بیاد و با دهه ی شصتی ها به عنوان یک بازی تدارکاتی دست و پنجه نرم کند تا دهه ی شصتی ها آمادگی پیدا کنند در سال ها بعد با غول های بزرگتری همچون غول تورم و بیکاری و مسکن و … مبارزه کنند!

    خوان چهارم : کار

    دهه ی شصتی ها کم کم از دانشگاه بیرون آمدند، البته خودشان چندان تمایلی به بیرون آمدن از دانشگاه نداشتند اما دهه ی هفتادی ها آنقدر وارد دانشگاه شدند که دیگر در دانشگاه جایی نمانده بود و دهه ی شصتی ها از آنطرف دانشگاه بیرون افتادند!

    فرصت های کاری بسیار بالایی برای آنها وجود داشت، از آبیاری گیاهان دریایی و گردگیری میز رایانه گرفته تا آسفالت سابی و متر کردن عرض خیابان ها.

    خوان پنجم : ازدواج

    همان طور که دهه ی شصتی ها سنشان بالا می رفت ازدواج هم سنش بالا می رفت، در همین راستا اکثر کارشناسان معتقد هستند دلیل بالا رفتن سن ازدواج نه بیکاری است و نه گران بودن مسکن، بلکه تنها دلیل بالا رفتن سن ازدواج، بالا رفتن سن دهه ی شصتی ها می باشد!

    خوان ششم : عزرائیل

    در همین راستا پیش بینی می شود دهه ی شصتی ها بسیار بسیار زیاد عمر کنند، زیرا همه ی آنها با هم به دنیا آمده اند و در نتیجه همه با هم بزرگ شده اند پس همه تقریبا در یک بازه زمانی فوت خواهند کرد؛ عزرائیل یحتمل در آن زمان که دهه ی شصتی ها به زمان مرگشان برسند آنقدر سرش شلوغ خواهد شد که دیگر بدون وقت قبلی جان کسی را نمی گیرد و در نتیجه دهه شصتی ها چند سالی را در وقت اضافه سپری خواهند کرد.

    خوان هفتم : آن دنیا!

    بالاخره نمی شود همه چیز به کام دهه ی شصتی ها باشد، یحتمل آنها در آن دنیا با مفهوم کمبود امکانات مواجه خواهند شد، پیش بینی می شود در آن دنیا به همه ی روح های دهه ی شصتی بال نرسد و برخی از روح های دهه ی شصتی نتوانند در آسمان پروازکنند!

    نویسنده : ارژنگ خاتمی
    ♥در ﺑﮯ کراﻧﮧ زندﮔﮯ،جاﮰ ﮐﮧمن هستم ، ﮬﻤﮧ چیز کامل، ﺑﮯ نقص و عاﻟﮯ است و با این ﮬﻤﮧ، زند ﮔﮯ همواره در تغییر است ♥

  2. #2
    آبجی آواتار ها
    • 905

    عنوان کاربری
    کاربر باشگاه
    تاریخ عضویت
    Apr 2010
    محل تحصیل
    اونم همین جا . . .
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    مهمترینش همه تست ها رو ماها انجام میشد کتابا رو عوض میکردن رو ما تست میکردن و .... هنوز هم این روال ادامه داره طوری که وسط ترم منبع کتاب تغییر میکنه

  3. #3
    saeidking آواتار ها
    • 1,727
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    محل تحصیل
    وجدان
    شغل , تخصص
    کارشناس امور کشاورزی
    رشته تحصیلی
    مهندسی آب و خاک
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    من که خوشحالم دهه شصتی هستم,چون مصادف هست با شروع پیشرفت در کشور

    البته فکر کنم,مورخانی که گفتین,خارجی باشن و سال میلادی مطرح باشه,به هر حال ممنون,من که خوشحالم,امیدوارم بقیه هم همین طور باشن
    اگر تنهاترين تنها شوم باز خدا هست او جانشين همه نداشتنهاست.(شریعتی)

    http://up.pnu-club.com/images/70ud7bp0svld9vwyherq.jpg

  4. #4
    pinkrainbow آواتار ها
    • 123

    عنوان کاربری
    کاربر باشگاه
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    محل تحصیل
    ایران
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    مدیریت جهانگردی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    من هم دهه 60 هستم اونم چی؟؟؟66 عجب سالی.! آره یادش بخیر کلاسای شلوغ مدرسه هر روز میخواستن تقسیم بندی کنن بچه ها رو به صف میکردن میگفتن کدوم کلاسو میخوای(مدرسه ما بهمون اجازه میداد خودمون انتخاب کنیم) چه شور وشوقی داشتیم کوچه ها پر از بچه بود هر خانواده 3 - 4 تا بچه هم سن و سال داشت کله ظهر تابستون میرفتیم بازی اصلا خسته نمیشدیم نمیدونم چرا گرممون نمیشد!!! شش خونه... هفت سنگ ... یادش بخیر

  5. #5
    pinkrainbow آواتار ها
    • 123

    عنوان کاربری
    کاربر باشگاه
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    محل تحصیل
    ایران
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    مدیریت جهانگردی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    راستی اون پاکن 2 رنگها یادتونه؟!!!قرمز و آبی میگفتن نوشته های خودکاری رو پاک میکنه همیشه دفترمونو سوراخ میکردیم

  6. #6
    pinkrainbow آواتار ها
    • 123

    عنوان کاربری
    کاربر باشگاه
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    محل تحصیل
    ایران
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    مدیریت جهانگردی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    اون موقعها مچ دستمون رو گاز می گرفتیم، بعد با خودکار بیک روی جای گازمون ساعت می کشیدیم .. مامانمون هم واسه دلخوشیمون ازمون می پرسید ساعت چنده، ذوق مرگ می شدیم
    وقتی سر کلاس حوصله درس رو نداشتیم، الکی مداد رو بهانه میکردیم بلند میشدیم میرفتیم گوشه کلاس دم سطل آشغال که بتراشیم
    یک مدت مدشده بود دخترا از اون چکمه لاستیکی صورتیا می پوشیدن که دورش پشمالوهای سفید داره !
    بچه که بودیم وقتی میبردنمون پارک، میرفتیم مثل مظلوما می چسبید یم میله ی کنار تاب، همچین ملتمسانه به اونیکه سوار تاب بود نگاه میکردیم، که دلش بسوزه پیاده شه ما سوار شیم،بعدش که نوبت خودمون میشد، دیگه عمرا پیاده می شدیم
    و .......

  7. #7
    ستاره ی سهیل 10 آواتار ها
    • 356

    عنوان کاربری
    کاربر باشگاه
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    دهه ی فجر یادتونه. زمان کوتاه شده ی کلاسا... آی خوش میگذشت.

    کل مراسم جشن دهه ی فجر ، سری به سری بچه ها میومدن شعر می خوندن ( دیو چو بیرون رود فرشته درآید...) کار دیگه ای هم بلد نبودن. ولی در کل دستشون درد نکنه، هرچی که بود از سر کلاس نشستن خیلی بهتر بود.

    آخر جشن هم نفری یه دونه شیرینی ( اونم از نوع کیشمیشی ) به بچه ها می دادن.

    بعضیام این قد بدجنس بودن شیرینی شونو نمی خوردن صبر می کردند همه بخوردن بعد اونا دل بقیه رو آب کنن.

    مام همچین نیگاشون می کردیم انگار سال به سال شیرینی ندیدیم

    منم شیکمو...

  8. #8
    R@ha 69 آواتار ها
    • 1,085

    عنوان کاربری
    مدیر بازنشسته باشگاه
    تاریخ عضویت
    Aug 2010
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    مهندسی کامپیوتر
    راه های ارتباطی

    پیش فرض


    بهتره مورخان تجدید نظر کنن...
    دوستان واقعی جواهراتی هستندگرانبها که به دست آوردنشان سخت است و نگه داشتنشان سخت تر.
    لطفا" در حفظ و نگه داری من کوشا باشید

  9. #9
    اقاقی آواتار ها
    • 1,257

    عنوان کاربری
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Aug 2009
    محل تحصیل
    یادش بخیر ...!
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    نقل قول نوشته اصلی توسط pinkrainbow نمایش پست ها
    راستی اون پاکن 2 رنگها یادتونه؟!!!قرمز و آبی میگفتن نوشته های خودکاری رو پاک میکنه همیشه دفترمونو سوراخ میکردیم
    اره فکر کنم همش شایعه دشمن بوده هیش موقع خودکار پاک نکرد!!
    ♥در ﺑﮯ کراﻧﮧ زندﮔﮯ،جاﮰ ﮐﮧمن هستم ، ﮬﻤﮧ چیز کامل، ﺑﮯ نقص و عاﻟﮯ است و با این ﮬﻤﮧ، زند ﮔﮯ همواره در تغییر است ♥

  10. #10
    alamatesoall آواتار ها
    • 7,384

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Aug 2010
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    روانشناسی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    نقل قول نوشته اصلی توسط آبجی نمایش پست ها
    مهمترینش همه تست ها رو ماها انجام میشد کتابا رو عوض میکردن رو ما تست میکردن و .... هنوز هم این روال ادامه داره طوری که وسط ترم منبع کتاب تغییر میکنه
    کاملا موافقم به نکته ی خیلی خوبی اشاره کردی

    نقل قول نوشته اصلی توسط ستاره ی سهیل 10 نمایش پست ها
    دهه ی فجر یادتونه. زمان کوتاه شده ی کلاسا... آی خوش میگذشت.

    کل مراسم جشن دهه ی فجر ، سری به سری بچه ها میومدن شعر می خوندن ( دیو چو بیرون رود فرشته درآید...) کار دیگه ای هم بلد نبودن. ولی در کل دستشون درد نکنه، هرچی که بود از سر کلاس نشستن خیلی بهتر بود.

    آخر جشن هم نفری یه دونه شیرینی ( اونم از نوع کیشمیشی ) به بچه ها می دادن.

    بعضیام این قد بدجنس بودن شیرینی شونو نمی خوردن صبر می کردند همه بخوردن بعد اونا دل بقیه رو آب کنن.

    مام همچین نیگاشون می کردیم انگار سال به سال شیرینی ندیدیم

    منم شیکمو...
    ای وااااای ستاره جون منو بردی به اون دوره ها واقعا چقد خوب بود و پر از خاطره های قشنگ من هر سال خودم این مسئولیت رو به عهده میگرفتم و هر سال کلاس ما بهترین مراسم رو اجرا میکرد چون با وسواس تمام کارها رو دنبال میکردم
    در ضمن تو خیلی شیکمو هستی هاااا برعکس تو من چیزی رو که تو مدرسه بهم تعارف میکردن نمیخوردم

صفحه 1 از 5 123 ... آخرینآخرین

برچسب برای این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
  • شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
  • شما نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
  • شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
  •