خشم اعتيادي
كريم ذاتاً خشمگين است. غالباً احساس مي‌كند كه افسرده و كسل و از زندگي خود خسته است. اما هر چند وقت يك‌بار، ظاهراً حالش به كلي خوب مي‌شود. مي‌گويد: «مي‌داني چيست؟ هر وقت با كسي دعوايم مي‌شود خود را زنده احساس مي‌كنم. افزايش آدرنالين خون، معركه مي‌كند. فقط در چنين مواقعي است كه هيجان پيدا مي‌كنم». بعضي‌ها به عواطف نيرومندي نياز دارند كه با اظهار خشم همراه است. آنان طالب شدت عواطف هستند، كه هر چند ممكن است دردسرهاي ناشي از بروز خشم را نپسندند. خشم آنان، تنها يك عادت ساده نيست، بلكه موجب هيجان عاطفي آنان مي‌شود.
خشم، شوخي نيست، بلكه عاطفه‌ آنان نيرومند است. معتادان به خشم، منتظرند كه دچار طوفان غضب شوند و از خماري دربيايند! اين افراد، اعتياد به خشم را نمي‌توانند به‌راحتي ترك كنند و حالت آنان شبيه كساني است كه به قمار، مواد مخدر يا ماجراجويي معتادند. اگر گه‌گاه دچار هيجان شديد نشوند، زندگي براي‌شان يكنواخت و كسل كننده مي‌شود. معتادان به خشم، در هنگام انفجار احساسات، اوج شدت عواطف و نيروي احساس را درك مي‌كنند. در اين هنگام است كه خود را زنده و پرانرژي مي‌يابند. هر نوع اعتيادي، دردناك و مخرب است. اعتياد به خشم نيز از اين قاعده مستثني نيست. معتادان راه ديگري براي رسيدن به حال خوب، سراغ ندارند، به اين جهت به خشم، وابسته مي‌شوند. اين افراد براي اينكه از خماري دربيايند، دعوا راه مي‌اندازند و از آنجاكه به شدت به احساسات نياز دارند، چون خشم آنان تابع قانون (همه يا هيچ) است. براي اين افراد هم خشم، بيش از آن كه حلال مشكلي باشد، خود مشكل‌آفرين است.