روانشناسي موفقيت
n.i.p
خود را پديده اين خلقت تصور كن!
رضا جماليان
بههمپيوستگي و از هم گسيختگي
در يك طبقهبندي كلي، دو وضعيت اصلي وجود دارند كه مغز انسان در هر تجربه يكي از آنها را انتخاب ميكند. اگر شما در يك لحظه خاص از لحاظ ذهني در وضعيت بههمپيوستگي قرار داشته باشيد، خودتان را در متن و درون آن تجربه احساس ميكنيد و آن واقعه را به شكل كامل درمييابيد. اگر در يك لحظه خاص، در وضعيت گسيختگي قرار گرفته باشيد، خودتان را بريده و گسسته از آن واقعه احساس ميكنيد.
حضور داشتن يا همبستگي با يك تجربه، به معني حضور در آن واقعه يا تجربه آن است. در اين شرايط اطراف را مشاهده ميكنيد، مستقيما حرفها را ميشنويد و پديدههاي محيطي را با بدنتان (به صورت كينستتيك) احساس ميكنيد. به همين دليل، شما با اين تجربه پيوستگي داريد و از آنجا كه به متن جريانات بسيار نزديك بودهايد، هيجانات و احساساتي را هم كه به اين واقعه مربوط ميشوند، حس ميكنيد. فرقي نميكند كه شما هماكنون در واقعهاي كه در اطراف و در حضورتان شكل ميگيرد حضور داشته باشيد يا آن را به خاطر بياوريد و يا واقعهاي را كه در آينده اتفاق خواهد افتاد تجسم كنيد.
قرار گرفتن در شرايط عدم حضور يا جدا شدگي به اين معني است كه در اين شرايط، احساسات و ادراكات شما فعال نشده است و ممكن است قضايا را به صورتي احساس كنيد كه گويي ناظر اين جريان هستيد. فرقي نميكند كه اين جريان هماكنون و در برابر شما صورت بگيرد، يا بخواهيد واقعهاي را كه در گذشته صورت گرفته، يا حتي هنوز اتفاق نيفتاده را براي خودتان تصور كنيد.
اثرات پيوستگي يا گسستگي از يك جريان
هريك از اين دو دستاوردهاي متفاوتي را به بار ميآورند، حتي اگر در رابطه با يك تجربه واحد باشند. و البته هر كدام فوايد يا زيانهاي خاصي دارند. زماني كه شما در شرايط پيوستگي قرار داشته باشيد، تصوير ذهني شما از اين واقعه، تصويري بسيار زنده و دقيق است، حتي زمان يادآوري اين حادثه نيز شما وضعيت دقيق و روشني را به ياد ميآوريد.
زماني كه شما ميخواهيد خودتان را براي انجام كار بزرگي آماده كنيد، اگر به صورت دقيق و روشن يك واقعه موفقيتآميز را به خاطر بياوريد - طوري كه احساس كنيد گويي آن حادثه هماكنون و در اين مكان اتفاق ميافتد - تاثير زيادي در آمادگي روحي شما دارد. همينطور افرادي كه به موفقيت، كارآيي و يا اجراي بسيار خوب ميانديشند، اگر با قدرت تصور ، خودشان را در آينده و در اوج موفقيت مشاهده كنند، از هماكنون لحظات موفقيت را حس ميكنند. اگر شما به تجسم دقيق يك واقعه دردناك و افسرده كننده بپردازيد، ممكن است آن قدر با آن واقعه درگير شده و در بطن و متن آن قرار بگيريد كه گويي آن واقعه بار ديگر در برابر ديدگان شما جان گرفته است.
از سوي ديگر، جداشدگي و گسستگي از برخي وقايع و شرايطي كه بشدت دردناك و آسيبزا هستند، بسيار مفيد و موثر است. برعكس، بيتوجهي و گسستگي از برخي مراسم و شرايطي كه نياز به تعمق و دقت دارند، ممكن است براي انسان زيانبار و يا مصيبتبار باشد. در شرايط بسيار دردناك و ترسناك، جداشدگي و گسستگي از محيط ميتواند بسيار مفيد باشد. اين موضوع در برخي از فوريتهاي پزشكي واقعا نجاتبخش است. مغز انسان به خوبي ميداند چگونه از اين قدرت يا موهبت استفاده كند، براي مثال در حوادث بسيار شديد جادهاي، زماني كه بدن در هم شكسته و خونآلود مصدوم، وسط بيابان و دور از امكانات و حمايتهاي پزشكي قرار دارد، اگر فرد به صورت منطقي با بههمپيوستگي و همخواني به اين شرايط دردناك و خطرآفرين فكر كند، ممكن است از ترس و وحشت بميرد، ولي در بسياري از موارد با نوعي گسستگي ذهني، فرد مصدوم ميتواند با پديده احساس خروج روح از بدن خود را به حالت مواج و معلق در هوا - بدون درد و ناراحتي - و كمي دور از صحنه حس كند و يا تصور كند كه روح گسسته از جسم او، همچون پرندهاي بر بالاي يك تير برق يا تلفن كنار جاده نشسته و در موقعيتي دور از حادثه، خيلي آرام به صحنه تصادف و از جمله جسم مصدوم و خونآلود خودش مينگرد. به اين ترتيب، اهميت گسستگي در شرايط خاص مشخص ميشود. اگر در اين شرايط، در وضع گسسته و جدا شدهاي قرار بگيريد، بهتر ميتوانيد يك صحنه سخت و بسيار مصيبتبار را ترك كرده و بيتفاوت به گوشه امني از ذهن خود پناه ببريد، تا اينكه بخواهيد شرايط محيطي را تعديل كرده، تغيير داده و يا از آن درس عبرتي بگيريد. گاهي لازم است كه ما بتوانيم بار ديگر به گذشته برگرديم و به صورت بيتفاوت و گسسته به خودمان و حوادث نگاه كنيم؛ اگر بتوانيم اين كار را انجام دهيم، مهارت بسيار مهم و مفيدي براي تبديل شدن به يك متفكر استراتژيك انجام دادهايم. از سوي ديگر، ما متوجه اين نكته بسيار مهم شدهايم كه هر زمان فردي براي مدتي طولاني به حالت گسستگي و جداشدگي درآيد، اين تمايل و رفتار در او به وجود ميآيد كه تا حدودي تمام افراد و حوادث را از دور نگاه كند و اين منحصر به حوادث غمانگيز و بد نميشود، بلكه به طور كلي به همين زندگي را مينگرد. به اين ترتيب، قدرت و مهارت او براي احساس كردن جهان به صورت كامل كاهش مييابد.
مثالهاي روزمره درباره بههمپيوستگي و گسستگي
به هم پيوستگي: زماني كه بخواهيد درباره يكي از حوادث بسيار مهم زندگي براي يك دوست خود سخن بگوييد، در اين ميان ممكن است اشك از چشمان شما جاري شود، به هيجان بياييد و يا بشدت شاد و خندان شويد. تمام اين پديدهها تنها با فكر كردن درباره آن واقعه ايجاد شدهاند.
از خود گسستگي: خودتان را در جريان يك تجربه تجسم كنيد و حركات و رفتار خود را در اين واقعه مشاهده كنيد.
بايد چه موقع از بههمپيوستگي و چه موقع از خودگسستگي استفاده كنيد؟
زماني كه ميخواهيد بيشتر در متن يك جريان وارد شويد و يا به فردي كه چنين قصدي دارد كمك كنيد، به همپيوستگي مفيد است.
زماني كه فردي ميخواهد از لحاظ عاطفي يا هيجاني از يك واقعه فاصله بگيرد، براي اينكه كمتر در جريان انجام آن يا برخورد با آن باشد و يا به صورت استراتژيك درباره آن فكر كند، از خود گسستگي اهميت دارد.
چگونه ميتوانيد بههمپيوستگي يا از خود گسستگي را به كار ببريد؟
اگر شما يا ساير افراد جامعه تمايل داشته باشيد از درون زندگي به صورت پيوسته و يا به شكل گسسته عبور كنيد، هرگز عمق پديدهها و يا جريانات زندگي را حس نميكنيد و ميتوانيد خيلي خونسرد و بيتفاوت از كنار وقايع بگذريد.
به طور كلي، چهار امكان يا احتمال وجود دارد كه يك فرد در ارتباط با مضامين ميتواند تفكر بههمپيوستگي و يا گسستگي را برگزيند. اين به انتخاب فرد بستگي دارد كه تصميم بگيرد در اين شرايط خاص كدام يك از اين گزينهها بهترين است.
در تجربيات مثبت و منفي، همخوان و بههمپيوسته باشيد.
اين موضوع كه شما در اتفاقات خوشايند بههمپيوستگي نشان ميدهيد، كار خيلي خوبي است، اما اينكه در وقايع بد هم بههمپيوستگي نشان ميدهيد جالب است! از ديد يك ناظر خارجي ممكن است از لحاظ عاطفي يا رفتاري، به نوسانات يا تغييرات شديدي دچار شويد، چرا كه نياموختهايد چگونه از هر چيزي گسستگي پيدا كنيد و برايتان بسيار مشكل است كه از هر چيزي به استنباط و درك درستي برسيد.
در تجربيات مثبت و منفي گسستگي نشان دهيد.
توانايي شما در گسستن از مضامين منفي مهارت خوبي است، چرا كه ميتوانيد در اين موارد، براي رويارويي با اتفاق بد گامي به عقب برداريد و از دور يا از ديدگاه ديگري به آن نگاه كنيد. به اين ترتيب، تمام وقايع براي شما در يك فاصله دور اتفاق ميافتد و شما نه ميتوانيد آنها را واقعا احساس كنيد و نه لمس. اين امر شامل هر پديده مثبتي كه ممكن است در زندگي شما وجود داشته باشد هم ميشود.
در پديدههاي منفي بههم پيوستگي و از پديدههاي مثبت گسستگي داشته باشيد.
به نظر ميرسد شما فرد غمگيني هستيد، چرا كه به خوبي با پديدههاي غمانگيزي كه در زندگيتان پديد ميآيند، بههم پيوستگي پيدا ميكنيد و از آنجا كه از لحظات خوب زندگي خودتان گسستگي داريد، بنابراين نميتوانيد آنها را احساس كنيد. از سوي ديگر، شما ممكن است در بسياري از موارد به تجربيات مثبت زندگي خودتان توجه نكنيد، چرا كه هرگز آنها را به صورت واقعي لمس نميكنيد.
با پديدههاي مثبت، همبستگي و با مضامين منفي، گسستگي پيدا كنيد.
شما اين قدرت و قابليت را پيدا كردهايد كه از پديدههاي منفي دوري كنيد و با پديدههاي خوب همبستگي و همنوايي نشان دهيد. زماني كه به درك پديدهها ميپردازيد، همچنين اين قدرت و قابليت را هم داريد كه گامي به عقب بگذاريد و در پديدههايي كه در آغاز بد تصور ميشدند، جنبههاي مثبتي را مشاهده كنيد. در اين شرايط ميتوانيد بسياري از مطالب را از آنها بياموزيد و آنچه را كه برايتان مفيد است به دست بياوريد.
اگر به صورتي كه در بالا گفته شد، با مضامين بههمپيوستگي و گسستگي آشنايي پيدا كنيد، به اين نكته مهم دست يافتهايد كه گام مهمي را به سوي حق انتخاب بيشتر نسبت به تجربيات خود در زندگي برداريد. هريك از اين دو موضوع ميتوانند در شكل دادن به حالت شما نقش مهمي داشته باشند و در نتيجه، شما با دستاوردهاي بسيار متفاوتي برخورد كنيد. در اينجا مثالهايي را ميآوريم كه به شما نشان ميدهند چگونه ميتوانيد نوع تجربهاي را كه ميخواهيد انتخاب كنيد.
بههمپيوستگي يا همخواني
زماني كه ميخواهيد از يك تجربه لذت بيشتري ببريد، به درون آن گام بگذاريد. به بدن و حواس خودتان توجه و پيوستگي بيشتري پيدا كنيد. از درون حدقههاي چشمانتان بادقت به بيرون و اطراف نگاه كنيد و اطمينان پيدا كنيد كه حواس شما زنده و فعال هستند و كار خود را به خوبي انجام ميدهند. اگر شما خودتان را در وضعيتي يافتيد كه مشغول به فكر يا خيالبافي در مورد زندگي روزمره هستيد، و يا به كارهايي فكر ميكنيد كه لازم است هفته بعد انجام شود، از ميزان حضور يا همخواني خويش با محيط كاستهايد، بنابراين شايسته است از پراكندگي خيال خويش بكاهيد و با دقت و تمركز بر ديدن، شنيدن، حس كردن، چشيدن و بوييدن، بار ديگر به دنياي واقعي برگرديد.
گسستگي يا جداشدگي
زماني كه ميخواهيد از حوادث و وقايعي كه در برابرتان ميگذرند فاصله بگيريد، تصور كنيد پرندهاي هستيد كه بر بالاي ديوار مجاور نشستهايد و تمام جريان - از جمله خودتان را - از خارج و از دور مشاهده ميكنيد. در اين شرايط ممكن است واقعا كنجكاو و علاقهمند باشيد كه بدانيد عاقبت اين وقايع به كجا ختم ميشود و چرا اينطور شده است. شما ممكن است در اين جريان از يك نقطه نظر ديگر به وقايع نگاه كنيد و به اطلاعات و يا دستاوردهاي متفاوتي فكر كنيد كه برايتان اتفاق ميافتند.
قسمت دوم
قابليت تطبيق رفتاري
قابليت تطبيق يا تغيير رفتار به اين معني است كه شما طيفي از راهها و روشها را در اختيار داشته باشيد تا بتوانيد نسبت به يك موضوع واحد، به صورتهاي مختلف واكنش نشان دهيد و يا به شكلهاي گوناگون كارهايي را صورت دهيد. قابليت تطبيق ميتواند نتيجه تجربه، كسب دانش، تمايل و يا توجه به واكنش ديگران نسبت به كارهاي شما باشد.
قابليت تطبق رفتاري چه كاري انجام ميدهد؟
اين موضوع به شما حق انتخاب بيشتري ميدهد تا بتوانيد در وضعيتهاي مختلف مداخله كنيد. اگر شما تنها يك راه براي واكنش داشته باشيد، امكانات يا قدرت شما در سر و سامان دادن به مسائل و مشكلات زندگي بسيار محدود ميشود، بنابراين در اين شرايط، احتمال و امكان خيلي كمي وجود دارد كه شما در جريانات مختلف به نفع خودتان مداخله كنيد و به آنها سر و سامان ببخشيد.
مثالهاي روزمره درباره قابليت تطبيق رفتاري
* در شرايطي كه لازم باشد - زماني كه شما مشغول انجام كاري هستيد - ميتوانيد به كمك قابليت تطبيق، تغيير مسير بدهيد، براي مثال اگر در ارتباط با فرد مقابل به مشكل يا مانعي برخورد كرديد، بتوانيد فورا تغيير مسير بدهيد.
* براي اينكه مجبور نباشيد با بچه خود به مقابله برخيزيد، زمان حمام كردن و قصه گفتن براي او را تغيير داده و يا تعديل كنيد.
* به صورت دلخواه مسير حركت خود با اتومبيل و يا جريان برخي از كارهاي خود را تغيير دهيد تا براي چندمين بار به يك مسير پرترافيك يا جريان خستهكننده و مشكلساز گرفتار نشويد.
در مورد به كارگيري تطبيق رفتاري فكر كنيد
* زماني كه در يك زمينه برنامهريزي ميكنيد، در آغاز به چند راه و مسير ديگر براي انجام آن فكر كنيد.
* هرگاه در جريان انجام كاري، نتايج اوليه نشان ميدهند كه ممكن است شما با دشواريهايي روبهرو شويد و يا برخي از عوامل مهم را در نظر نگرفتهايد، به راههاي ديگر هم توجه كنيد.
* هرگاه ميخواهيد كاري را انجام دهيد كه ديگران با روشي ديگر، آن را به خوبي و يا به صورت بهتري انجام ميدهند، شما هم به انجام اين كار با همان روش فكر كنيد، حتي اگر در حالت عادي، اين كار را به صورت ديگر انجام ميدادهايد.
5 - چگونه ميتوانيد قابليت تطابق رفتاري را به كار ببريد؟
سعي كنيد سوال «آيا من ميتوانم در اين شرايط كار ديگري انجام دهم و يا اين كار را به صورت ديگري انجام دهم؟» را به صورت يك عادت براي خودتان درآوريد، حتي در شرايطي كه كاري را به خوبي انجام ميدهيد. هميشه ساير گزينهها را هم به صورت جدي در نظر داشته باشيد. دقت كنيد ديگران چگونه كارهايشان را انجام ميدهند، شما هم از كارهاي آنها مدلبرداري كنيد تا به اين ترتيب، رفتار يا واكنش شما تنوع بيشتري پيدا كند.