سازمانها را می‌توان از جهات مختلف دسته‌بندی کرد که این دسته‌بندی‌ها برخی رایج و اساسی است و در مواردی شکلی خاص و پیچیده به خود می‌گیرد.
به طور مثال:
اینکه موسسه خدماتی و یا تولیدی است و یا اینکه دولتی یا غیردولتی است، از نوع دسته‌بندی اول بوده و شرایط مرتبط با نوع تقسیم‌بندی به خوبی روشن است. موارد دیگر همچون صنعتی و کشاورزی می‌تواند زیرمجموعه هر کدام از انواع ذکر شده باشد، ولی در هر حال تا حدی وضعیت و شرایط حاکم بر سازمان را معین می‌سازد. سازمانهای درمانی، علمی، فرهنگی، آموزشی و انواع دیگر از این دست، همگی برای جامعه شناخته شده است و افراد می‌توانند تا حدی نسبت به سازوکارها، ساختار، نوع فعالیت و ابعاد دیگر آن قضاوت نمایند.
این نوشتار، گونه‌ای دیگر از ویژگیهای سازمان را در نظردارد، از جمله اینکه، موسسه بزرگ، کوچک و یا متوسط است؟ یا اینکه سطح تحصیلی عمده کارکنان موسسه عالی، متوسط و یا پایین است؟ سازمان انتفاعی و درآمدساز است؟ و یا صرفا باید پوشش هزینه دهد؟، سازمان دانشگر است یا خیر؟ و نهایت اینکه موسسه به لحاظ نیروی انسانی بالغ و یا معمولی و متعارف است؟
شاید گفته شود که این نوع دسته‌بندی‌ها اصالت ندارد و به شرایط جامعه یا وضعیت زمان و مکان و یا حتی موقعیت خود آن مرتبط است که البته این تصور به عقیده نگارنده صحیح نیست و به سادگی می‌توان درجهات یاد شده موسسات را دسته‌بندی کرد. مورد آخر که به بلوغ کارکنان مرتبط می‌شود، صرفا تحصیلات و دانش آنها را دربرنمی گیرد، بلکه مجموعه‌ای همچون دلبستگی، انگیزه و علاقه‌مندی، دانش و مهارت، پختگی، سابقه، اطلاعات، انتقال مفاهیم و دهها مولفه دیگر موجب ایجاد سازمان بالغ می‌شود.
اینکه سازمان بلوغ یافته چه تفاوتی با دیگر سازمانها دارد؟ قطعا پیچیده و گسترده است، لیکن بخشهایی از این ویژگیها را به طور نمونه می‌توان چنین برشمرد:
۱) مدیریت بر موسسه بالغ به مدیر و یا مدیران بلوغ یافته، نیازمند است.
۲) تغییر و تحول در موسسه بالغ به سادگی سایر دستگاهها و سازمانها نیست.
۳) مسیر حرکت و رسیدن به هدف، به باور نیروی انسانی در سازمان مرتبط است.
۴) کارکنان، هنر تغییر و بهتر کردن شرایط و انتقال پیام خود را دارند.
۵) فرهنگ حاکم بر افراد تازه وارد تحمیل می‌شود و آنها قادر به تغییر جدی در آن نیستند.
۶) تغییر باور افراد بسیار مشکل بوده و زمانی میسر است که دیدگاه‌های جدید از سوی آنها تجزیه و تحلیل شده و سودمند بودن آن را بپذیرند و... .
اینکه سازمان بالغ خوب و یا بد است و یا اینکه چه سازمانی باید بالغ باشد، سوالی اساسی است؛ چرا که اگر شرایط محیطی، قوانین، نحوه و باور مدیریت و مواردی از این دست با شرایط سازمان هماهنگ نباشد، قطعا یا موسسه به زوال می گراید و یا به شکلی خنثی، راکد و بی اثر به فعالیت خود ادامه می دهد که بیشتر بروز شرایط نوع دوم را می توان انتظار داشت.
اگر سازمان بالغ موفق نیست یا سودآوری آن کم است، به عواملی برمی گردد که مهمترین آن جهت دادن به این‌گونه موسسات بدون توجه به ماهیت آنهاست. بر عکس، به لحاظ روشن بودن ماموریت سازمانها و بنگاهها و نیز همراستا بودن چشم‌انداز و استراتژی آنها با ماموریت ترسیم شده، قطعا سازمان بالغ مناسب‌ترین بستر و جایگاه برای رسیدن به هدف مشروع و معقول است.
کار در سازمان بلوغ یافته البته مفرح ولی مشکل است، باید آن را شناخت و متناسب با ابعاد سازمان، چگونگی اداره و هدایت آن را تعیین و ترسیم کرد. در این صورت می توان انتظار داشت که ویژگیها و نقاط مثبت سازمان و ازجمله موارد زیر، زمینه ظهور پیدا کنند:
ـ محیطی دلپذیر با فرهنگ متعالی برای کار
ـ رفتار و برخورد سنجیده با تمام مسائل
ـ دوری از هیجان و انجام امور درقالب روشها و سیستم‌های کارآمد
ـ کوشش جمعی در شناخت کلید و راه حل مشکلات و مسائل رودررو
ـ همکاری و همیاری کارکنان و مساعدت نسبت به یکدیگر در ایفای وظیفه
ـ بستر مناسب در از هم‌آموزی و به‌ هم‌آموزی
ـ اعتلای جایگاه سازمان در جامعه و برخورد مناسب با مخاطبان و مشتریان
ـ وجود انگیزه کاری و تلاش بالا همراه با امکان اتکا به عمده نیروها برای رسیدن به هدفهای سازمان.
البته ایجاد سازمان بالغ و یا استمرار حرکت سازمان بلوغ یافته چندان ساده نیست و به تفکر دورنگر و نگاه با افق بلندمدت نیاز دارد. درواقع این‌گونه سازمانها طرح و پروژه نیستند و نمی توان از آنها انتظار داشت که کارهای نمایشی و زود بازده انجام دهند. این جمله نباید در این راستا تعبیر شود که لختی و کندی بر سازمانهای بالغ حاکم است، برعکس منظور آن است که شکل تصنعی در سرعت دادن به امور قابل تزریق به سازمان بالغ نیست.
پایان سخن اینکه طرح این‌گونه سازمانها نباید با سازمانهای دانشگر و موارد مشابه خلط شود، بلکه باید پذیرفت که به وجود آمدن سازمان بالغ نیازمند زمینه، بستر و عوامل دیگر است که شاید نه در همه موسسات، ضروری و نه در همه جا میسر و ممکن باشد