-
راه هاي بهبود " اختلال کاستي توجه"
<H1>راه هاي بهبود " اختلال کاستي توجه"</H1>
" اختلال کاستي توجه" که در اين مقاله آن را " بي توجهي" مي ناميم، يک عارضه کلي رواني دوران کودکي است که بصورت ناتواني شديد در توجه کردن و بي اختياري در رفتار و حرکات ظاهر مي شود.
حالت عمومي اين عارضه، وجود حرکت هاي اضافي يا " فزونکاري" در کودک است که به طور معمول پس از دوره بلوغ کاهش مي يابد، ولي مشکلات بي توجهي و بي اختياري همچنان باقي مي مانند. گفته مي شود که علت اين عارضه، نوعي ضايعه خفيف مغزي است.
بي توجهي به شکل خالص خود بندرت رخ مي دهد، بلکه با ساير مسائل از قبيل ناتواني هاي يادگيري يا مسائل روحي همراه است. بي توجهي تغيير پذير، نا پايدار و غير قابل پيش بيني بوده، درمان آن دشوار است و به صرف وقت طولاني نياز دارد. راه حل آسان و يکساني براي مواجهه با بي توجهي دانش آموزان در کلاس و خانه وجود ندارد. اثر بخشي هر اقدامي براي درمان اين اختلال در مدرسه به دانش و مداومت کوشش هاي معلم بستگي دارد.
در اين مقاله رهنمودهايي علمي براي برخورد معقول و منطقي با کودکاني که به " اختلال کاستي توجه" دچارند براي معلمان، مديران و والدين ارائه مي کنيم. اين رهنمودها ويژه براي کليه معلمان و دانش آموزان در سنين متفاوت در نظر گرفته شده اند. برخي از آنها براي کودکان خردسال و بعضي ديگر براي کودکان بزرگ تر به کار مي روند. با وجود اين، اصول اساسي آنها از حيث ساختار، تعليم و تربيت و ايجاد رغبت براي کودکان در سنين گوناگون عموميت دارند. مخاطبان اين رهنمودها معلمان هستند:
• در وهله نخست اطمينان حاصل کنيد که مشکل دانش آموز بطور قطع و يقين از نوع" اختلال کاستي توجه" است. تشخيص اين عارضه با معلم نيست. اما معلم مي تواند و بايد علايم احتمالي آن را شناسايي کند. براي حصول اطمينان، کودک بايد از حيث شنوايي و بينايي آزمايش شود واز نظر تندرستي مورد معاينه قرار گيرد همچنين معلم بايد وضع درسي دانش آموز را ارزشيابي کند. اين نوع بررسي هاي وضع ِ دانش آموز بايد تا آنجا که ممکن است ادامه يابد تا با قطع و يقين معلوم شود که دانش آموز به اين اختلال دچار است. مسؤوليت برخي از اين معاينات و بررسي ها برعهده والدين است، اما معلم مي تواند با آنان همکاري داشته باشد.
• حمايت والدين و مدرسه را به خود جلب کنيد. وجود دو يا سه کودک مبتلا به " اختلال کاستي توجه" براي معلم مسأله ساز است. از اين رو، معلم بايد همکاري والدين و مشاوران متخصص از قبيل متخصصان روان شناسي يادگيري، روان درماني کودک، مددکاري اجتماعي، روان شناسي کودک ، پزشک اطفال و... را جلب کند.
• معلم بايد از محدوديت هاي دانش و تخصص خود براي شناخت اين اختلال واقف باشد و بداند که از او به تنهايي انتظار نمي رود آن را تشخصيص دهد و رفع کند. از اين رو، بايد بدون هيچ ملاحظه اي در صورت نياز از ديگران ياري جويد.
• در صورت مشاهده اين اختلال، بهتر است از خود کودک پرس و جو شود. اغلب اين کودکان تفکر عيني و شهودي دارند و اگر از آنها سؤال شود به معلم خواهند گفت که از چه راهي بهتر ياد مي گيرند.
اغلب آنها به سبب گم کردن دست و پا و ترس از روبه رو شدن با معلم، با او ارتباط برقرار نمي کنند و برقراري رابطه را امري غير عادي مي دانند. بنابر اين، معلم بايد در برقراري ارتباط و گفتگو با آنها پيشقدم شود و نظر آنها را درباره بهترين راه يادگيري بپرسد. به عبارتي، در اين ميان بهترين متخصص ، خود کودک است، ولي به طور معمول نظر آنها ناديده گرفته مي شود. اين کودکان همچنين بايد وجود اين اختلال را در خود درک کنند؛ زيرا اين آگاهي به معلم و دانش آموز هر دو کمک مي کند.
• به خاطر داشته باشيد که اين دانش آموزان براي يادگيري به برنامه و سازمان دهي فعاليت هاي يادگيري نياز دارند. از اين رو، بايد محيط بيروني آنها براي يادگيري سازمان يابد تا آنچه را که به طور دروني نمي توانند تنظيم کنند جبران شود. براي اين کار، لازم است معلم فهرستي از تکاليف و فعاليت هايي که بايد انجام دهند تهيه کند. اين کودکان به يادآوري ، مرور و تکرار نياز دارند.
• توجه به جنبه هاي عاطفي يادگيري: اين کودکان براي لذت بردن از کلاس درس، توسط يافتن در يادگيري به جاي شکست و محروميت، وجد و هيجان به جاي دلزدگي و ترس، به کمک هاي ويژه معلمان نياز دارند. بنابر اين، لازم است به عواطفي که در فرايند يادگيري دخالت دارند، توجه شود.
• نوشتن فهرست انتظارات، دستورالعمل ها وتکرارشفاهي آنها براي کودکاني که به اختلال کاستي توجه دچارند اثرات مثبت دارد.
• نگاه هاي پي درپي و برقراري ارتباط ديداري و نگاه مستقيم معلم به کودک، او را از خيال پردازي باز مي دارد و به سؤال کردن و توجه به درس ترغيب مي کند.
• معلم بايد اين گونه کودکان را در اغلب موارد نزديک ميز خود يا درهر کجاي ديگري که قرار مي گيرد، بنشاند. حضور کودک در مجاورت معلم ، توجه و حواس او را بيشتر به درس جلب مي کند.
• در رفتار و بحث و گفتگو با اين کودکان بايد حد اعتدال رعايت شود واز بحث طولاني واتهام آميز با آنها خودداري شود.
• تغيير دادن برنامه و فعاليت هاي يادگيري و انتقال از فعاليتي به فعاليت ديگر براي اين کودکان دشوار است و آنها را گيج و سردرگم مي کند. از اين رو، معلم بايد تغييرات برنامه براي يادگيري را با دقت و حوصله به اطلاع آنها برساند.
• سعي کنيد اين کودکان راياري دهيد تا براي فعاليت هاي خارج از مدرسه براي خود برنامه داشته باشند تا از هر گونه تسامح اجتناب شود.
• از تعيين وقت محدود براي گرفتن امتحان و انجام تکليف در کلاس از اين دانش آموزان خودداري کنيد ؛ زيرا آنها براي نشان دادن آموخته هاي خود به وقت بيشتري نياز دارند.
• براي اين کودکان " سوپاپ ِ اطمينان" در نظر بگيريد و براي نمونه به آنها اجازه دهيد براي چند لحظه کلاس را ترک کنند ودوباره بازگردند. اين عمل موجب تقويت خويشتن بينيو خود تنظيميمي شود.
• بيشتر خواهان کيفيت انجام تکاليف درسي باشيد تا کميت. کودکاني که به اين مشکل دچار مي شوند، اغلب به کار سبک تري نياز دارند. ازاين رو، آنان حين يادگيري مطالب و مفاهيم بايد مجاز به انجام دادن کار سبک تري باشند و تکاليف درسي را با فاصله هاي زماني انجام دهند و در عين حال تمام وقتي را که براي انجام تکاليف در نظر گرفته شده است، صرف کنند.
• تکليف درسي عمده را به تکليف هاي کوچک تر تقسيم کنيد. اين عمل يکي از حساس ترين فنون تدريس به کوکاني است که به مشکل بي توجهي دچارند. تکليف هاي گسترده اين احساس را در آنان وجود مي آورد که هرگز از عهده انجام آنها بر نخواهند آمد. اما با خرد کردن تکاليف، انجام آنها برايشان آسان تر و عملي تر مي شود و به تدريج اعتماد به نفس و پشتکار نيز در آنان رشد مي کند.
• اغلب پيشرفت درسي آنها را تحت نظر قرار دهيد. اين کودکان از بازخوردهاي مکرر و اطلاع از ميزان پيشرفت خود خوشنود و بهره مند مي شوند. اين عمل آنان را در مسير يادگيري قرار مي دهد، از انتظارات معلم و ميزان دستيابي به اهداف آگاه مي شوند و ممکن است تشويق آميز و شوق انگيز باشد.
• بشّاش، شوخ طبع و صميمي باشيد و رسمي رفتار نکنيد. در فعاليت هاي کلاسي، تازگي ايجاد کنيد و از حفظ حالت هاي يکنواخت بپرهيزيد. اين کودکان تازگي را دوست دارند و با علاقه مندي و شور و شوق نسبت به آن واکنش نشان مي دهند. ايجاد تازگي توجه آنان را به خود جلب مي کند. همچنين ، اين کودکان پر انرژي هستند و بازي کردن و تحرک را دوست دارند و از چيزهاي يکنواخت و خسته کننده بيزارند.
• از تحريک هاي افراطي در مورد آنها خودداري کنيد، چون دانش آموزاني که به مشکل بي توجهي دچارند. با تذکرات و محرکات پي درپي از کوره در مي روند و معلم را با مشکل انظباطي در کلاس مواجه مي کنند.
• کارهاي موفقيت آميز آنها را شناسايي و تشويق کنيد. چون به طور معمول، اين کودکان باشکست ها و محروميت هاي پي درپي مواجه مي شوند و به تشويق هر عمل مثبتي که از عهده آن بر آيند نياز دارند و از تحسين و ستايش و ترغيب به وجد مي آيند. اغلب اوقات، خود عارضه ويرانگر و زيانبارتر از لطمه اي که به عزت نفس کودکان وارد مي شود، نيست .بنابر اين کودکان بي توجه را با تعريف و ستايش سيراب کنيد.
• اين کودکان اغلب مشکل حافظه دارند. هنگام تدريس به آنها از اصول تداعي و معاني و يادياراستفاده کنيد. چون قدرت حافظه فعال و حضور ذهن آنها کم است، هر فني را که مي تواند حافظه آنها را فعال کند ، به کار گيريد. استفاده از انواع شکل ها و تصاوير، علامت ها و رمزها، شعرهاي قافيه دار و نظاير آنها براي اين منظور مؤثرند. به هنگام تدريس مطالب را بصورت طرح هاي تصويري ارائه کنيد. طراحي کردن را به دانش آموزان بياموزيد . به آنها بياموزيد که چگونه مطالب مهم را در کتاب ها و جزوات پيدا کنند و زير آنها را خط بکشند، کودکان مبتلا به بي توجهي اين فنون را به آساني فرا نمي گيرند. اما وقتي آنها را بياموزند در يادگيري آنان بسيار مؤثراست.
• در تدريس خود همه چيز را ساده عرضه کنيد. هر چقدر مطالب ساده تر ارائه شوند، ميزان درک آنها بيشتر مي شود. به هنگام نوشتن مطالب روي تابلو ازانواع رنگ ها استفاده کنيد.
• آموزش ها را با بازي و سرگرمي توأم کنيد؛ زيرا فعاليت هاي شوق انگيز، بي توجهي را کاهش ويادگيري را افزايش مي دهد.
• در فعاليت هاي گروهي، چنانچه فرد يا افرادي از گروه ها با هم سازگاري ندارند، آنها را به گروه ديگري که سازگاري بيشتري دارند منتقل کنيد. به عبارت ديگر، بهتر است افرادي که سازگاري بيشتري با هم دارند در يک گروه قرار گيرند.
• به مشغوليت و درگير بودن در فعاليت هاي يادگيري توجه کنيد؛ زيرا اين دانش آموزان بايد همواره سرگرم باشند تا انگيزه داشته باشند و بتوانند حواس خود راتمرکز دهند.
• ارتباط مکاتبه اي و ارسال يادداشت از مدرسه به خانه و برعکس و حتي دعوت والدين به مدرسه موجب وحدت رويه معلم و والدين به مدرسه موجب وحدت رويه معلم و والدين با دانش آموز مي شود و مشکلات اورا کاهش مي دهد.
جمع بندي
" اختلال کاستي توجه" يک عارضه رواني است که معدودي از کودکان به آن دچارند. اين کودکان قرار و آرام ندارند و نمي توانند به تدريس معلم توجه کنند.تشخيص دقيق اين عارضه به تخصص هاي گوناگون نياز دارد واز عهده معلم بر نمي آيد.معلم فقط مي تواند نشانه هاي آن را شناسايي کند و با همکاري خانواده و متخصصان به وجود آن پي ببرد. ضعف حافظه فعال و حضور ذهن و نداشتن انگيزه براي يادگيري از مشکلات بارز اين کودکان در يادگيري است.
برقراري رابطه اطمينان بخش با شاگرد، داشتن برنامه و سازماندهي فعاليت ها، توجه به جنبه هاي عاطفي، مراقبت هاي ديداري، ايجاد تنوع در برنامه ها و فعاليت ها، دادن وقت کافي براي امتحان دادن، دادن آزادي عمل به عنوان سوپاپ تخليه، توجه به کيفيت تا کميت، دادن تکليف سبک و تقسيم تکاليف گسترده به فعاليت هاي کوچک تر، دادن بازخورد، داشتن رابطه دوستانه و صميمي و... از جمله نکات و فنوني هستند که در کاهش اين مشکل و بهبود پيشرفت تحصيلي کودکان بي توجه تأثير بسزايي دارند.
برچسب برای این موضوع
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
- شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
- شما strong>نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
- شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
-
قوانین انجمن