ویروس كشون...!!!!

ویروس آنفلوآنزا از غفلت نگهبانهای ورودی سوء استفاده کرده و با کلایل و تبارش به یك مجتمع مسكونی نفوذ کرده. مغز، طی نشستی اضطراری بقیه اعضایمجمع الجوارح را دور هم جمع کرده تا همفکری کنند...

مغز : باید بفهمیم کیبی احتیاطی کرده و باعث ورود ویروس شده؟ چندبار بگویم هر غریبه ای را به داخل راهندهید؟ از شدت عصبانیت چنان داغ کرده ام که شر شر دارم عرق میریزم!
پوست : منکه موقع آمدن ویروس رفته بودم اپیلیدی و خبر ندارم کی او را راه داده. تازه موقعیکه رفتم تمام در و پنجره‏هایم را بسته بودم. به نظر من تقصیر بینی است. از وقتی عملکرده، «سر به هوا» شده.
بینی : چرا تهمت میزنی؟ مرا بگو که توی این سرمارفته بودم بیرون تا آشغالها را دم در بگذارم. حالا که این طور است تمام دریچه هایورودی و خروجی ام را كیپ میكنم.
غدد لنفاوی : نه نبند. من از بس آشغالخورده ام حالم بد شده.


لااقل در را کمی باز بگذار، دارم بالا می آورم.
ریه : ای لعنت بر پدر و مادر کسی که در این مکان آشغال بریزد!


مردم از بس با اکسپکتورانتاینجا را شستم.
بصل النخاع : لطفا با این حرفها روی اعصاب من راه نروید. الانبه همه جا اس ام اس میزنم که شما خطر ویروس را جدی نگرفته اید و به جای هم فکری داریدبا هم بحث میکنید.
عصب : عموجان! برای اینكه تنبیه شوند سنسورهای درد رافعال كنم؟
هر دو كلیه (با هم) : نه، عصب! خیلی خطرناکه عصب!
جگر : ازدست من فعلا کمکی بر نمی ‏آید. با اجازه میخواهم بروم.
پروستات : كجا جیگر؟!
گلبول سفید : برای مبارزه با بافتهای آسیب دیده، به کمکهای نقدی و جنسیاحتیاج داریم.
صفرا : باز باید سرِ کیسه را شل کنم؟
روده : این بحثهارا کنار بگذارید. ویروس دنبال ایجاد تفرقه و همین اختلافهاست. ببینم، اینجا کسیمسواک یا خلال دندان ندارد؟ میترسم ویروس لای یکی از پرزهایم مخفی شده باشد.
معده : مسواک نه، ولی دهانشویه مخصوص دارم. آدرسش را بده تا بریزم آنجا.
روده : روده بزرگ، بعد از کوچه اول، سمت چپ، بالاتر از کبابی، نبش ساندویچی،سر پیچ!...


آخ سوختم. این مثلا دهانشویه بود؟
ریه : یکی به بینی بگویددریچه ها را باز کند. مُردیم از کمبود اکسیژن.
مغز : اینجا رادیو پیام! دركلیه رگها و شاهرگها به علت سهمیه بندی اكسیژن و كمبود سوخت، شاهد ترافیك سنگینگلبولهای قرمز هستیم. در محور بزرگراه آئورت هم گلبولهای قرمز پشت ترافیك مانده اند. ماموران راهداری و پلیس راه در حال باز كردن محور حلق و دهان و رساندن اكسیژنهستند.
گلبول سفید : من دنبال ویروس کُش جدیدم. کسی ندارد؟ ویروس، آپدیت شدهو آنتی ویروسی كه نصب كرده ام جواب نمیدهد. اگر دهان همینطوری باز شود، ممكن استبقیه جاها هم ویروسی شوند.
پوست : آخ! یک موشک الان به پشتم اصابت کرد وسوراخ شدم.
بینی : چه بوی الکلی میآید! با اینکه دریچه هایم را بسته ام امابویش تابلو است.
قلب : وای نکند ویروس برای اینکه «مخ»مان را بزند، با خودشالکل آورده؟ آهای مخچه! مراقب باش.
عصب : باز تو دچار استرس شدی و ضربانتبالاتر رفت؟ یک دقیقه آن تلمبهات را بگذار زمین و استراحت کن؛ نترس. بوی الکل بهخاطر آمپول است. با خودش ویروسکش جدید آورده.
ویروس : ای گلبول سفید، ای بچهسوسول، ای دوپینگی، ای تزریقی! زورت به بچه هام رسیده؟ اگر راست میگویی بدون تزریقمیآمدی مبارزه.
غدد لنفاوی : تقصیر خودت است كه هرجا میروی مهمانی، ماشینجوجه كشی راه میاندازی و خودت را تكثیر میكنی؛ اینجا مجتمع مسكونی است، حرمسرا كهنیست!
ویروس : غلط كردم. راستش اینها بچه های واقعی ام نیستند. همه‏شان كپی هایغیرمجازند! به من كاری نداشته باشید، خودم توقیفشان میكنم.
لنفوسیت : دیگردیر شده. من مامورم و معذور.
ویروس ضعیف و ضعیفتر شده و دیگر نمیتواند خودرا تكثیر كند.
گلبول سفید : حالت جا آمد آقا ویروس؟ البته بهتر است بگویم «آغا» ویروس!
ویروس : من الان كارم تمام است اما قول میدهم كه دوبارهبرگردم.


مرا از در بیندازید بیرون، از پنجره وارد میشوم.
روده : زیاد داریحرف میزنی. سوار شو میخوام بیندازمت بیرون بچه‏پررو .


رو كه نیست، سنگ مثانه است!
مثانه : چرا به من توهین میکنی؟ من اگر سنگ داشتم كه خودم میزدم توی سر اینویروس، نه اینکه مثل کلیه بروم با سنگهایم گردنبند مجلسی درست کنم!

در حالیكه همه به این حرف میخندند، روده ویروس را اخراج میكند و دستهایش را با آب میشوید! مغز از همه تشكر میكند و موضوع جلسه آینده را تعیین میكند.