من که در دنیایی بزرگ شده بودم که ارزش ها و باید و نبایدهایی داشت با دنیایی روبه رو شدم که بایدها نباید می‌شدند و نبایدها باید!...
ستاره اسکندری در مطلبی به دل تنگیهایش از دنیای بازیگری اشاره کرده و نوشته است: من که در دنیایی بزرگ شده بودم که ارزش ها و باید و نبایدهایی داشت با دنیایی روبه رو شدم که بایدها نباید می‌شدند و نبایدها باید!
ستاره اسکندری بازیگر سینما و تلویزیون که بعد از بازی در نقش نرگس به جای پوپک گلدره در سال ۸۵ یک بار دیگر در دنیای تلویزیون دیده شد در باره این موضوع می‌گوید:
سال ها گذشت تا واقعیت وارونه دنیایی را که برای خودم ساخته بودم پذیرفتم، از خاکستر بلند شدم چرا که زندگی ادامه داشت و چه پرشتاب ادامه داشت... اتفاقی افتاد که بلند شدم یک اتفاق کائناتی که پوپک گلدره را سبک چید و من هنوز طبق باورهایم برای ماندگاری آخرین تلاش همکارم پذیرفتم که جایگزین شوم. این دیده شدن اما چه دیر سراغم آمد.

وی می‌افزاید: زمانی که دیده بودم آدم ها برای بقا در این حرفه چگونه جهان را به ناگاه از زیر پای دیگری خالی می‌کنند که چیزی می‌گویند و جور دیگر عمل می‌کنند که تو را با همه وجودت فرا می‌خوانند و هم زمان دور از چشم تو چند نفر دیگر را هم، و آنوقت تو برای بودن چاره ای نداری جز ورود به بازی های بی رحمانه این دنیایی که حرفه ای اش می‌خوانند.
وی در ادامه می‌گوید: من یاد گرفتم که تو به عنوان بازیگر بیش از آنچه فکر می‌کنی وسیله ای، تنها یک ابزار در دست این دنیای بزرگ صنعتی...


وی در باره اینکه دلیل نوشتن این حرفها چیست می‌گوید: تصمیم گرفتم دل تنگیهایم را بنویسم تا دانسته شود دنیای هنری ما آنطور که تصور می‌شود نیست. تلخی هایش گزنده تر از همه نیش هایی است که در زندگی خورده ای و جوان شوریده عاشق بر این حرفه بداند باید باورهای شاعرانه اش را در این کوله بار تنهایی اش بگذارد آماده شود برای رزم، رزم نابرابر در جهانی که از راستی سخن می‌رود و همه ناراستی است. جهان خستگی و خنجر و خیانت، جهان واهی بی تکیه گاه جهانی که در آن مزد گورکن از آزادی آدمی‌افزون است جهان درون و دغل و دورویی.
وی همچنین توصیه می‌کند: تو دوست جوان من، باش، قوی بمان، مثل آرش که جان در کمان گذاشت، به امید روزگاری که این کویر را به سبزترین سرزمین ها بدل کنی.جوان شوریده عاشق بر این حرفه بداند باید باورهای شاعرانه اش را در این کوله بار تنهایی اش بگذارد آماده شود برای رزم، رزم نابرابر در جهانی که از راستی سخن می‌رود و همه ناراستی است.