"...." به دوست دخترش میگه اسمت چیه؟
می گه تو همه ی باغچه ها هست...
"...." می گه :آهان! فهمیدم شلنگ!
"...." به دوست دخترش میگه اسمت چیه؟
می گه تو همه ی باغچه ها هست...
"...." می گه :آهان! فهمیدم شلنگ!
مرده میره سوار قطار بشه؛
اشتباهی سوار هواپیما میشه
![]()
یه روز یه پیرزنه میره سبزی بخره.در مغازه میبینه پول باش نیست!
برمیگرده خونه تا پول بیاره.
هرچی میگرده پیدا نمیکنه!
بالاخره پیدا میکنه.
میره دوباره بیرون؛
پاش درد میگیره.
چند دقیقه میشینه.
دوباره میره در مغاز میبینه زیپ کیفش بازه.دوباره پول توش نیست!
میفهمه اونجا که نشسته جا گذاشته.
برمیگرده که برشداره.
میبینه نیستش،از قرار معلوم یه نفر برش داشته..
.
.
.
.
.
.
بالاخره به هر دلیلی خرید میکنه همه چی به خوبی و خوشی تموم میشه
خوب سرکار رفتید ها
جوک به این میگن
یه روز یکی میره بجنگه؛
میبینه رقیبش خیلی زرنگه![]()
نه همین که شما بخندی برای من کافیه![]()
نه جدی یه جوک:
آخه چی بگم هرچی جوک تو دنیا بود شما گفتید![]()
پدر در حال رد شدن از کنار اتاق خواب پسرش بود، با تعجب دید که یک پاکت به روی بالش گذاشته شده و روش نوشته: «پدر». ...با بدترین پیش داوری های ذهنی پاکت رو باز کرد و با دستان لرزان نامه رو خوند: پدر عزیزم ! با اندوه و افسوس فراوان برایت می نویسم. من مجبور بودم با دوست دختر جدیدم فرار کنم می دونستم که تو اون رو نخواهی پذیرفت به خاطر خالکوبی هاش ، لباسهای تنگش و به خاطر اینکه سنش از من خیلی بیشتره. اما فقط احساسات نیست، پدر. اون حامله است. ما یک رؤیای مشترک داریم. اون چشمان من رو به روی حقیقت باز کرد که هرویین واقعاً به کسی صدمه نمی زنه. در ضمن، دعا می کنیم که علم بتونه درمانی برا ایدز پیدا کنه. نگران نباش پدر، من 17 سالمه، می تونم از خودم مراقبت کنم.
با عشق،
پسرت
-----
پاورقی : پدر، هیچ کدوم از جریانات بالا واقعی نیست، من بالا هستم تو خونه. فقط می خواستم بهت یادآوری کنم که تو دنیا چیزهای بدتری هم هست نسبت به کارنامه مدرسه که روی میزمه. دوسِت دارم هروقت برای اومدن به خونه امن بود، بهم زنگ بزنی
ای بدنبود