دوست دارم با دوربین پولاروید عكاسی كنم. بچه كه بودم. دو تا از آنها را داشتم. یكی با بدنه سفید،یكی سیاه، آن روزها ( سال های پس از جنگ ) فیلم های پولاروید را نمی توانستیم تهیه كنیم. دوربین سیاه اسباب بازی من بود و مثل بقیه ی اسباب بازی ها برای همیشه نابود شد. برادر كوچك ترم با دوربین سفید بازی می كرد. یكی از روزهای تابستان، وقتی از بالای درخت شاتوت به باغچه نگاه می كردم، تن پوش پولاروید را میان خاك و گل باغچه دیدم.
چندسال بعد یكی از دوستانم یك دوربین پولاروید به من هدیه داد. با آن كه این روزها می شود فیلم هایش را از خیابان ناصر خسرو خرید، هنوز هم این كار را نكرده ام و با آن عكسی نگرفته ام، وقتی در خیالم با دوربین پولاروید عكس می گیرم، ذره ذره ظاهر شدن گلدان ها را روی آن می بینم، و آن قدر زیباست كه می ترسم بیرون ازخیالم این كار را بكنم.
دوربین پولاروید همیشه روبرویم است. با بدنه عجیب و غریب خاكستری اش. پولاروید "چیز" عجیبی است. هم عكاسی است هم علیه آن. (غیر قابل تكثیر)، با رنگهای ناخواسته و سركش. پولاروید خاص ترین ویژگی عكاسی را انكار می كند.
نمی دانم چه چیز باعث شد كه "واكر اوانز"(Walker Evans) هم با دوربین پولاروید عكاسی كند. " در ابتدا آن را به عنوان اسباب بازی خریدم ."
این جمله را خود اوانز می گوید. شاید دلیل اش كهولت سن و بی حوصلگی از ابزار دست و پا گیر و تاریكخانه بوده، شاید شی وارگی پولاروید، روز مرگی ذاتی اش.
"پولارویدها" آخرین مجموعه عكس اوانز است. با همان ویژگی ها و دغدغه های پیشین او، تصاویری از خیابان، خانه، آدم، امور عادی، چیزهایی حقیقی و دور از هر نوع تصنع و آرایش. مثل همیشه. دوربین كوچك پولاروید همان قدر ایستا و ثابت است كه دوربین بزرگ و چوپی او در سال های پیش. همان قدر تلخ. همان قدر صریح. همان قدر رودر رو. نشانه هایی عقیم با سمت و سویی افسرده، مثل رخوت، روز مرگی، آباژور صندلی راحتی، توالت، اسباب زندگی، این ها همان جزییات از زندگی هستند كه كنجكاوی را تسكین می دهند.
یك رو میزی قلاب بافی روی میز سبز، كه ظرفی پر از انگورهای رنگارنگ روی آن قرار گرفته. "انگورهای مصنوعی". این عكس برای من تجسم عریان روز مرگی است. نه فقط در مكان و زمانی كه اوانز عكاسی می كرده. این تصویر آشنایی است از خانه پیرزن های تنهای خانواده و اسبابی كه گویی جزیی از رخوت خانگی آنها شده اند. تناقضی از تلاش برای زیبا تر كردن یك فضای خالی و بی حوصلگی از بیرون كشیدن لبه های رو میزی.
برای مشاهده عکس ها بر روی آن کلیک کنید.
مریم نیازاده