موسيقي درماني چيست ؟


اگر در خيابان از مردم عامه سوال كنيد كه موسيقي درماني چيست و چه تعريفي از آن داريد احتمالا با نگاههاي خيره ي بدون پاسخ مواجه خواهيد شد و جوابهاي بسيار متنوعي خواهيد شنيد .
در صورتي كه حدودا از سال 1950 ميلادي ، موسيقي درماني به صورت يك ارگان منظم حرفه اي در آمده است ولي متأسفانه هنوز عده اي زيادي از مردم برداشت مختصري از مفهوم موسيقي درماني دارند و حتي ممكن است از وجود چنين سازماني نيز بي اطلاع باشند .
موسيقي وسيله و ابزار اوليه ي موزيك تراپيست است كه آنها را از ديگر درمانگران جدا مي سازد . موزيك تراپيست ها ملزم به گفتگوي گسترده با درمان جو نيستند بلكه آنها براي ارتباط با درمان جو به جاي كلمات از موسيقي و فعاليت هاي موزيكي استفاده مي كنند . فعاليت هاي موزيكي ممكن است شامل آواز خواندن ،. نواختن ساز ، گوش دادن به موسيقي ، تصنيف و ساختن آهنگ ، حركت با موسيقي ، بحث درباره اشعار با خصوصيات آوازها و تركيب ساز باشد . اگر چه موسيقي درماني تخصصي نسبتا جوان است اما در گذشته هاي دور نيز براي مبارزه و مقابله با بيماريهاي گوناگون از آن استفاده مي شده كه تاريخ بيانگر اين مدعاست .
در فرهنگ ابتدائي آفريقا و قبايل قديمي آن ، ‹‹ شامان ›› ( طبيب جادوگر ) رهبر موسيقي طبيب و روحاني قبيل بود . شامان از موسيقي در ارتباط با معجزه در مراسم مذهبي براي خروج امراض از كالبد بيماران استفاده مي كرد .
در همه جاي دنيا ،. آمريكاي شمالي ،. آمريكاي جنوبي ،‌ آفريقا ، آسيا ريتم طبلها مهمترين نقش را براي مراسم شفابخش جادوگران و درمان گران بازي مي كرد . در شواهد موجود در تورات مي توان مشاهده كرد كه موسيقي قسمت عمده اي از زندگي عبريان را تشكيل مي داده ،. وقتي كه خداوند از مردم عبري خواست رويدادهاي مخصوصي را به خاطر بسپارند به موسي ( ع ) دستور داد كه به مردم آواز بياموزد كه به منزله ي يادبودي از رويدادهاي مهم آن باشد . در مراسم مذهبي عبريان موسيقي جايگاه خاصي داشت و تشكيلات معابد آنها داراي 228 موزيسين تمام وقت بوده كه شغل آنها پيشگويي و كمك به مردم در رسيدن به خدا بود و منبع قدرت شفاي آنها به موسيقي ارتباط داشت .
در فرهنگ باستاني مصر و بين النهرين ، موسيقي و شفا با معبد و مراسم مذهبي گره خورده بود .
چيني هاي قديم و تمدن هاي هنر كشور ديگر نيز موسيقي را شفابخش مي دانسته اند . در يونان قديم ارتباط نزديكي بين موسيقي و شفا وجود داشت . اين همبستگي به يكي از خدايان يونان به نام ‹‹ آپولو ›› شخصيت و شكل داده است . آپولو هم خداي موسيقي بود و هم خداي طب ، يونانيان معتقد بودند كه امراض نتيجه عدم هارموني در وجود فرد است و موسيقي با قدرت روحي و اخلاقي خود مي تواند در برگرداندن هارموني و نظم ، در نتيجه سلامتي در فرد مورد استفاده قرار گيرد . ‹‹ فيثاغورث ›› معتقد است كه موسيقي تجويز شده ي مخصوص ، مي تواند به سلامتي فرد منجر شود و او را به سمت اصواتي هدايت كند كه پايه ي سيستم تونال امروزي را توسعه دهد .
دو فيلسوف يوناني به نام هاي ‹‹ پلاتو ›› و ‹‹ ارسطو ›› از موسيقي كنترل شده در بهبود حال و اخلاق اجتماعي استفاده مي كردند و اين دو را مي توان از پيشروان موسيقي درماني به حساب آورد .
رومي ها نيز به قدرت شفابخش موسيقي اعتقاد داشتند . به عنوان مثال آنها معتقد بودند كه موسيقي مي تواند مارگزيدگي را علاج كند و با طاعون مبارزه كند ، ‹‹ ذينقراطيس ›› رومي با ارگ و كاليوس اورليانس با آهنگ هاي فلوت و تمرينات آوازي ، جنون را درمان مي كردند ، به طور كلي روميان معتقد بودند كه موسيقي مانند دارو نه تنها قدرت پيشگيري دارد بلكه درمان كننده نيز هست .
در اوايل قرون وسطي ، ‹‹ بوتيوس ›› مرجع با نفوذ موسيقي ، به تأثير فراوان موسيقي بر شخصيت و اخلاق و رفتارهاي معنوي فرد تأكيد داشت .
بوتيوس مانند ديگر يونانيان موسيقي را جزئي از رياضيات مي دانست و نظريه ي موسيقي انساني را مطرح كرد . در قرون وسطي ، كليسا عهده دار آموزش موسيقي بود .
بنابراين موسيقي در خدمت دين بود و ذهن را براي تعليمات مذهبي و افكار مقدس آماده مي كرد . بعد از دوران قرون وسطي ، دوران رنسانس آغاز گشت در اين دوران نيز موسيقي ارزش درماني بيشتري يافت . در اين دوران تئوريسيس هاي پزشكي نظريه هاي چهار خلط بدن ( صفرا ، بلغم ، خون ، سودا ) و مزاج هاي مترادف با آنها … ( صفراوي ، بلغمي ، دموي ، سودايي ) را مطرح مي كردندئ و جهان شناسي چون ‹‹ امپروكلين ›› دنيا را متشكل از چهار عنصر ( خاك ، آب ، هوا ، آتش ) مي پنداشت .
اين نظريه ها موجب شد كه تئوريسيس هاي موسيقي نيز چهار حالت موسيقي ( باس ، تنور ، آلتو ، سوپرانو ) را با عناصر كيهاني امپروكلين تطابق دهند و همچنين چهار مقام راجع موسيقي رنسانس را ( ميكسوليدن ، دورين ،‌ ليدين ، فريگبن ) نيز به طبايع مترادف خود مربوط بدانند . براي مردمي كه در دوران رنسانس زندگي مي كردند هارموني با سلامتي با موسيقي ، در بدن و كيهان ،‌ زماني به دست مي آمد كه بين چهار عنصر ذكر شده موازنه برقرار مي شد .
بطور كلي در اين زمان اعتقاد بر اين بود كه موسيقي ، مقاومت بدن را زياد مي كند ، چيزي كه در زمان شيوع بيماري طاعون اهميت حياتي داشت . در دوران باروك ، از قرن هفدهم تا نيمه ي قرن هجدهم ، گرايش عمومي فلسفي در طب بر محور تئوري چهار طبع و تأكيد در ساختن آهنگ براي بر انگيختن اميال و عواطف موجب شد كه در جلساتي در زمينه ي موسيقي و پزشكي تشكيل و تداوم يابد .
اعتقاد مردم به تأثير درماني موسيقي در اين دوره ناشي از اشارات زياد نويسندگاني چون ‹‹ شكسپير ›› و ‹‹ اسپنر ›› به اين مسئله بوده است . در اين دوران موسيقي با حفظ اهميت خود ، به عنوان يك امداد پزشكي براي خانواده هاي سلطنتي مورد توجه بود . مثلا در سال 1373 م . ملكه ي اسپانيا از صداي خواننده ي مشهور ايتاليا به نام ‹‹ فارينلي ›› براي معالجه ي فيليپ چهارم كه بيماري ماليخوليايي حاد داشت استفاده كرد و موفق شد . در ادامه ي قرن هفدهم و نيمه ي اول قرن هجدهم نيز بعضي از نويسندگان كوشيدند جايگاه علمي و پذيرفته اي از موسيقي را در درمان آسيب هاي رواني و ناراحتي هاي عصبي ايجاد كنند . آنها افسانه هاي مشهور غير علمي را كه پيرامون تأثير درماني موسيقي مطرح بود رد كردند .
هر چند كه در اواخر قرن هجدهم شروع به انتقاد از ادعاي موسيقي درماني شد اما باز هم در اين دوره ارتباط نزديكي بين موسيقي و طب ادامه يافت . در طول قرن نوزدهم نيز استفاده از موسيقي در آموزشگاهها و برنامه هاي آموزشي نابينايان و ناشنوايان آمريكا افزايش يافت و در اواخر قرن نوزدهم در مورد بيماران رواني نيز بهره هاي فراوان از موسيقي برده شد.
در قرن بيستم با توجه به پيشرفت تكنولوژي ، ارتباط نزديك سنتي كه بين موسيقي و طب وجود داشت عميقا فراموش شد و گاهي فقط تحقيقاتي علمي در طول قرن ، در مورد موسيقي درماني صورت مي گرفت . منتها حمايت سازمان ها در استفاده از موسيقي ، باعث توسعه ي آن در قرن بيستم شد به دليل همين مسأله تحقيقات پيرامون پزشكي و روان شناسي موسيقي ،‌ سريعا افزايش يافت .
اختراع ضبط صوت نيز جاذبه ي استفاده از موسيقي در بيمارستان ها را در طول قرن افزايش داد و از نوارهاي موسيقي براي تفريح راحت خوابيدن آرام كردن ، كاهش ترس از جراحي و بي حسي و بي دردي استفاده شد . علاوه بر اين مسايل در طول اين قرن سرودهاي مخصوص ساخته شد كه در جهت كمك به سلامتي ، آرامش تمركز ذهني و تقويت خود آگاهي استفاده داشت و در حال حاضر نيز اين گونه روش ها در دنياي غرب در حال پيدا كردن جاي مناسب است و پيشرفت چشم گيريي دارد .
استفاده از موسيقي درماني ، علاوه بر مواردي كه در فوق در طول قرن ها مورد استفاده واقع شد در جنگ ها و به خصوص در جنگ جهاني دوم مورد توجه فراوان قرار گرفت . در زمان جنگ دوم جهاني ، پزشكان در هنگام مراقبت از مجروحان جنگي ، پي بردند كه موسيقي نه تنها روحيه ي بيماران و مجروحين را تقويت مي كند بلكه بهبود آنها را تسهيل مي نمايد و متعاقب آن بود كه موسيقي جزو برنامه ي تسهيل ارتش شد و از آن در درمان فيزيكي و آموزشي بيماران استفاده گرديد . اين عامل باعث افزايش استخدام موزيسين ها در طول جنگ دوم جهاني شد و تقاضاي بيمارستان ها از موزيسين هايي كه روشهايي باليني پايه را در دانشگاه طي كرده بودند روز به روز بالا گرفت . ادامه ي نياز بيمارستانها به موزيسين هاي آموزش ديده باعث شد تا در سال 1950 اولين انجمن ملي موسيقي درماني در آمريكا شكل گيرد . از اين تاريخ به بعد موسيقي درماني مورد توجه بيشتري قرار گرفت و انجمن ها و تشكيلات بيشتري را به خود اختصاص داد.
موسيقي درماني براي گروه هاي مختلف درمان جويان مؤثر شناخته شده است و موزيك تراپيست ها به سنين مختلف افراد ،‌ از كودك تا سالخورده كار كرده و بيماران مراجعه كننده به آنها بسيار متنوع بوده اند ، اين مراجعين بيماري هاي مختلفي داشته كه شامل انواع بيماري هاي رواني ، ناتواني هاي رشد ، ناتواني هاي جسمي ناشي از آسيب هاي عصبي ، معلوليت هاي ارتوپدي ، آسيب هاي حسي و اختلال هاي ديگر پزشكي است كه موزيك تراپيست ها براي درمان آنها از روش هاي مخصوص موسيقي درماني استفاده كرده اند .