تا توانی دلی به دست آور
دل شکستن هنر نمی باشد
تا توانی دلی به دست آور
دل شکستن هنر نمی باشد
دلم می خواست:بند از پای جانم باز می کردند
که من ، تا روی بام ابرها ، پرواز می کردم ،
از آنجا ، با کمند کهکشان ، تا آستان عرش می رفتم
در آن درگاه ، درد خویش را فریاد می کردم !
که کاخ صد ستون کبریا لرزد!!!
ما و مجنون درس عشق را از یک ادیب آموختیماو به ظاهر گشت عاشق،ما به معنی سوختیم...
دگر نمي رسد از كوچه باغ بوي درخت
چه اتفاق بدي ! خشك شد گلوي درخت
هجوم باد لباس از تن اقاقي كند
به باغبان برسان ! رفت آبروي درخت
تا کی به تمنای وصال تو یگانه // اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
IU
PNU
http://najvayemehrbani.blogfa.com/
همیشه خرد را تو دستور دار/بدو جانت از ناسزا دور دار
هیچ کوزه گر کند کوزه شتاب
بهر عین کوزه نه بر بوی اب
زندگی تفسیر سه کلمه است : خندیدن .... بخشیدن .... و فراموش کردن
.... پس.... بخند .... ببخش .... و فراموش کن
برویم
سخنی باید گفت
جام، یا بستر، یا تنهایی، یا خواب؟
برویم ...
بیا که قصر امل، سخت سست بنیاد است
بیار باده،که بنیاد عمر بر باد است
_________
___________
_____________
_______________
تو را به جای همه کسانی که نشناخته ام دوست می دارم
تو را به جای همه روزگارانی که نمی زیسته ام دوست می دارم
مکن تا توانی دل خلق ریش
وگر میکنی،مِی کَنی بیخِ خویش
_________
___________
_____________
_______________