اينتر بهترين تيم دنياست، نه بارسلونا؛ آشنايي با رونالدو برايم افتخار است؛ به جز ال‌کلاسيکو، فصل ما فراتر از فوق‌العاده بود!
آیا سال 2010 بهترین سال برای شما بود؟
سالی رویایی برای دوران حرفه‌ای من بود. اما این که آیا بهترین بود یا نه؟ شاید.. خدا را شکر، سال‌های خیلی خوبی را دارم می‌گذرانم، هرچند که سال 2010 سه‌گانه‌ای واقعی به دست آوردم، یعنی لیگ قهرمانان، لیگ و جام حذفی را فتح کردم. در پورتو جام یوفا، لیگ و جام حذفی را در فصل 03-2002 فتح کردیم، به علاوه لیگ قهرمانان، لیگ و سوپرجام را (04-2003). در چلسی ما لیگ، جام اتحادیه و سوپرجام را فتح کردیم (06-2005) و بعد هر دو جام حذفی و سوپرجام را (07-2006).
قهرمانی اینتر چگونه بود؟
شاهکاری غیرمنتظره بود. هیچ کس انتظار نداشت اینتر لیگ قهرمانان را در فصلی فتح کند که بارسلونا و چلسی بخت اول بودند. جالب آن که ما دقیقا با حذف این دو تیم قهرمان شدیم. گاهی در مراحل حذفی شانس می‌آوریم و به تدریج پیشرفت می‌کنیم، اما این بار بخت با ما یار نبود. ما با بارسا در مرحله گروهی هم‌گروه بودیم، چلسی را در مرحله یک‌هشتم نهایی دیدیم و دوباره در نیمه‌نهایی به بارسا خوردیم و سپس با بایرن مونیخ در فینال بازی کردیم.

آیا این قهرمانی خاصی بود؟
لیگ قهرمانان معنایی فوق‌العاده دارد، که به دلیل سطح دشواری و رقیبان است؛ و البته این را هم باید در نظر داشت که این باشگاه 50 سال به دنبال فتح آن بود. از نظر شخصی به نظرم بهترین سال خود را گذراندم و به بیشترین آرزوهایم رسیدم، که البته به این آرزوها باید رفتن به رئال مادرید را هم افزود.
آیا این کار حرکتی پرریسک بود؟
بله، می‌پذیرم. راحت‌تر این بود که با آسودگی در اینتر بمانم، و با شأنی که در باشگاه به دست آورده بودم و موفقیت‌هایم به آسانی زندگی کنم و به دنبال فتح مسابقات بین‌المللی آسان‌تر باشم، مانند سوپرجام اروپا و جام باشگاه‌های جهان. اما سپس تصمیم گرفتم به باشگاهی بروم که مدت زیادی است قهرمان نشده و برخلاف آن چه همه باور دارند، کاملا آماده بردن نیست. اما این باعث شد سال 2010 برای من طعم دیگری داشته باشد. حضور من در اینتر عالی بود و در رئال مادرید هم به دلیل چالش‌هایش عالی است.
درباره شش ماه حضور در مادرید چه نظری داری؟
اگر آن بازی مقابل بارسلونا وجود نداشت، نیمه اول فصل حتی از فوق‌العاده هم فراتر می‌رفت. رئال مادرید نه تنها مربیان جدیدی یافته بود، که نیمی از تیم هم در ابتدای فصل خریداری شده بودند. پنج بازیکن جدید در ترکیب اصلی هستند. رئال تیمی نیست که استمرار داشته باشد، بلکه می‌خواهد از گذشته جدا شود. با این حال ما معمولا با قدرت پیروز می‌شویم و تیمی هستیم که بیشترین امتیازات را در لیگ قهرمانان کسب کرده، در جام حذفی به پیش رفته و در لیگ 13 برد، دو تساوی و یک شکست به دست آورده. اگر ما در لیگ دیگری بودیم، یعنی یکی از آنهایی که هر تیمی امتیازات زیادی از دست می‌دهد، مانند ایتالیا و انگلیس، به تنهایی در صدر جدول قرار می‌گرفتیم. اما در اسپانیا این اتفاق نمی‌افتد، چون ما و بارسلونا تقریبا هر هفته می‌بریم و سرنوشت لیگ به احتمال زیاد در دیدار رودرروی ما مشخص می‌شود.
تیم چه واکنشی به باخت پنج بر صفر مقابل بارسا نشان داد؟
واکنشی بود که انتظارش را داشتم. یعنی واکنشی که مطابق با رئال مادرید بود. پس از چنان ضربه سختی، ما چهار بازی بعدی را بردیم و نشان دادیم قدرت ذهنی شگرفی برای غلبه بر اوضاعی داریم که فرار از آن کار بسیار دشواری بود. این همان چیزی است که به من ثابت می‌کند تیمی وجود دارد که پیشرفت را ادامه می‌دهد.
آیا بی‌تجربه بودن بازیکنان دلیل آن باخت بود؟
بازیکنانی مقابل بارسلونا بازی کردند که برای اولین بار در دیداری به آن اهمیت به میدان می‌رفتند. خدیرا از اشتوتگارت آمد، اوزیل از وردربرمن و دی‌ماریا از بنفیکا. همه هم بین 21 و 22 سال سن دارند. مفهوم دربی که آنها به آن عادت داشتند قابل مقایسه با اهمیت و وزن اجتماعی این دیدار نبود. بازی در خانه بارسلونا از آن دیدارهایی بود که یک بار در زندگی روی می‌دهد. در اینتر به عنوان تیم میهمان میلان را چهار بر صفر بردم. در بنفیکا اسپورتینگ را سه بر صفر شکست دادم. در پورتو هم اسپورتینگ را چهار بر یک بردم. در چلسی، در دیداری که سرنوشت قهرمانی را تعیین می‌کرد من‌یونایتد را سه بر صفر بردم. گاهی دیدارهایی هست که همه چیز برای یک طرف عالی می‌شود و برای طرف دیگر بسیار بد.
دوست داشتی بازی در بین دو نیمه تمام می‌شد؟
پس از نیمه اول درک کردم که اوضاع واقعا پیچیده بود و همه چیز بستگی به آغاز نیمه دوم داشت. هنگامی که بارسا بازی را سه بر صفر کرد، که البته هیچ کس هم به این نکته اشاره نکرد، گل آنها آفساید بود. بعد هم بازی چهار بر صفر و پنج بر صفر شد. در آن لحظه حس کردم هر شوتی که آنها به سمت دروازه ما می‌زنند گل می‌شود. اگر بازی پنج یا ده دقیقه دیگر ادامه پیدا می‌کرد گل ششم و هفتم را هم می‌زدند. اما همان طور که در همان موقع گفتم، این شکست را آسان می‌شد هضم کرد.
آیا بارسا بهترین تیم دنیاست؟
نه. بهترین تیم دنیا اینتر است که پس از فتح لیگ قهرمانان، تنها فاتح جام باشگاه‌های جهان شده.
آیا کریستیانو رونالدو انتظارات را برآورده می‌کند؟
او از انتظارات فراتر رفته. من مربی بازیکنی به نام کریستیانو رونالدو هستم، نه انسانی به این نام. برای من بازیکن مهم است اما بدون وارد شدن به حیطه حرفه‌ای می‌گویم که او پسری فوق‌العاده است. هر چه می‌خواهید بگویید، او واقعا عالی است. آشنایی با او و دیده هر روزه او و حضور او در زندگی روزمره من برایم افتخار است. انسان‌های کمی هستند که امکان شناخت واقعی او را داشته باشند، چون او به دلیل رسیدن به سطوح بالای شخصی و حرفه‌ای باید بخشی از شخصیت خود را خصوصی نگه دارد. به عنوان بازیکن، او همه آن چیزی است که می‌دانید و حتی بیشتر از آن. کیفیت او به عنوان بازیکنی حرفه‌ای و جاه‌طلبی او ... هیچ واژه‌ای برای توصیفش نمی‌یابم.
آیا سایر بازیکنان ذهنیت خاصی درباره رونالدو دارند؟
بگذارید ماجرایی برایتان تعریف کنم که پس از دیداری در لیگ روی داد: در پایان دیدار، بازیکنی از تیم حریف را در بیرون رختکن‌مان دیدم. از او پرسیدم چیزی می‌خواهد و او گفت می‌خواهد پیراهنش را با کریستیانو رونالدو عوض کند. به او گفتم وارد رختکن شود ولی او ترجیح داد دم در بماند. صبح روز بعد، در روزنامه‌ها خواندم که همان بازیکن گفته بود رونالدو تماشاگران را تحریک کرد و در صحنه‌ای که خطا نبود شیرجه زد و به رقیب و هواداران احترام نگذاشت. کریستیانو بازیکنی این‌چنین است و خوبختانه او یاد گرفته با این وضعیت کنار بیاید و مسیر خود را برود. اما در حقیقت این ناسپاسی است، چون او بازیکنی است که هر هفته توجه بسیاری را به فوتبال اسپانیا جلب می‌کند. او مربی‌ای دارد که از او مراقبت نمی‌کند و همیشه او را به میدان می‌فرستد و نمی‌خواهد او را در بازی‌های خاصی بازی دهد. چیزی که او را نجات می‌دهد نجابتی است که از آموزش‌های الکس فرگوسن فراگرفته.
نظرت درباره تیم ملی پرتغال چیست؟
تیم ملی بزرگ‌ترین ناامیدی سال 2010 بود. به نظرم هرگز مربی تیم‌های ملی نمی‌شوم، چون ذهنیت و شخصیت متفاوتی دارم. من مربی رسمی نیستم که بازیکنان را زیر نظر بگیرم و برای تماشای بازی‌ها و بازیکنان سفر کنم. من مربی تمرینات هرروزه هستم و می‌خواهم هر هفته سه بار بازی کنیم، البته اگر بشود. هنگامی که قرار شد به صورت موقت مربی پرتغال شوم به خودم انگیزه دادم و خود را متقاعد کردم، چون افرادی در کشورم بودند که برایم بسیار اهمیت داشتند و من را تحت فشار قرار دادند تا این شغل را بپذیرم. این کار را هم کردم. اما پس از آن که گفتم به پرتغال می‌روم تا در بازی با دانمارک روی نیمکت بنشیم، به من گفتند نمی‌شود. این من را ناامید کرد.
آیا رئال نیاز به مهاجم دارد؟
از نظر کمّی، بله. من ایگواین و بنزما را دوست دارم، هر کدام را به طریقی. آنها سبک خود را دارند، اما برای برآورده کردن نیازهای تیمی مانند ما بسیار کم‌تعداد هستند. دوست دارم گزینه‌های بیشتری برای حمله داشته باشم: هنگامی که یکی را به میدان بفرستم، دوست دارم دو نفر روی نیمکت باشند. هنگامی که دو تا را به میدان بفرستم، دوست دارم یکی روی نیمکت همیشه آماده بازی باشد. حالا هم یکی از آنها که مصدوم شود من حس بسیار بدی پیدا می‌کنم.
پس مصدومیت ایگواین باعث ناراحتی تو شد؟
فصل را با دو مهاجم آغاز کردیم و حالا فقط یکی داریم و حس من این است که برای مدتی طولانی به این روش ادامه می‌دهیم. شاید من کمی بدبین هستم، اما طبق تجربه قبلی که داشتم، مصدومیت ستون فقرات و دیسک کمر به راحتی درمان نمی‌یابد. به نظرم ایگواین به سرعت آماده نمی‌شود.
پس نیاز به مهاجمی جدید دارید؟
بر این باور هستم که بای تقویت شویم، اما به شدت تردید دارم که این اتفاق بیفتد. این که چه نیاز داریم یک موضوع است و این که چه می‌کنیم موضوعی دیگر. در این حالت من حقیقتا نیاز به مهاجم دارم، اما تردید دارم که بتوانیم مهاجمی بخریم.
نظرت درباره دی‌ماریا چیست؟
فوق‌العاده راضی‌ام. نه تنها من، که هواداران هم همین حس را دارند. در رئال مادرید سخت‌ترین کار این نیست که کاری کنید که مربی از شما راضی باشد، این است که کاری کنید که هواداران راضی باشند. دی‌ماریو برنابئو را فتح کرده و مرتبا سخت‌ترین کار را انجام می‌دهد. حتی پیش از آن که نشان دهد چه کارهایی از دستش برمی‌آید، نوع حضورش در زمین گویای همه چیز بود. برنابئو به این موضوع احترام می‌گذارد. آنها افرادی را دوست دارند که بجنگند، همه تلاش خود را در میدان انجام دهند و با شدت کار و بازی کنند. اگر فردی این ویژگی‌ها را نداشته باشد، هواداران او را نمی‌بخشند.