تقریبا همه دروغ می گویند، اما دروغ داریم تا دروغ ! جان هالند راست می گوید دروغ داریم تا دروغ : دروغ شاخ دار، دروغ مصلحت آمیز، دروغ کودکانه و... اما دروغ های بی خطر یا کم خطری هم هست که همه ما در زندگی روزمره مان زیاد گفته یا شنیده ایم. در زمانه ای که می شود به کمک انواع روش های ارتباطی، یاد بگیریم که صادق باشیم و با یکدیگر با احترام رفتار کنیم، چرا به دروغ گویی عادت کرده ایم و چگونه می توانیم از شر این عادت مزاحم، خلاص شویم؟ روان شناسان به این پرسش ها، پاسخ های علمی و دقیقی می دهند.
1- دروغ گوهای مرضی : فرآیند دروغ گویی از سن 4 تا 5 سالگی آغاز می شود، یعنی همان زمانی که کودک، نسبت به استفاده از زبان، آگاهی پیدا می کند. البته دروغ کودکان، معمولا بی ضرر و صرفا به قصد رهایی از مخمصه یا رسیدن به آن چیزی است که دوست دارند داشته باشند. اما در میان بزرگسالان، اگر دروغ های مصلحتی را کنار بگذاریم، به اشخاصی برمی خوریم که خیلی زیاد و در مسائل کوچک و بزرگ، دروغ می گویند.
روان شناسان به این افراد می گویند: دروغ گوهای مرضی. دروغ گوهای مرضی، دروغ می گویند تا در خیال خودشان از حریمشان محافظت کنند، دوست داشتنی و موجه به نظر برسند، به منافع مادی یا اجتماعی بیشتری دست پیدا کنند و یا این که از مجازات فرار کنند. البته در بیشتر مواقع، آن هایی که از چنین افرادی دروغ می شنوند، خودشان تا درجاتی متوجه اند که فرد مقابلشان دارد دروغ می گوید و چه بسا که دلشان هم برای آن فرد بسوزد که چرا چنین ذهن بیماری دارد. دستة دیگری از دروغ گوها هستند که حساب شده، عامدانه و برای کسب منافع شخصی، دروغ می گویند و این کار را هم زیاد و به صورت حرفه ای انجام می دهند. روان شناسان، این افراد را جزو شخصیت های ضداجتماعی طبقه بندی می کنند. این گروه معمولا زیاد سر و کارشان به پلیس، دادگاه و زندان می افتد. دروغ گویی معمولا با گذشت زمان، بدتر و بدتر می شود. چرا که اصل بر این است که وقتی آدم یک دروغ می گوید، بعدها ناچار می شود که برای رفع و رجوع آن دروغ، دروغ های بیشتری بگوید.
2- تمرین حقیقت چرا؟ : اصلا چرا دروغ می گوییم؟ روان شناسان، برخی از مهم ترین دلایلی را که باعث می شود دروغ بگوییم، این گونه فهرست می کنند: می خواهیم از درگیری پرهیز کنیم. نمی خواهیم باعث خشم یا صدمة کسی بشویم. نمی خواهیم احساسات کسی را جریحه دار کنیم. می خواهیم کسی را تخریب یا روحیه اش را تضعیف کنیم. می خواهیم احترام و تحسین دیگران را جلب کنیم. دوست داریم به قدرت بیشتری برسیم. نمی خواهیم با حقیقت تلخی دربارة خودمان مواجه شویم. دوست نداریم به اشتباهاتمان اعتراف کنیم. می خواهیم فعلا روی قضیه ای را بپوشانیم، به این امید که شاید بعدا اوضاع، بهتر شود.
جالب این که خیلی از مواقع، ممکن است نیت شخص دروغ گو هم خیرخواهانه باشد، هر چند که دروغ گویی در اکثر مواقع، ریشه در خود شخص و خودخواهی شخص دروغ گو دارد. اما سؤال مهم تر، این است که آیا می توانیم با یادگیری و تمرین مهارت های ویژه ای، خودمان را مقید کنیم که همیشه و تحت هر شرایطی، حقیقت را بگوییم و از دروغ گویی خودداری کنیم؟ پاسخ روان شناسان، این است که بله، این کار در بیشتر مواقع امکان پذیر است، اما به تمرین و ممارست نیاز دارد. باید یاد بگیریم الگوهای فرار از حقیقت را که در ذهنمان شکل گرفته، کم کم از بین ببریم تا بتوانیم نوعی رابطة سالم و احترام آمیز را با مخاطبانمان سر و شکل بدهیم.
3- تغییر ذهنیت با فرض این که شخص دروغ گو از نظر روانی دچار مشکل حادی نیست، روان شناسان می گویند که دروغ گو به خاطر فقدان مهارت، دست به نوعی انتخاب اشتباه می زند و از بین راست و دروغ، دروغ را انتخاب می کند تا به زعم خودش، شرایط را به نحو مؤثری مدیریت کرده باشد. دروغ گویی های بی خطر یا کم خطر نیز در بیشتر موارد، صرفا ریشه در یک تنبلی ذهنی دارد و به شکل یک عادت غلط در روح و روان شخص دروغ گو رسوخ می کند. روان شناسان اعتقاد دارند برای کسی که به دروغ گویی عادت کرده، بهتر این است که اول از همه، ذهنیت (mindset) خودش را تغییر بدهد تا بتواند راست گویی مهارتی (skillful honesty) را بیاموزد و به کار ببندد.
4- تصمیم عجولانه، ممنوع چه چیزی باعث می شود ما به این فکر بیفتیم که دروغ گفتن، بهترین راه حل در وضعیت موجود است؟ چه ترسی در پشت این انتخاب اشتباه، پنهان شده است؟ ترس از این که اشتباه کرده باشیم؟ ترس از این که دیگران از ما خوششان نیاید؟ ترس از این که قادر نباشیم حقیقت را در قالبی محترمانه، قابل پذیرش و قابل تحمل عرضه کنیم؟ چرا فکر می کنیم که دروغ در شرایط خاصی می تواند نتیجة خوبی به همراه داشته باشد؟ و... سؤالات بالا را به دقت بررسی کنید و دربارة پاسخ هایتان عادلانه قضاوت کنید. وقتی انگیزه های دروغ گویی تان معلوم شد، بهتر می توانید خودتان را مجهز کنید تا اگر دوباره سر و کلة میل به دروغ گویی پیدا شد، آن را از سر راه بردارید. اما قبل از این که بخواهید کاری بکنید یا عکس العملی از خودتان نشان بدهید، تمام گزینه های احتمالی را بررسی کنید. دروغ گویی در خیلی از موارد، نتیجة تصمیم گیری های عجولانه و عاری از تدبیر است. وقتی متوجه شدید که دارید دروغ سر هم می کنید، مکث کوتاهی بکنید و از مخاطب خودتان اجازه بخواهید تا بار دیگر، سؤال او و شرایط و موضوع مورد بحث را بررسی کنید. شاید زمان، این اجازه را به تان بدهد که سر و سامانی به افکار تان ببخشید. در همین زمان می توانید در کنار بررسی مسأله، نیت و انگیزة خود تان را نیز ارزیابی کنید.ذهنتان را متوجه شخص یا جملة قصاری کنید که شما را به راست گویی دعوت می کند. چه بهتر که پیشاپیش، مجموعه ای از این نوع جملات سودمند و پرمغز فراهم کرده باشید یا پیشاپیش، فهرستی از کسانی را که دوستشان دارید و مورد احترام تان هستند، گردآورده باشید. صادقانه از خودتان بپرسید که در شرایط کاملا واقع بینانه، اگر راستش را بگوییم، بدترین اتفاقی که ممکن است بیفتد، چیست؟
5- درک طرف مقابل تصور کنید شما باعث شده اید موقعیتی متفاوت از آن چه که باید، به وجود بیاید و فرض کنید که شما مسبب این وضع نابهنجار بوده اید. اگر فکر می کنید که شاید با بحث بتوانید به یک درک متقابل برسید و تلخی حاصل از ابراز حقیقت را بگیرید، بهتر است از این نوع عبارات و جملات استفاده کنید: شاید این حرفی که می خواهم بزنم، درست نباشد، اما لطفا صبور باشید... برداشت من این است که... آیا شما هم چنین برداشتی دارید؟ می دانم که شاید اشتباه کرده باشم، اما می خواهم شما هم بدانید که... سعی کنید حتما نشان بدهید که احساس طرف مقابل را درک می کنید. مثلا ابتدا بگویید: من درک می کنم که تو عصبانی هستی و... و سپس نظر خودتان و در صورت امکان، راه حل های پیشنهادی تان را ارائه دهید. سعی کنید احساستان را به نوعی در کلام، لحن و رفتار خودتان به مخاطب منتقل کنید:
من هم از این که فلان کار، رأس زمان مقرر تمام نمی شود، واقعا ناراحتم.
شما می توانید این ناراحتی را در صدا و چهره من ببینید... سپس توضیح بدهید که قصدتان این نبوده و سریع نتیجه گیری کنید که: الان می خواهم در حضور شما برنامه ای تنظیم کنم که هر چه سریع تر، کار تکمیل شود. و دقیقا مشخص کنید که کدام بخش از گفته هایتان واقعیت است و کدام بخش، تصورات و نظرات شماست. اگر این کار را نکنید، ممکن است کم کم به سراغ جعل واقعیت و نهایتا سراغ دروغ گویی بروید.
چند روش تمرینی برای اینکه هیچوقت خالی نبندیم!
گفتن حقیقت وظیفه ماست!
مسدود کردن آن دسته از مسیرهای ذهنی که منجر به دروغ گویی می شود، نیاز به تمرین دارد. وقتی شخصی با یک موقعیت خطیر و پراسترس مواجه می شود، ممکن است در یک آن، دوباره به سراغ روش های آشنای قدیمی برای دروغ گویی برود. روان شناسان توصیه می کنند با به خاطر سپردن 6 نکته زیر، می توانیم از مهارت راست گویی که در وجود همگی مان هست، بهره مند شویم. آن ها به ما می گویند:
۱ـ خونسردی خود را حفظ کنید. وقتی که خونسرد باشید و تمرکز حواس داشته باشید، خیلی راحت تر و بهتر می توانید از مهارت های خودتان استفاده کنید.
۲ـ وقتی حقیقت را می گویید، ممکن است بعضی ها عکس العمل منفی از خودشان نشان بدهند. البته شاید هم دلیل موجهی برای این ابراز خشم و ناراحتی وجود داشته باشد. مثلا شاید این حقیقت، نشان دهنده بدقولی شما در اجرای یک قرارداد باشد. اما به هر حال باید بیاموزید که این وظیفة شماست که مانند یک آدم بالغ و مسؤولیت پذیر، در لحظات خشم و ناراحتی مخاطب تان هم در کنار او حضور داشته باشید. روان شناسان بر این باورند که گاهی اوقات، ضعف و خطایی که در وجود دیگران می بینیم، ناشی از رویکرد اشتباهی است که ما خودمان انتخاب کرده ایم. در واقع، این زاویة دید خودمان است که ایراد دارد. شاید از یک زاویة دیگر هم بشود به هر چیزی نگاه کرد. این می تواند اولین قدم باشد برای این که به مهارت های بیشتر برسید، چرا که هیچ کس نمی تواند چیزی که وجودش را باور ندارد، بهبود ببخشد.
۳ـ برنامه ریزی داشته باشید. مدیریت زمان، یکی از کلیدی ترین عناصر لازم برای رسیدن به آسودگی خاطر است. وقتی که می دانید چه تعهداتی دارید و چه زمانی باید آن ها را انجام دهید، بهتر می توانید برای آن برنامه ریزی کنید. این طوری، کمتر ممکن است در شرایطی گیر کنید که در آینده مجبور به دروغ گویی شوید.
۴ـ از عذرخواهی نترسید. تا حالا چند بار مجبور به دروغ گویی شده اید فقط به این خاطر که نخواسته اید عذرخواهی کنید؟ وقتی اشتباهی مرتکب شدید، نفس عمیقی بکشید، اشتباه را بپذیرید و بابت عمل یا رفتار اشتباه تان عذرخواهی کنید. عذرخواهی نه تنها احساس گناه و استرس را از شما دور می کند، بلکه باعث می شود آسیب ها و خسارت های احتمالی تان نیز جبران شود. به علاوه، اعتراف به اشتباه و عذرخواهی کردن، دو نشانة مهم از شخصیت قوی و روحیه ی بالاست.
۵ـ یک منبع الهام بخش برای خودتان فراهم کنید. تاریخ پر است از انسان های بزرگ و سخنان پرمغزی که هر کدام می تواند به ما انگیزه ای قوی بدهد. برای این که مهارت های راست گویی خودتان را هر از چند گاهی تقویت کنید، به زندگی این افراد و سخنان با ارزششان دقت کنید. ممکن است بدون تجدید قوای اینچنینی، باز هم فیلتان یاد هندوستان کند و...
۶ـ بر روی آن چه بیش از هر چیز دیگری برایتان اهمیت دارد، تمرکز کنید. حواس خودتان را متمرکز کنید بر روی رفتاری که دوست دارید و تصویر ایده آلی که از خودتان و در ذهن خودتان ساخته اید. این تصویر می تواند شما را در ادامه ی راه هدایت کند و باعث شود انگیزه ی بیشتری برای حفظ مهارت های راست گویی و استفاده از آن ها داشته باشید.