-
پارمنیدس كيست؟ نمي داني..اي ...واي...پس بخون.
پارمنیدس، فیلسوف، و پزشک یونانی اهل اِلِهآ، بین سالهای (۵۱۵/۵۴۰(پیش از میلاد) بهدنیا آمد و حدود سالهای (۴۴۶/۴۷۰ (پیش از میلاد)) درگذشت. نام عربی این فیلسوف یعنی بارمنیدس هم در فارسی رایچ است. در شهر الئا به دنیا آمد. دوران حیات او را میتوان بین سالهای ۴۴۰ـ ۵۱۰پ.م دانست. ظاهراً او مردی اشرافزاده بودهاست و در قانونگزاری شهرش الئا سهیم بوده و این شهر دست کم بعضی از قوانینش را به او مدیون است. او زمانی پیرو مکتب فیثاغوری و شاگرد آمینیاس فیثاغوری بودهاست، اگرچه بعداً از آن مکتب جدا شد. او را شاگرد کسنوفانس نیز دانستهاند که فارق از اینکه این گفته درست باشد یا نه، شباهتهای اساسی بین آراء پارمنیدس و کسنوفانس وجود دارد. آراء او را انتقادی بر هراکلیتوس نیز دانستهاند. اگرچه نگاهی وجود دارد که کسنوفانس را بنیانگذار مکتب الئا دانستهاست، اما به دلیل نبودن شواهد کافی، عمدتاً پارمنیدس را بنیانگذار مکتب الئا میدانند.
پارمنیدس به طبیب چهارم معروف است. او در کنار زنون از نماینده گان فلسفه معروف به اِلِهآئی (شهر ِ زادگاه برمانیدس)، میباشد. او در منظومه خود بهنام «درباره طبیعت»، جهان را ابدی، واحد، مداوم و ثابت معرفی مینماید و اعتقاد خود را بهواقعیت - یک وجود - بیان نموده و هرگونه موجودیت جدا از کل را که دستخوش تغییر و تحول گردد غیر واقعی میداند، پارمنیدس فقط قائل بهواقعیت وجودِ تغییرناپذیر است که از راه تفکر قابل شناخت میباشد. بهکلامی دیگر او از دانشمندان سوفسطائی زمان خود بوده و اول طبیبی است که تجربه را خطا دانسته و عمل بهقیاس کردهاست.
پارمنیدس فیلسوف یونانی که شش قرن قبل از میلاد مسیح میزیستهاست را پدر متافیزیک میدانند اگرچه وی واژه متافیزیک را به کار نبرد و این واژه برای نخستین بار توسط آندرونیکوس دو رودس یک قرن قبل از میلاد مسیح به کار برده شد. پارمنیدس در اثرش با نام «درباره طبیعت» به شرح شهودی که درباره هستی برایش ییش آمده بود یرداخت و توضیح داد که در یک ارابه با استقبال فرشتگان به درهای عدالت رسید. فرشتگان درها را برایش باز کردند و او با ارابه در جادهای روانه شد و فرشتهای برایش از سه راه سخن گفت:
۱. راه نخست راه واقعیت هستی ست که مخصوص خداست و بشر به آن راه ندارد. ۲. راه دوم راه حدسیات است که ظواهر را تشکیل میدهد و بشر در این راه گام مینهد. ۳. راه سوم راه حدسیاتی ست که به واقعیت شباهت دارند. طبق نظر پارمنیدس، هستی یا وجود پایدار است و تغییر و دگرگونی بر آن راه ندارد. تشکیل و نابودی هم از مواردی ست که برای هستی غیر ممکن است چرا که هستی همیشه بوده، هست و خواهد بود و نمیتواند از عدم به وجود آمده باشد. در عین حال، برای هستی نمیتوان نابودی قائل شد. هر آنچه که بشر میگوید، ظواهر را نشکیل میدهد و واقعیت جز این است.
فهرست مندرجات [نهفتن]
۱ آثار
۲ مقدمه
۳ راه حقیقت
۴ راه گمان
۵ منابع
۶ جستارهای وابسته
۷ پیوند بهبیرون
[ویرایش] آثار
او فلسفهی خود را در قالب شعر بیان کرد. شاید بتوان علت انتخاب قالب شعر توسط پارمنیدس برای بیان افکارش را این دانست که یونانیان باستان شعر را نوعی الهام الهی میدانستند و پارمنیدس برای اینکه گفتههای خود را دارای منبعی الهی و درنتیجه دارای اعتبار نشان دهد افکار خود را در غالب شعر ریخت. شعر او دارای یک مقدمه و دو بخش است به نامهای راه حقیقت و راه گمان (یا راه عقیده). عقاید اصلی پارمنیدس در راه حقیقت بیان میشود و راه گمان اختصاص به آرائی دارد که در برآمده از حواسند و در بین انسانها یا میرندگان رواج دارد.
[ویرایش] مقدمه
پارمنیدس شعرش را با یک مقدمه رمزی ـ اسطورهای آغاز میکند. او در مقدمهی شعرش ماجرای سفر خود از خانهی شب به سوی روشنایی را تعریف میکند. سفری که در آن سوار بر ارابهی دوشیزگان خورشید راهی دروازههای روز میشود. بر در دروازه دیکه (یا الهه عدل) ایستادهاست. دوشیزگان الهه را راضی میکنند تا پارمنیدس را به قلمرو روشنایی راه دهد. الهه ضمن پذیرفتن پارمنیدس راههای مختلف تفکر را نیز بر وی آشکار میکند، هم راه حقیقت و هم راه گمان را.
پاره ۱: «... اسبان بسیار هوشمند با کشیدن ارابهی من، مرا به آن راه میبردند و دوشیزگان راهنمایی میکردند.... دوشیزگان خورشید در حالی که خانهی شب را ترک گفتند، شتابان به سوی روشنایی میراندند و نقابها را از سر با دستها پس زدند. در آنجا دروازهی راههای شب و روز است... و الههی بسیار کیفر بخش عدل کلیدهای جبران بخش را در دست دارد. دوشیزگان با وی سخنان نرم گفتند و ماهرانه وادارش کردند که بیدرنگ میلهی کلون شده را از دروازه به کنار زند.... الهه با مهربانی مرا پذیرفت و دست راست مرا در دست خود گرفت و این سان به من روی کرد و گفت:... لازم است که تو همه چیز را پژوهش کنی، هم دل لرزش ناپذیر حقیقتِ به زیبایی گرد شده را و هم پندارهای آدمیان فناناپذیر را که در آن هیچ یقین حقیقی نیست....» سفر پارمنیدس یک معراج عقلانیست. سفر از خانهی شب به روشنایی، سفر از نادانی به سمت داناییست. الهه سه راه به پارمنیدس تعلیم میکند یکی درست و دو تا غلط (که باید از آنها اجتناب شود) (۱) آن هست و برایش ممکن نیست که نباشد و نیست و برایش ممکن نیست که هست شود (این راه درست است)، (۲) انکار وجود آن که هست یا گفتن اینکه هیچ وجود دارد، (۳) خلط بین هست و نیست یا قول به شدن (این راه سوم عقیدهی میرندگان است). راه سوم که عقیدهی میرندگان یا همان انسانهاست، نتیجهی عادت و به کار بستن حواس است.
[ویرایش] راه حقیقت
در این بخش پارمنیدس به این نتیجه میرسد که جهان ادراک شده از طریق حواس غیر واقعیست و اگر دست به استدلال بزنیم حقیقت به گونهای دیگر، غیر از گونهای که برای حواس نمایان میشود، هویدا خواهد شد.
پارمنیدس در پاره ۳از یکی بودن اندیشه و هستی صحبت میکند. پاره ۳: «... زیرا اندیشیدن و هستی هردو همان است.» شاید بتوان مهمترین نکته در فلسفهی پارمنیدس را پیوند میان اندیشه و هستی دانست. پارمنیدس میگوید آنچه میتوان اندیشید فقط هستی است و نیستی اندیشه کردنی نیست. مقصود او در اینجا انطباق هستی و اندیشهاست، یعنی اندیشه فقط به هستی میاندیشد و به نیستی نمیتوان اندیشید. پارمنیدس کل هستی را واحد میداند و برای وحدت آن استدلال میکند که این مهمترین آموزهی فلسفهی پارمنیدس است. او پس از اثبات واحد بودن هستی، صفاتی را برای واحد اثبات میکند. پاره ۸ که مهمترین پارهی پارمنیدس است به بررسی واحد و صفاتش میپردازد. در این پاره واحد بیزمان، پیوسته و یکپارچه و بیحرکت معرفی میشود.
پارمنیدس پیش از هر چیز بیان میکند که هستنده هست. در پاره ۶ میگوید: «لازم است گفتن و اندیشیدن که هستنده هست»، و در ابتدای پاره ۸ نیز میگوید: «تنها یک راه برای سخن باقی میماند که، هست». در واقع یگانه اصل موضوع اولیهی پارمنیدس این بود که «آن هست»، یعنی یک شی واحد هست و مابقی به تبع آن مطرح شدهاند. گام بعدی او در جهت شرح و توصیف هستی این است که او هستی را ازلی ابدی، یا به عبارت صحیح «بیزمان» میداند. او میگوید: پاره ۸: «... نه در گذشته بوده و نیز نخواهد بود، چون هم اکنون هست...». آوردن سیر استدلالی پارمنیدس در مورد اینکه چرا هستی بیزمان است، به علت ابهام و نقصان در بیان پارمنیدس دشوار است و مستلزم بحثی مفصل (و به سختی نتیجه بخش) راجع به آن است. اما به طور خلاصه میتوان گفت که هستی در نظر پارمنیدس نه ازلی ابدی، که اصلاً بیزمان است و اساساً زمان در مورد آن موضوعیت پیدا نمیکند.
صفت دومی که او برای هستی برمیشمارد این است که هستنده یک «کل یک پارچه و تقسیم ناپذیر» است. جهان یک پری و آکندگی از هستندههاست، و بدین سان هستی وحدتی است از هستندهها. هستی یک واحد یکپارچه و یکنواخت است و از این رو جایی از آن غلیظتر از جای دیگر نیست. در نتیجه واحد «تقسیمناپذیر» است. این کل یکپارچه «کامل» نیز هست. زیرا همه چیز را در بر دارد و چیزی بیرون از آن متصور نیست. پاره ۸: «... تقسیمپذیر هم نیست، زیرا همه همانند است. در یک جا بیشتر نیست که آن را از به هم پیوستی باز دارد، و در جایی هم کمتر نیست، بلکه همه آکنده از هستندهاست. زیرا هستنده تنگ نزدیک هستندهاست.... هیچ چیز بیرون از هستنده، نه هست و نه خواهد بود، زیرا تقدیر آن را چنین در بند کردهاست که یکپارچه کل و بیحرکت باشد...».
صفت بعدی «بیحرکت» بودن هستی واحد است. در نظام پارمنیدس هستی واحد به دو جهت دارای حرکت نیست. اول اینکه هستی یگانهاست. چیزی یا جایی خارج از هستی واحد نیست تا هستی واحد بتواند خود را در آنجا بکشد و بدین شکل حرکت کند. دلیل دوم این است که پارمنیدس چیزی به عنوان خلأ یا مکان تهی را برنمیتابد. از این جهت، حتی در داخل خود هستی هم نمیتواند حرکتی صورت بگیرد. پاره ۸: «... علاوه بر این [یکپارچگی و تقسیمناپذیری] بیحرکت و محدود در بندهای بزرگ، بیآغاز و بیپایان است.... همان خودش و ساکن در خودش، و آرمیده در خودش و استوار در یکجا پاربرجاست...». در پاره ۸و پایان راه حقیقت، مطلبی بیان شدهاست که بر سر آن مناقشاتی صورت گرفتهاست. پاره ۸: «... اما چون واپسین حد، یافت میشود، پس از هر سو کامل است، همانند پیکر کرهای زیبا گرد شده که از مرکز به همه سو یکسان است....».
مطلبی که در این قسمت از پاره ۸ مطرح میشود، نسبت داده شدن هستی واحد به کرهاست. اما آنچه در اینجا محل مناقشه شدهاست این است که آیا این نسبت از باب شباهت است یا از باب توصیف. به نظر میرسد آنچه حقیقت امر است این باشد که پارمنیدس تنها از جهت تشبیه کره را در برابر هستی نشاندهاست. حداقل استدلال در این مورد کلمه «همانند» است که توسط پارمنیدس استفاده شدهاست. و به نظر میرسد با توجه به اینکه کره در نزد یونانیان کاملترین اشکال بودهاست و پارمنیدس نیز واحد را کامل میدانسته، و همچنین از این جهت که تمام محیط کره از مرکز به یک اندازه فاصله دارند و سطح کره یکنواخت است و واحد نیز کلی یکنواخت است، این تشبیه صورت گرفته باشد.
بحث دیگر در مورد پارمنیدس این است که آیا او را باید مادیگرا دانست یا آرمانگرا. در هر دو سو استدلالهایی وجود دارد. برای مثال قائلین به مادیگرایی برای پارمنیدس، موضوع کرویت واحد را به عنوان یکی از شواهد مربوط به مادیگرایی پارمنیدس مطرح میکنند. در هر صورت اگرچه نمیتوان به این سوال پاسخ قطعی داد اما با توجه به اینکه پارمنیدس عالم معقولی را ترسیم میکند و آن را به عنوان حقیقت در برابر عالم محسوس مینشاند به نظر بسیار گمراه کنندهاست که او را مادیگرا بدانیم.
[ویرایش] راه گمان
راه گمان همان عقاید آدمیان است که برآمده از حواس است. این راه فریبنده و نادرست است. برای این مطلب که چرا پارمنیدس با وجود اینکه به نادرستی این نوع نگاه معتقد بوده، آن را بیان کرده، دلایلی ذکر شدهاست. از جمله گفتهاند، هدف پارمنیدس از بیان راه گمان نشان دادن این است که حتی پذیرفتهترین شرح در مورد ماهیت جهان محسوس، کلاً غلط است. و یک نظر معقول نیز این است که پارمنیدس در یک رویکرد عملگرایانه به بیان راه گمان پرداختهاست. یعنی او اگرچه میدانستهاست که حقیقت چیزی غیر از حقیقت محسوس است اما از آنجا که خود و سایر انسانها را ناگزیر از عمل کردن و زندگی کردن یافتهاست، این راه را بیان کردهاست تا تبیینی باشد برای زندگی عملی و روزمره.
پارمنیدس در این قسمت به دو عامل به عنوان عاملهای نخستین قائل میشود: پاره ۸: «... یکی شعلهی آتش اثیری ملایم و بسیار سبک که از همه سو عین خودش است، ولی عین آن دیگری نیست. اما آن دیگری در خود درست ضد این است: شب بیروشنایی، پیکری ستبر و سنگین....». پارمنیدس مطرح میکند که، نمیتوان در جهان پدیدهها چیزی یافت که یکی از این دو، یا هر دوی آنها باهم آمیخته، در آن یافت نشود. پس هر چیزی و حتی هر تکهای از هر چیزی، یا بخشی از روشنایی است یا بخشی از تاریکی یا آمیختهای از هردوی آنها.کیهانشناسی پارمنیدس نیز که در راه گمان مطرح میشود بر پایهی همان آموزهی روشنایی و تارکی است. به عقیدهی وی بیرونیترین و درونیترین بخش جهان از مادهی غلیظ یا سپهری جامد و سخت است که مانند حصاری آن را فرا گرفتهاست. بخش مرکزی نیز از همان مادهی تیره و صلب است. در فاصله مادی سخت و صلب میانی و سپهر جامد پیرامونی جهان، گروهی از حلقهها جای دارند که مطابق با سنگینی آنها قشر بندی شدهاند. آنچه سبکتر است به بالا گراییدهاست و آنچه سنگینتر است پایین میافتد، اما آنچه که آمیختهای از نور و تارکی است در میان آنها معلق میماند. مرکزیترین و پایینترین بخش، جایگاه زمین است که مانند بیرونیترین و بالاترین پوستهی جهان از مادهی غیظ و تاریک ساخته شدهاست. پارمنیدس در مودر اندیشهی آدمی نیز قائل بود که اندیشه زاییدهی آندامهای آدمی و نحوهی آمیزهی آن از دو عنصر تاریکی و روشنایی است. هرچه عنصر روشنای غالبتر باشد، اندیشهها روشنتر و به حقیقت نزدیکتر است و هرچه عنصر تاریکی در انسان غالب باشد، اندیشهها تاریکتر و از حقیقت دورتر است. این نکته که اندیشه و احساس زاییدهی چگونگی ساختمان اندامهای آدمی است، یکی از مهمترین نظریات پارمنیدس است.
منابع
Introduction à la métaphysique, Jean Grondin, Les presses de l'université de Montréal, ۲۰۰۴
نقد متافیزیک پارمنیدس نوشته ترانه جوانبخت در سایت تاریخ فلسفه متافیزیک از دیدگاه پارمنیدس وافلاطون
فرهنگ دهخدا، جلد؟، صفحه؟
نخستین فیلسوفان یونان ـ شرف الدین خراسانی
تاریخ فلسفه یونان ـ دبلیو.کی.سی.گاتری ـ جلد ششم
فلاسفه یونان ـ دبلیو.کی.سی.گاتری
تاریخ فلسفه ـ فردریک کاپلستون ـ جلد اول
برچسب برای این موضوع
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
- شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
- شما strong>نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
- شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
-
قوانین انجمن