فورچون مقاله بسیار مفصلی را به ملیندا فرنچ (گیتس) اختصاص داده است. ملیندا گیتس که به زندگی ساده و دور از جار و جنجال علاقه دارد، در یکی از معدود موارد حاضر شده با گزارشگر نشریه فورچون به گفتگو بنشیند. ترجمه آزاد و خلاصه‌شده این مقاله را در زیر می‌توانید بخوانید. ترجمه البته مقداری شتاب‌آلود صورت گرفت.

سال‌ها قبل از اینکه ملیندا فرنچ، با بیل گیتس ملاقات کند و با او ازدواج کند، عاشق بود، عاشق یک کامپیوتر مک! ملیندا در یک خانواده سخت‌کوش از طبقه متوسط اجتماع، در دالاس به دنیا آمد ولی اکنون با ثروتمندترین مرد آمریکا و در یک کاخ بزرگ با فناوری بالا در ساحل دریاچه واشنگتن زندگی می‌کند. او یکی از رؤسای بنیاد خیره بیل و ملیندا است که 37.6 میلیارد دلار دارایی دارد.

بیل و ملیندا که امیدوارند در طول عمر خود بتوانند 100 میلیارد دلار صرف کارهای بشردوستانه کنند تا به حال در این بنیاد 14.4 میلیارد دلار خرج کرده‌اند، بیشتر از کل مبلغی که بنیاد راکفلر از سال 1913 خرج کرده است.

ملیندا انرژی زیادی صرف اداره بنیاد خیریه‌اش می‌کند، ساعت 10 شب وقتی همه خسته‌اند، ‌او تازه می‌خواهد روی سخنرانی روز بعد در مورد بیماری مالاریا کار کند، سخنرانی که باید در جمع 300 پزشک، دانشمند و مسئولان بهداشت و درمان ایراد کند. او باید در مورد ریشه‌کن کردن بیماری‌ای صحبت کند که سالانه یک میلیون نفر را از پای درمی‌آورد.

اداره تشکیلات مهمی که گاهی در نشست‌های آن پنج وزیر بهداشت کشورهای آفریقایی شرکت می‌کنند کار ساده‌ای نست و ملیندا مجبور است، به طور هفتگی 30 ساعت را به آن اختصاص دهد.

ملیندای 43 ساله تمایلی به خودنمایی و ظاهر شدن در دیدگان عمومی و رسانه‌ها ندارد. او و شوهرش که از او 9 سال بزرگ‌تر است، دو دختر 5 و 11 ساله و یک پسر 8 ساله دارند. آنها 14 سال قبل با هم ازدواج کرده‌اند. از جولای ماه میلادی جاری ، گیتس قصد دارد 40 ساعت از وقتش را به بنیاد خیریه و تنها 15 ساعت را به مایکروسافت اختصاص دهد.

وقتی بیل و ملیندا با هم ازدواج کردند، ملیندا به مراتب تحصیلات بهتری از گیتس داشت، او از دانشگاه دوک در رشته علوم کامپیوتر و اقتصاد فار‌غ التحصیل شده بود و تحصیلات مدیریت اجرایی تجاری هم داشت، بیل در مقابل مشهورترین ترک تحصیل کرده هاروارد بود، البته ژوئن سال گذشته، گیتس درجه دکترای افتخاری از هاروارد گرفت.

از لحاظ ورزشی هم ملیندا بر گیتس برتری دارد، او یک بار در هفته با دوستانش می‌دود، می‌تواند در یک ساعت 7 مایل بدود و سعی می‌کند 5 روز در هفته ورزش کند، در ماراتون سیاتل شرکت کرده است و کوهنوردی هم می‌کند.

اما گیتس گرچه تنیس‌باز و گلف‌باز خوبی است، اما تنها از سال قبل شروع به دویدن کرده است ، البته او در حین تماشای DVD روی تردمیل می دود.آنها سه شب در هفته فیلم تماشا می‌کنند.

دوستان این زوج گفته‌اند که ملیندا به گیتس کمک کرده است که صبورتر، مهربان‌تر و برون‌گراتر شود، او فهم بهتری از مردم دارد و از بینش خود برای کمک به شوهرش استفاده می‌کند، در سال 2000 وقتی همکار 28 ساله بیل گیتس ، استیو بالمر، جای او در مایکروسافت به عنوان مدیر اجرایی گرفت، ملیندا به او در گذراندن این دوره کمک کرد.

بیل و ملیندا گیتس با وجود در اختیار داشتن مبلغ کلانی پول برای صرف در اموارت بشردوستانه، این مزیت را دارند که این پول را درست و عاقلانه خرج می‌کنند. آنها از خودشان می‌پرسند که کدام مشکل بیشتر مردم دنیا را آزار می‌دهد؟ تا پولشان را در راه مبارزه با کشنده‌ترین بیماری‌ها جهان خرج می‌کنند، بیماری‌هایی مانند ایدز، ‌مالاریا و سل.

بیل گیتس علاقه زیادی به واکسن‌سازی و پیشگیری از بیماری‌ها مهلک دارد. بنیاد خیریه آنها کمک می‌کند که برای مردم نقاط فقیر دنیا، پشه‌بندهای آغشته به حشره‌کش تهیه شود. آنها به افراد بسیار فقیر برای راه انداختن تجارت‌های کوچک و کشاورزی کمک می‌کنند

این عکس کوچک شده است برای مشاهده ی سایز اصلی کلیک کنید

دو سال قبل بیل و ملیندا با هم به کنیا رفتند تا یک جنبش سبز در آنجا راه بیندازند و 150 میلیون دلار صرف افزایش زمین‌های حاصل‌خیز آفریقا کنند.

بونو خواننده معروف راک که به خاطر شرکت در فعالیت‌های مبارزه با فقر معروف است، دوست مشترک این زوج است.

اگر موفق هستید به خاطر این است که در جایی و در زمانی، کسی به شما زندگی و یا ایده حرکت در مسیر صحیح داده است، شما تا زمانی که به شخصی که بخت کمتری نسبت به شما داشته است، کمک مشابه کنید، مرهون حق زندگی خود هستید.
سخنرانی تودیع ملیندا گیتس در سال 1982 از آکادمی Ursuline

بر خلاف بیل گیتس که والدینش جزو رهبران اجتماعی سیاتل بودند، ملیندا در شرایطی بزرگ شد که بهره‌ای از ثروت و امتیاز ویژه‌ نبرده بود، پدرش در یک برنامه فضایی کار می‌کرد و مادرش یک زن خانه‌دار بدون تحصیلات دانشگاهی بود. ملیندا یک خواهر بزرگ‌تر و دو برادر کوچک‌تر از خود دارد، والدینش به او می‌گفتند که اهمیتی ندارد که به کدام کالج راه پیدا کند، آنها در هر صورت هزینه آن را خواهد پرداخت.

خانواده ملیندا وقتی 14 ساله بودند، صاحب نخستین کامپیوتر خود شدند، یک اپل II. ملیندا به تظاهر به اینکه خواب رفته، والدینش را فریب می‌داد تا بتواند با آن بازی کند، او زبان برنامه‌نویسی بیسیک را هم یاد گرفت، همان زبانی که در یک تعطیلات تابستانی به فرزندانش آموخت.

ملیندا در 16 سالگی دومین کامپیوتر عمرش را هم دید، این بار پدرش برای خانواده یک اپل III خریده بود.

در دوران تحصیل در دبیرستان، ملیندا برای هر روز خود هدفی داشت،‌ آن هدف می‌توانست دویدن به طول یک مایل یا آموختن یک کلمه باشد. ملیندا از زمانی که فهمید فقط دو نفر اول دبیرستان می‌توانند وارد یک کالج خوب شوند، هدفش را بر آن متمرکز کرد.

او دوست داشت که به کالج نتردام برود و سرانجام موفق به این کار شد، اما چیزی که پیشبینی نمی‌کرد که این بود که مسئولان این کالج هیچ علاقه‌ای به کامپیوتر نداشتند و آن را یک هوس زودگذر می دانستند و می خواستند که دپارتمان کامپیوتر کالج را تعطیل کنند، به همین خاطر ملیندا به کالج دوک رفت. ملیندا بعد از فارغ‌التحصیلی برای کاراموزی به IBM رفت.

آشنایی و ازدواج با بیل گیتس
در 22 سالگی ملیندا به عنوان یک مدیر بازاریابی نسخه‌های ابتدایی نرم افزار ورد وارد سیاتل شد و به مایکروسافت پیوست.

4 ماه بعد وقتی که او برای یک نمایش رایانه‌های شخصی به نیویورک رفت، در یک میهمانی شام در کنار بیل گیتس نشسته بود و همینجا بود که نگاهش بیل گیتس را شیفته کرد!! بیل گیتس با آن بدن لاغر و استخوانی و چهره باهوشش توانسته بود میلیاردها دلار به جیب بزند ولی این میزان پول هم برای خریدن عشق کافی نبود، مادر ملیندا در آغاز با رفت و آمد آنها مخالفت می‌کرد ولی علاقه آنها کار خودش را کرد.

ملیندا از ازدواج با گیتس وحشت داشت، گیتس پول زیادی داشت و موفقیتی زیادی کسب کرده بود، موفقیتی که خلوت و زندگی طبیعی او را از او دریغ می‌کرد. آیا ریاست گیتس بر یکی از بزرگ‌ترین نهادهای سرمایه‌داری می‌توانست در کنار تشکیل خانواده معنی پیدا کند؟

در اول ژانویه سال 1994، سرانجام بیل و ملیندا با هم ازدواج کردند. در مراسم کوچکی که در در جزایر هاوایی برگزار شد و خواننده مورد علاقه‌شان ویلی نلسون در آن می‌خواند، ازدواج صورت گرفت

این عکس کوچک شده است برای مشاهده ی سایز اصلی کلیک کنید

مدتی بعد بیل و ملیندا نخستیت اختلاف زناشویی‌شان را تجربه کردند که بر سر ساختن خانه بود. گیتس می‌خواست خانه بسیار بزرگی در ساحل دریاچه واشنگتن در بیرون سیاتل بسازد، خانه‌ای که رؤیاهای دوران مجردی‌اش را تحقق میِ‌بخشید، یک خانه با مساحت 40 هزار فوت مربع، با چند گاراژ، اتاق ورزش، استخر سرپوشیده، تئاتر شخصی با ماشین سازنده پاپ‌کورن! و البته نمایشگرهای با فناوری بالا که محیط خانه را شبیه حس و حال بودن در یک بازی رایانه‌ای می‌کرد.

ملیندا مخالفت کرد و بعد از چند ماه بحث قرار شد که یک آرشیتکت طرح را تغییر دهد و یک محیط خودمانی‌تر بسازد با یک دفتر کار برای او و یک محل سکونت با دید بیرونی کم بنا کند.

ملیندا گیتس و بنیاد خیریه
گرچه ملیندا در بعضی از پروژه‌های مایکروسافت مثل Expedia, Encarta, Cinemania کار مدیریتی کرده است، اما عمده شهرتش را مدیون بنیاد خیریه موسوم به بیل و ملیندا است.

ایده تشکیل این بنیاد چند ماه قبل از مرگ مادر بیل گیتس در سال 93 به علت سرطان سینه، به ذهن آنها خطور کرد، در ابتدا آنها قصد داشتند که کلاس‌های درس را مجهز به لپ تاپ کنند اما به زودی دریافتند که کارهای به مراتب مهمتری هم وجود دارند، ملیندا در صفحه اول روزنامه نیویورک تایمز مطلب تکان دهنده‌ای خواند مبنی بر اینکه بچه‌های کشورهای در حال توسعه به خاطر ابتلا به بیماری‌هایی می‌میرند که مردم آمریکا نام آنها را هم نشنیده‌اند، ‌بیماری‌هایی مثل مالاریا و سل که در آمریکا شیوع ندارند، تنها ابتلا به روتاویروس سالانه 500 هزار کودک را از پای درمی‌آورد

این عکس کوچک شده است برای مشاهده ی سایز اصلی کلیک کنید

بنیاد خیریه گیتس با کمک شرکت‌های بزرگ دیگر، کمک‌های دولتی 17 کشور و اتحادیه اروپا، 138 میلیون کودک را در 70 کشور بسیار فقیر جهان تحت پوشش واکسیناسیون تب زرد، هپاتیت و کزار قرار داده است. این بنیاد پول زیادی را صرف خرید پشه‌بندهای آغشته به حشره‌کش، کاندوم و آنتی‌بیوتیک می‌کند

این عکس کوچک شده است برای مشاهده ی سایز اصلی کلیک کنید

ابتلا به ایدز در میان زنان کشورهای در حال توسعه به شدت افزایش یافته است و ملیندا هیچ احساس گناهی بابت گسترش برنامه‌هایی اکه احیانا در تناقض با توصیه‌های کلیسای محافظه‌کار کاتولیک باشند، نمی‌کند. او می گوید که «کاندوم زندگی‌ها را نجات می‌دهد.»

یکی از دوستان نزدیک ملیندا به نام شارلوت گایمن خاطره‌ای از ملیندا نقل می‌کند: روزی این دو در مراسمی که به خاطر مرگ مادر ترزا در خانه‌اش تشکیل شده بود به زنی مبتلا به ایدز و سل برخوردند که پوست و استخوان شده بود و نگاه خیره‌اش را هیچ کس نمی‌توانست فراموش کند. روز بعد ملیندا به دیدار این زن رفت، دست در دستانش گذاشت، او را دلداری داد و چند بار به او گفت که «تو ایدز داری، این تقصیر تو نیست.»

آینده فرزندان
آرزوی ملیندا این است که فرزندانش در یک محیط ساده و معمولی و نه تجملی بزرگ شوند. در سال 2006، بیل و ملیندا دو فرزند بزرگ‌تر خود را به آفریقای جنوبی بردند و پرورشگاهی در کیپ تاون را به آنها نشان دادند، تا از نزدیک با شرایط زندگی مردم دنیا آشنا شوند.

بیل و ملیندا تصمیم دارند 95 درصد ثروت خود را در زمان حیاتشان صرف کارهای خیرخواهانه کنند و هنوز تصمیم نگرفته‌اند، چقدر پول برای فرزندانشان باقی بگذارند، آنها در این مورد این فلسفه جالب را دارند:
«یک فرد ثروتمند باید برای فرزندانش آنقدر پول بگذارد که آنها بتواند هر کاری بکنند، ولی این پول نباید آنقدر زیاد باشد که آنها هیچ کاری نکنند!»

منبع