-
زندگينامه علامه دهخدا
علامه دهخدا
يکي از شخصيت هاي برجسته و سرشناس علمي و فرهنگي ايران که از مفاخر کشور ما به شمار ميرود علي اکبر دهخدا معروف به ( علامه دهخدا ) مي باشد که تاليف پر ارزش او ( فرهنگ دهخدا ) يکي از مهمترين آثار فرهنگي در زبان فارسي است که خوشبختانه تمام مجلدات آن به چاپ رسيده و مورد استفاده محققين و دانشمندان و فرهنگيان و دانش پژوهان قرار دارد.
علامه دهخدا تنها يک شخصيت فرهنگي نبود بلکه از شروع مشروطيت در فعاليتهاي سياسي شرکت داشت، چه از طريق نوشتن مقالاتي با امضاي ( دخو ) يا با امضاي صريح خود دوشادوش مشروطه خواهان قرار داشت و با محمد عليشاه آن چنان جنگيد که نزديک بود نظير همکارش ميرزا جهانگير خان صوراسرافيل اعدام گردد. ولي با تقي زاده در سفارت انگليس پناهنده گرديد و سپس به اروپا فرستاده شد که به تکميل معلومات خود پرداخت و با انتشار روزنامه در خارج از کشور با روش استبدادي محمد عليشاه مبارزه کرد. پس از مراجعت به ايران در کنار تقي زاده قرار داشت و از کرمان به نمايندگي مجلس انتخاب گرديد.
ساليان دراز گرد سياست نگشت و به کار مطالعاتي و فرهنگي اشتغال داشت تا اينکه در دولت دکتر مصدق به ياري او شتافت. در جريان 25 مرداد وقتي شاه از کشور خارج گرديد و دکتر مصدق مي خواست رژيم سلطنتي ايران با تشکيل شوراي سلطنت حفظ شود، علامه دهخدا را براي رياست شوراي سلطنتي دعوت نمود، ولي چون اوضاع تغيير کرد اين کار صورت نگرفت.
علامه دهخدا بعد از 28 مرداد 32 مورد تعقيب قرار گرفت. او از جواني عشق به کارهاي سياسي داشت. پدر دهخدا ر( خانباباخان ) نام داشت که از مالکين قزوين بود و دهخدا در سال 1258 شمسي در قزوين تولد يافت. او از شاگردان غلامحسين بروجردي بود که علوم ديني و زبان عربي را نزد او فرا گرفت. هنگام افتتاح مدرسه علوم سياسي در آنجا به تحصيل پرداخت و پدر فروغي معلم ادبيات او بود و در آنجا به زبان فرانسه آشنا شد و دو سال هم در اروپا به فراگرفتن زبان فرانسه اشتغال يافت.
پس از کناره گيري از سياست به چهارمحال بختياري رفت و شروع به تاليف لغت نامه فارسي نمود و تا آخر عمر به تدوين اين گنجينه گرانبها اشتغال داشت. مدتي هم رياست مدرسه حقوق و علوم سياسي به او سپرده شده بود. تا کنون 204 جلد از لغت نامه دهخدا با 21400 صفحه چاپ شده که 22 جلد در زمان حيات خودش و 102 جلد در زمان دکتر محمد معين و 80 جلد توسط جعفر شهيدي به زير چاپ رفت و در سالهاي اخير نيز تجديد چاپ شد. از نزديکترين ياران و دوستان و همکاران او علامه محمد قزويني بود که مدت 36 سال در اروپا بسر برده و به کار تحقيق و نويسندگي پرداخت. دهخدا هميشه مي گفت ( هرگز کسي را در امانت داري و حفظ حرمت ادباء و محققين و وسواس در کار تحقيق چون علامه قزويني نديدم ). علامه قزويني بيشتر کارهاي تحقيقي خود را با تقي زاده در ميان ميگذاشت و مشاوره با او را ضروري مي دانست. دوستان نزديک اين دو محقق عاليمقام ايراني : دکتر قاسم غني - ذکاءالملک فروغي - استاد پور داود - محمد علي جمال زاده - دکتر فروزانفر - حبيب يغمائي - استاد جلال همايي و اقبال آشتياني بودند و کساني نظير احمد کسروي - سعيد نفيسي - دکتر معين و مجتبي مينوي که خود از محققين و دانشمندان معاصر بودند به شاگردي اين دو علامه افتخار مي کردند.
وقتي دکتر مصدق از دادگاه لاهه بازگشت و با انتشار اوراق قرضه از مردم کمک خواست، علامه دهخدا براي او نوشت ( مبلغ ده هزار تومان براي مصارف ملي بلاعوض تقديم داشتم. اين آخرين چيزيست که از مال دنيا دارم و از کوچکي آن شرمسارم ). مي توان گفت در ميان انديشمندان معاصر ايران علامه دهخدا جلوه فروزنده اي داشت و بايد او را بزرگمرد فرهنگ نوين ايران خواند. او سرشار از عشق به فرهنگ وطن بود و نامي بلند در ميان دانشمندان ايراني داشت که آثار ابدي و جاويدان از خود به يادگار گذاشته است.
دهخدا به امور مالي بي اعتنا بود. وقتي کتاب امثال و حکم او انتشار يافت و پر فروش گرديد، در آمد آن را وقف چاپ کتب مفيد کرده بود که به تصويب کمسيون فرهنگ برسد. زندگي دهخدا همواره با انتشار روزنامه و کتاب تواًم بوده است. روزنامه سروش را در باکو و تفليس و استانبول و فرانسه و سويس حتي براي چند شماره منتشر مي ساخت. سازمان يونسکو يکصدمين سال تولد او را جشن گرفت و همين امر نشان مي دهد که مقامات علمي و فرهنگي جهان تا چه حد خدمات او را ارج مي نهند.
هنگامي که دهخدا در جواني به اروپا تبعيد گرديد وضع زندگي او چنان سخت شده بود که قصد انتحار داشت و اين نامه از او انتشار يافته است : سه ماه است از تهران و ايران اخراجم کرده اند و به اين گوشه دنيا پناه برده ام، الان بستگان من در تهران در دست حوادث .... روزگارشان در خوف، جا و نان هم ندارند و خبري هم ازشان ندارم و نمي خواهم که خبري داشته باشم ... قصد خودکشي در اين يک ماه اخير مرا واداشت که کم کم حُب همه چيز و همه کس را از خاطر دور کنم براي اينکه حاضر تر به مرگ باشم ...
در هر حال يک هفته اي است که به اين فکر افتاده ام که با آخرين کوششهاي خود بلکه بتوانم قدري مدت زندگي خود را طول داده و باز بار گران مادر و خواهرم را تخفيف بدهم. بعد از اينکه همه دينا را با پاي خيال به هم زده ام خيالم بر اين قوت گرفته که استانبول بروم و در آنجا به روزنامه نگاري يا به شاگردي يک تجارتخانه يا حمالي و يا عملگي، دنباله حيات خود را امتداد بدهم و ننگ خودکشي و گريختن از زير بار تکليف و مسئوليت طبيعي را قبول نکنم. علت اينکه به استانبول مي روم براي اين است که آنجا تجار ايراني خيلي است و گذشته از اين، کار همه قسم زياد و زندگي ارزان، و خاصه که من براي هر قسم زندگي مهيا و مستعد شده ام. اما اجراي اين خيال هم بسته به تحصيل يک مقدار وجوهي است که قرض خود را در اينجا بپردازم و به قدر مسافرت تا آنجا هم داشته باشم. امروز در تمام دنيا يک نفر را که بتوانم به او اظهار فقر خود را بکنم ندارم و اگر هم اظهار کنم مطمئن نيستم که همراهي کند .
معاون الدوله غفاري، دهخدا را با خود به اروپا برد و بيش از دو سال در اروپا و بيشتر در وين پايتخت اتريش اقامت داشت. در اين مدت زبان فرانسه و معلومات جديد را تکميل کرد. دهخدا در پاريس با علامه قزويني معاشر بود. سپس به سويس رفت و در " ايوردن " سويس نيز سه شماره از صوراسرافيل را منتشر ساخت و از آنجا به استانبول رفت و با مساعدت تني چند از ايرانيان که در ترکيه بودند روزنامه اي به نام " سروش " به زبان فارسي انتشار داد که حدود ر15 شماره منتشر شد. پس از آنکه مجاهدان تهران را فتح کردند و محمد عليشاه خلع گرديد، دهخدا از تهران و کرمان به نمايندگي مجلس شورايملي انتخاب شد و با استدعاي احرار و سران مشروطيت از عثماني به ايران باز آمد و به مجلس شورايملي رفت. در دوران جنگ بين الملل اول دهخدا در يکي از قراء " چهار محال بختياري " منزوي شد و پس از جنگ به تهران بازگشت و از کارهاي سياسي کناره گرفت و به خدمات علمي و فرهنگي مشغول شد. روز ر15 بهمن سال 1313 که نخستين سنگ بناي دانشگاه تهران نصب شد و فعاليت دانشگاهي توسعه يافت .
اولين روساي دانشگاه چنين انتخاب شدند : علامه دهخدا رئيس دانشکده حقوق و دکتر عبدالحميد زنگنه معاون، دکتر محمد حسين لقمان ادهم ( لقمان الدوله ) رئيس دانشکده پزشکي و دکتر محمد حسين اديب معاون، حاج سيد نصرالله تقوي رئيس دانشکده معقول و منقول و دکتر بديع الزمان فروزانفر معاون، دکتر محمود حسابي رئيس دانشکده فني و دکتر عيسي صديق رئيس دانشکده ادبيات و علوم و دانشسرايعالي دکتر محمد جعفر محجوب چنين مي نويسد : علامه استاد علي اکبر دهخدا در سال 1258 شمسي چشم به جهان گشود، پدرش پيش از ولادت دهخدا به تهران آمده و در اين شهر اقامت گزيده بود. دهخدا از تربيت و سرپرستي پدر بهره مندي نداشت. ده ساله بود که پدر را از دست داد و تحت نظارت مادر به تحصيل ادامه داد. نخستين مربي و معلم او يکي از فضلاي عصر به نام شيخ غلامحسين بروجردي بود که در مدرسه حاج شيخ هادي حجره داشت و مقدمات عربي و دانش هاي ديني را تدريس مي کرد. دهخدا بارها گفته بود که هر چه دارد اثر تربيت و تعليم آن بزرگ مرد است. در هنگام نوجواني وي به مدرسه سياسي که به مديريت حسن پيرنيا ( مشير الدوله ) اداره مي شد رفت و مدتي کوتاه در سال آخر مدرسه تحصيل کرد. معلم ادبيات فارسي مدرسه محمد حسين فروغي ( ذکاءالملک ) بود .
و چون دهخدا را در زبان و ادب فارسي داراي دستي قوي يافت گاه تدريس آن را بر عهده وي مي نهاد. با آن که دهخدا در آن عصر هنوز بسيار جوان بود به واسطه همسايگي با حاج شيخ هادي نجم آبادي، روحاني روشن بين و بسيار دانشمند عصر بديدار وي مي رفت و مانند طلاب سابقه دار از محضر از محضر او بهره مند مي شد.
حاج شيخ هادي نجم آبادي مردي بسيار مستعد بود. زباني سخنگو و حافظه اي قوي داشت تا به آن حد که معروف بود در رشته هاي مختلف علوم ديني هيچکس توانايي مباحثه با او را نداشت و در برابر وي تاب نمي آورد. گويند که وي سراسر شرايع الاسلام محقق حلي را که ( قرآن الفقه ) خوانده مي شد از بر داشت و آن را تقرير و تدريس مي کرد. در همين هنگام به تحصيل زبان فرانسه پرداخت و هنگامي که معاون الدوله غفاري به سفارت ايران در کشورهاي بالکان منصوب شد، دهخدا را با خود به اروپا برد. استاد در آنجا زبان فرانسه و معلومات جديد خويش را تکميل کرد. دوران شگفتگي دهخدا و فعاليتهاي روزنامه نگاري، ادبي و سياسي بي نظير وي پس از بازگشت از اين سفر بود. در آن هنگام ميرزا قاسم خان تبريزي که بعد به صوراسرافيل معروف شد با همکاري ميرزا جهانگير خان شيرازي آهنگ انتشار روزنامه اي داشتند. دهخدا با اين روزنامه همکاري خود را آغاز نهاد و در حقيقت مغز متفکر و مرکز اصلي و نويسنده مهم اين روزنامه به شمار آمد. فعاليت هاي سياسي دهخدا او را در رديف دوتن ديگر قرار داد .
که محمد عليشاه آن سه تن را از هر کس ديگر در ايران دشمن تر مي داشت و دو تن ايشان ( ميرزا جهانگير خان و ملک المتکلمين ) کشته شدند و دهخدا از اين معرکه جان سالم بدر برد و به اروپا تبعيد گرديد و در آنجا نيز با کمک معاضد السلطنه پيرنيا دو سه شماره ديگر از صوراسرافيل را در قصبهً " ايوردون " سويس انتشار داد.
مدتي کوتاه پس از برچيده شدن بساط استبداد صغير و بازگشت دهخدا از تبعيد، وي از فعاليت سياسي کناره گرفت و باقي زندگي پر برکت خود را صرف خدمتهاي فرهنگي کرد. حاصل اين فعاليت شبانه روزي وي که تا آرميدن وي در بستر مرگ ادامه يافت لغت نامه و امثال و حکم است که هر دو از آثار جاودان زبان فارسي است. دربارهً لغت نامه که فقط کار تنظيم و چاپ آن بيش از سي و پنج سال متوالي و بي وقفه بطول انجاميد کافي است گفته شود که آن را در عظمت و ارزش فرهنگي با شاهنامه استاد طوس برابر نهاده اند. شهادت علامه محمد قزويني دربارهً لغت نامه در اين باره گواهي راستين و حجتي قاطع است. قزويني در اين باب در مقدمه تاريخ عصر حافظ اثر دکتر غني نوشته است : دوست دانشمند ما دهخدا که قريب سي سال است بدون فتور مشغول جمع آوري مواد فرهنگ جامعي هستند براي زبان فارسي با شواهد کثيره بسيار مفصل و متنوع مبسوطي براي هر يک از معاني حقيقي يا مجازي هر کلمه، و تا کنون متجاوز از يک ميليون ورقهً يادداشت در اين خصوص جمع کرده اند و اگر انشاءالله اسباب مساعدت نمايد و اين مسودات خارج از حد احصاء مرتب شده به پاک نويس مبدل گردد، بزرگترين و جامع ترين و نفيس ترين فرهنگي از آن عمل خواهد آمد که بعد از اسلام تا کنون براي زبان فارسي فراهم آورده شده است و گويا متجاوز از صد هزار بيت شعر ... از اغلب دواوين شعراي مشهور و غير مشهور براي اين فرهنگ عجيب جمع کرده اند. اما کار دهخدا در جمع آوري مواد اين فرهنگ تا روز درگذشت او در هفتم اسفند ماه 1334 ادامه يافت و از آن پس به دست همکاران وي، نخست دکتر محمد معين و پس از درگذشت غم انگيز وي به دکتر سيد محمد جعفر شهيدي سپرده شد و واپسين صفحات لغت نامه از چاپ بيرون آمد.
روزنامه کيهان چاپ لندن درباره دهخدا چنين نوشت: دهخدا پس از سالها کار پيگير، يکي از غني ترين لغت نامه ها را به وجود آورد. ضرب المثل هاي پراکنده فارسي را با دقت و ممارست تمام گرد آورد و در چهار جلد زير عنوان " امثال و حکم " انتشار داد. فرهنگ فرانسه به فارسي را نوشت، ديوان شاعران برجسته اي چون ناصر خسرو، مسعود سعد، منوچهري، سوزني و ابن يمين را تصحيح و تنقيح کرد. در انديشه هاي ابوريحان بيروني به پژوهش پرداخت و حاصلش را در کتابي منتشر ساخت. و نيز آثاري از نويسندگان انديشمند اروپايي به فارسي بر گردانيد و از اين دست کارهاي بسيار ديگر ... ولي مهمتر از همه آن چه گفتيم، دهخدا با همه مشغوليتهاي خالص فرهنگي لحظه اي از مبارزه با استبداد و همزادش واپسگرايي باز نايستاد. مقالات کوبنده و آتشين دهخدا در هفته نامه " صوراسرافيل " لرزه بر اندام خود کامگان و ياران آنان مي انداخت و واپسگرايان از سوي ديگر به فرياد و فغان و تهديد و تکفير واميداشت. روزنامه براي او از جان عزيزتر بود. روزنامه بود که فرياد او را از نابساماني ها ،خشک انديشي ها و يکه تازي ها، باز مي تابانيد. هنگامي که پس از بمباران مجلس، به پاريس و بعد به سويس رفت، لحظه اي از انديشهً " قلم و روزنامه " رهايي نيافت و در تنهايي و فقر و غربت انتشار صوراسرافيل را از سر گرفت. به قول "ايرج افشار" " در کشورهاي بيگانه از گرسنگي نهراسيد و از ناملايمات نشکوهيد و از تلاش و کوشش تن نزد ... و با ياري علامه محمد قزويني و کمک هاي مادي و معنوي معاضدالسلطنه پيرنيا ( آن را ) با همان قطع و سبک و روش ... به چاپ رسانيد ر... " با انتشار شماره سوم در غربت دشواري هاي مالي، دهخدا را از پاي در آورد و صوراسرافيل خاموش شد. ولي مگر عشق او به قلم و روزنامه پايان مي گرفت؟ به استانبول که رفت، روزنامه ديگري را به نام سروش بر پا کرد، که آن نيز بيش از 15 شماره نپاييد. پس از فروپاشي استبداد صغير، دهخدا، به ايران بازگشت و از سوي مردم شايد خالص ترين مجلس مردمي به نمايندگي رفت. دهخدا در تمامي مقالات جدي و طنز آميز خود گرفتاري ها و دردها و نابساماني هاي سياسي و اجتماعي و فرهنگي جامعه را پيش مي کشد و آنها را زير ذره بين مي برد. جهل و ناداني اعتيادات، خرافه ها، زور و ستم خان ها و مالکان، خيانت هاي بزرگان. ولي لبهً تيز حملهً او هميشه به سوي دو سر چشمه اصلي همه بدبختي هاي جامعه بر ميگردد : خودکامگي و واپسگرايي، که هر يک پشتيبان آن ديگري نيز هست. چرا که اگر آن يک نباشد، اين يک نيز از ميان بر مي خيزد. دهخدا و يارانش البته پيش از پاي نهادن در اين راه پر خطر، تکليف خود و دشمنان را روشن ساخته بودند. علامه دهخدا در بيوگرافي خود چنين مي نويسد : پدر من خانباباخان پسر آقا خان که او هم پسر مهر علي خان است، که سپاهي بوده و سمت سر رشته داري داشته و از او شمشيرها و چند عدد نيزه و خنجر با دسته هاي عاج و پيراهني که دو بار تمام آيات قرآني در پشت و روي آن نوشته شده بر جاي مانده است. پدر من از زن اول فرزندي نداشت. در سن کهولت مادر مرا به زني گرفت که من و برادرانم يحيي خان و ابراهيم خان و خواهرم از اين ازدواج مي باشيم. پدرم دو ده خود را در قزوين فروخت و به تهران آمد و در سنگلج اقامت گزيد و در 9 سالگي من پدرم درگذشت و مادرم مرا در کنف تربيت خود گرفت. در حجره هاي مختلف علوم قديم را فرا گرفتم. معلمين من شيخ غلامحسين بروجردي و شيخ هادي نجم آبادي بودند.
وصيت نامه علامه دهخدا : به ورثه خود وصيت مي کنم که تمام فيش هاي چاپ نشده لغت نامه را که ظاهراً بيش از يک ميليون است و از الف تا ياء نوشته شده و يقيناً يک کلمه ديگر بر آن نمي توان افزود به عزيزترين دوست من آقاي دکتر محمد معين بدهند که مثل سابق به چاپ برسد و اين زحمتي است جانکاه که اقلا معادل نصف تاليف است.
برچسب برای این موضوع
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
- شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
- شما strong>نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
- شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
-
قوانین انجمن