حضرت امیرعلیه السلام در مورد خوارج فرمودند: «آنان سخن حقی را مستمسک قرار داده، از آن اراده باطل می کنند. » (خطبه 40) این حالت، دیگران را به اشتباه می اندازد و تشخیص حق از باطل در این حالت بسیار سخت است; زیرا حق با باطل آمیخته شده است. آن حضرت در خطبه 50 به طور مفصل و عالمانه، به این موضوع اشاره کرده اند: «آغاز پیدایش فتنه ها، همان پیروی از هوس های آلوده و احکام و قوانین مجعول و اختراعی است; احکامی که با کتاب خدا مخالفت دارد و جمعی بر خلاف حق و دین حق، به حمایت از آن برمی خیزند. اگر باطل از حق کاملا جدا می شد، راه حق برای جوینده آن پوشیده نمی ماند واگر حق در میان باطل پنهان نمی شد، دشمنان نمی توانستند از آن بدگویی کنند، اما قسمتی از حق و بخشی از باطل را می گیرند و به هم می آمیزند. این جاست که شیطان بر دوستان خود چیره می شود و تنها آنان که مورد رحمت خدا بوده اند، نجات می یابند. » (خطبه 50) آری، چنان حق و باطل آمیخته می شود که می فرماید: «آگاه باشید، به زودی پس از من زمانی فرا خواهد رسید که چیزی پنهان تر از حق و آشکارتر از باطل نخواهد بود. » (خطبه 147) بدترین فساد در یک جامعه، پیدایش امور شبهه ناک (آمیختگی حق و باطل) است که موجب گسترش فساد و فتنه می شود و در نتیجه، سخت ترین مانع حق نیز می شود; زیرا قدرت تشخیص حق را از باطل از انسان سلب می کند: «به زودی همه امور بر این امت مشتبه می شود و فتنه و فساد در میان آنان گسترش می یابد تا آن جا که حق را از باطل تشخیص نمی دهند و به سختی در فتنه ها فرو می روند. » (خطبه 164)
هواپرستی معمولا همچون پرده ای به روی عقل انسان کشیده می شود و حقیقت را در نظر او دگرگون می نماید و جز مقصود خود را نمی بیند و به غیر آن نمی اندیشد و بدین روی، از حق باز می ماند. آرزوهای دور و دراز آن چنان انسان را مشغول به خود می کند که هرچه غیر از آن است فراموش می گردد: «پیروی از هوا و هوس انسان را از حق باز می دارد و آرزوهای طولانی آخرت را به دست فراموشی می سپارد. » (خطبه 42) چنین کسی هر چند حق را می بیند و می شناسد، اما از حق دور می ماند: «و آن دو (حکمین) حق را ترک کردند، در حالی که خوب آن را می دیدند، اما جور و ستم با هوس های آنان سازگار بود. لذا، با آن هم راه شدند. » (خطبه137) ناله و فریاد حضرت علی علیه السلام در شکایت از قوم خود به همین دلیل است که از حق دور شده اند: «آن گونه که باطل را می شناسید، در پی شناخت حق بر نیامده اید و آن چنان که از حق دور شده و در نابودی حق می کوشید، برای از بین بردن باطل قدم برنمی دارید. » (خطبه 147)آری، اگر کسی به جای سخنان الهی و دستورات خدا، خواسته های خود را معیار قرار دهد و بر اساس آن عمل کند، مسلما به حق نمی رسد و به باطل سوق پیدا می کند.
عمل نکردن به هر یک از دستورات الهی به همان نسبت، انسان را از حق دور می کند و مشکلات و گرفتاری هایی ایجاد می کند، اما در این میان، ترک جهاد با دشمنان خدا، که حریم اسلام و مسلمانان را مورد تجاوز قرار داده اند، بارزترین مانع وصول به حق - و به عبارتی نشانه باطل - است: «و آن ها به سبب نرفتن به جهاد و اهمیت ندادن به آن، از راه حق دور گشته و به نکبت و بیچارگی گرفتار و از عدل و انصاف محروم شدند. » (خطبه27) حضرت علی علیه السلام در وصف برخی از کسانی که از هم راهی با او در نبرد خودداری کردند، چنین می فرماید: «آنان حق را تنها گذاشتند و باطل را یاری نکردند. » (حکمت18)
گاهی انسان دچار وسوسه های شیطانی می شود و به کنجکاوی بی جا و جدل کشیده می شود و در آشکارترین امور و حتی در یقین های اساسی، شک و تردید می کند. او در این حالت، از حق فاصله گرفته است: «هر کس کنجکاوی بی جا نماید، در راه حق قدم نگذاشته است. و هر که از روی جهالت، نزاع و جدل پیشه کند، کوری او از حق پیوسته ادامه می یابد. » (حکمت30)
منشا بسیاری از گناهان، فراموشی روز جزاست. اگر انسان همیشه به یاد یامت باشد و پیوسته متذکر شود که باید جواب گوی همه اعمال خود باشد، مسلما به وادی باطل نمی افتد: «به خدا سوگند، یاد مرگ مرا از بازی و شوخی باز می دارد. اما فراموش کردن قیامت، او (عمروعاص) را از گفتن حق منع می کند. » (خطبه84)
«آن که از حق تجاوز کند، در تنگنا قرار می گیرد. » (نامه31) آنان که از حق دوری می کنند و با تجاوز از حق پراکنده می شوند، بدترین ضربات را، هم به خودوهم به اهل حق واردمی کنند. عمیق ترین رنج های علی علیه السلام در زمان خود، از بیعت کنندگان خود همین بود که اهل حق در عین حق بودن، پراکنده بودند و اهل باطل در عین علم به باطل بودن خود، اتحاد داشتند; می فرمود: «شما بر حق خود اتحاد ندارید، در حالی که دشمنان شما بر باطل خود اتفاق دارند و این مایه خون دل خوردن و اندوه و تاسف است. به خدا سوگند، اجتماع و اتحاد اهل باطل بر باطلشان و جدایی و اختلاف شما در کارحقتان دل انسان رامی میراند و اندوه و غم را پیش می آورد. » (خطبه27) مسلم است که نتیجه مساعدت نکردن اهل حق در اظهار و پای داری حق، موجب تسلط اشرار و بدکاران می شود: «ای مردم، اگر یکدیگر را از یاری کردن و مساعدت حق باز نمی داشتید و در به ذلت کشاندن باطل سستی نمی کردید، هرگز دشمنانتان - که از سنخ شما نیستند - طمع نمی کردند و بر شما مسلط نمی شدند. » (خطبه166)

«آگاه باشید، هر کس از حق بهره نگیرد و استفاده نکند، باطل به او ضرر خواهد زد و هر کس با هدایت به راه راست کشانده نشود، ضلالت و گم راهی او را هلاک خواهد کرد. » (حکمت188)
«همانا پیشینیان شما به این جهت هلاک و تباه شدند که مردم را از کار حق باز داشتند و به باطل کشاندند و مردم نیز از آنان باطل را گرفته، آن ها را پیروی کردند. » (نامه79)

«پروردگارا اگر ما را بر دشمن (کافر بیرونی، هوای نفس درون) پیروز ساختی، ما را از هرگونه نافرمانی و سرکشی دور دار و بر راه حق پایدارمان نگه دار. » (خطبه171)