بالا
 تعرفه تبلیغات




 دانلود نمونه سوالات نیمسال دوم 93-94 پیام نور

 دانلود نمونه سوالات آزمونهای مختلف فراگیر پیام نور

صفحه 7 از 8 اولیناولین ... 5678 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 61 تا 70 از مجموع 78

موضوع: اشعار استاد شهریار

  1. #61
    mahdi271 آواتار ها
    • 3,305

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Jul 2009
    محل تحصیل
    رشت
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    عمران
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    56
    چه شد آن عهد قدیم و چه شد آن یار ندیم
    خون کند خاطر من خاطره‌ی عهد قدیم
    چه شدن آن طره پیوند دل و جان که دگر
    دل بشکسته‌ی عاشق ننوازد به نسیم
    آن دل بازتر از دست کریمم یارب
    چون پسندی که شود تنگتر از چشم لیم
    عهد طفلی چو بیاد آرم و دامان پدر
    بارم از دیده به دامان همه درهای یتیم
    یاد بگذشته چو آن دور نمای وطن است
    که شود برافق شام غریبان ترسیم
    سیم و زر شد محک تجربه‌ی گوهر مرد
    که سیه باد بدین تجربه روی زر و سیم
    دردناک است که در دام اشغال افتد شیر
    یا که محتاج فرومایه شود مرد کریم
    هم از الطاف همایون تو خواهم یارب
    در بلایای تو توفیق‌ه رضا و تسلیم
    نقص در معرفت ماست نگارا، ور نه
    نیست بی مصلحتی حکم خداوند حکیم
    شهریارا به تو غم الفت دیرین دارد
    محترم دار به جان صحبت یاران قدیم

  2. #62
    mahdi271 آواتار ها
    • 3,305

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Jul 2009
    محل تحصیل
    رشت
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    عمران
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    57
    نالدم پای که چند از پی یارم بدوانی
    من بدو میرسم اما تو که دیدن نتوانی
    من سراپا همه شرمم تو سراپا همه عفت
    عاشق پا به فرارم تو که این درد ندانی
    چشم خود در شکن خط بنهفتم که بدزدی
    یک نظر در تو ببینم چو تو این نامه بخوانی
    به غزل چشم تو سرگرم بدارم من و زیباست
    که غزالی به نوای نی محزون بچرانی
    از سرهر مژه‌ام خون دل آویخته چون لعل
    خواهم ای باد خدا را که به گوشش برسانی
    گر چه جز زهر من از جام محبت نچشیدم
    ای فلک زهر عقوبت به حبیبم نچشانی
    از من آن روز که خاکی به کف باد بهار است
    چشم دارم که دگر دامن نفرت نفشانی
    اشکت آهسته به پیراهن نرگس بنشیند
    ترسم این آتش سوز از سخن من بنشانی
    تشنه دیدی به سرش کوزه‌ی تهمت بشکانند؟
    شهریارا تو بدان تشنه‌ی جان سوخته مانی

  3. #63
    mahdi271 آواتار ها
    • 3,305

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Jul 2009
    محل تحصیل
    رشت
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    عمران
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    58
    دوش در خواب من آن لاله عذار آمده بود
    شاهد عشق و شبابم به کنار آمده بود
    در کهن گلشن طوفانزده‌ی خاطر من
    چمن پرسمن تازه بهار آمده بود
    سوسنستان که هم‌آهنگ صبا می‌رقصید
    غرق بوی گل و غوغای هزار آمده بود
    آسمان همره سنتور سکوت ابدی
    با منش خنده‌ی خورشید نثار آمده بود
    تیشه‌ی کوهکن افسانه‌ی شیرین میخواند
    هم در آن دامنه خسرو به شکار آمده بود
    عشق در آینه‌ی چشم و دلم چون خورشید
    می‌درخشید بدان مژده که یار آمده بود
    سروناز من شیدا که نیامد در بر
    دیدمش خرم و سرسبز به بار آمده بود
    خواستم چنگ به دامان زنمش بار دگر
    نا گه آن گنج روان راهگذار آمده بود
    لابه‌ها کردمش از دور و ثمر هیچ نداشت
    آهوی وحشی من پا به فرار آمده بود
    چشم بگشودم و دیدم ز پس صبح شباب
    روز پیری به لباس شب تار آمده بود
    مرده بودم من و این خاطره‌ی عشق و شباب
    روح من بود و پریشان به مزار آمده بود
    آوخ این عمر فسونکار بجز حسرت نیست
    کس ندانست در اینجا به چه کار آمده بود
    شهریار این ورق از عمر چو درمی‌پیچید
    چون شکج خم زلفت به فشار آمده بود

  4. #64
    mahdi271 آواتار ها
    • 3,305

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Jul 2009
    محل تحصیل
    رشت
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    عمران
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    59
    دیر آمدی که دست ز دامن ندارمت
    جان مژده داده‌ام که چوجان در برارمت
    تا شویمت از آن گل عارض غبار راه
    ابری شدم ز شوق که اشگی ببارمت
    عمری دلم به سینه فشردی در انتظار
    تا درکشم به سینه و در بر فشارمت
    این سان که دارمت چو لیمان نهان ز خلق
    ترسم بمیرم و به رقیبان گذارمت
    داغ فراق بین که طربنامه‌ی وصال
    ای لاله رخ به خون جگر می‌نگارمت
    چند است نرخ بوسه به شهر شما که من
    عمری است کز دو دیده گهر می‌شمارمت
    دستی که در فراق تو میکوفتم به سر
    باور نداشتم که به گردن درآرمت
    ای غم که حق صحبت دیرینه داشتی
    باری چو می‌روی به خدا می‌سپارمت
    روزی که رفتی از بر بالین شهریار
    گفتم که ناله‌ای کنم و بر سر آرمت

  5. #65
    mahdi271 آواتار ها
    • 3,305

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Jul 2009
    محل تحصیل
    رشت
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    عمران
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    60
    با رنگ و بویت ای گل گل رنگ و بو ندارد
    با لعلت آب حیوان آبی به جو ندارد
    از عشق من به هر سو در شهر گفتگوئی است
    من عاشق تو هستم این گفتگو ندارد
    دارد متاع عفت از چار سو خریدار
    بازار خودفروشی این چار سو ندارد
    جز وصف پیش رویت در پشت سر نگویم
    رو کن به هر که خواهی گل پشت و رو ندارد
    گر آرزوی وصلش پیرم کند مکن عیب
    عیب است از جوانی کاین آرزو ندارد
    خورشید روی من چون رخساره برفروزد
    رخ برفروختن را خورشید رو ندارد
    سوزن ز تیر مژگان وز تار زلف نخ کن
    هر چند رخنه‌ی دل تاب رفو ندارد
    او صبر خواهد از من بختی که من ندارم
    من وصل خواهم از وی قصدی که او ندارد
    با شهریار بیدل ساقی به سرگرانی است
    چشمش مگر حریفان می در سبو ندارد

  6. #66
    mahdi271 آواتار ها
    • 3,305

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Jul 2009
    محل تحصیل
    رشت
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    عمران
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    61
    نفسی داشتم و ناله و شیون کردم
    بی تو با مرگ عجب کشمکشی من کردم
    گرچه بگداختی از آتش حسرت دل من
    لیک من هم به صبوری دل از آهن کردم
    لاله در دامن کوه آمد و من بی رخ دوست
    اشک چون لاله‌ی سیراب به دامن کردم
    در رخ من مکن ای غنچه ز لبخند دریغ
    که من از اشک ترا شاهد گلشن کردم
    شبنم از گونه‌ی گلبرگ نگون بود که من
    گله‌ی زلف تو با سنبل و سوسن کردم
    دود آهم شد اشک غمم ای چشم و چراغ
    شمع عشقی که به امید تو روشن کردم
    تا چو مهتاب به زندان غمم بنوازی
    تن همه چشم به هم چشمی روزن کردم
    آشیانم به سر کنگره‌ی افلاک است
    گرچه در غمکده‌ی خاک، نشیمن کردم
    شهریارا مگرم جرعه فشاند لب جام
    سال‌هابر در این میکده مسکن کردم

  7. #67
    mahdi271 آواتار ها
    • 3,305

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Jul 2009
    محل تحصیل
    رشت
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    عمران
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    62
    ریختم با نوجوانی باز طرح زندگانی
    تا مگر پیرانه سر از سر بگیرم نوجوانی
    آری آری نوجوانی می‌توان از سرگرفتن
    گر توان با نوجوانان ریخت، طرح زندگانی
    گرچه دانم آسمان کردت بلای جان ولیکن
    من به جان خواهم ترا عشق ای بلای آسمانی
    ناله‌ی نای دلم گوش سیه چشمان نوازد
    کاین پریشان موغزالان را بسی کردم شبانی
    گوش بر زنگ صدای کودکانم تا چه باشد
    کاروان گم کرده را بانگ درای کاروانی
    زندگانی گر کسی بی عشق خواهد من نخواهم
    راستی بی عشق زندان است بر من زندگانی
    گر حیات جاودان بی عشق باشد مرگ باشد
    لیک مرگ عاشقان باشد حیات جاودانی
    شهریارا سیل اشکم را روان می‌خواهم و بس
    تا مگر طبعم ز سیل اشکم آموزد روانی

  8. #68
    mahdi271 آواتار ها
    • 3,305

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Jul 2009
    محل تحصیل
    رشت
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    عمران
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    63
    سر برآرید حریفان که سبوئی بزنیم
    خواب را رخت بپیچیم و به سوئی بزنیم
    باز در خم فلک باده‌ی وحدت سافی است
    سر برآرید حریفان که سبوئی بزنیم
    ماهتابست و سکوت و ابدیت یا نیز
    سر سپاریم به مرغ حق و هوئی بزنیم
    خرقه از پیر فلک دارم و کشکول از ماه
    تا به دریوزه شبی پرسه به کوئی بزنیم
    چند بر سینه زدن سنگ محبت باری
    سر به سکوی در آینه‌روئی بزنیم
    آری این نعره‌ی مستانه که امشب ما راست
    به سر کوی بت عربده جوئی بزنیم
    خیمه زد ابر بهاران به سر سبزه که باز
    خیمه چون سرو روان بر لب جوئی بزنیم
    بیش و کم سنجش ما را نسزد ورنه که ما
    آن ترازوی دقیقیم، که موئی بزنیم
    شهریارا سر آزاده نه سربار تن است
    چه ضرورت که دم از سر مگوئی بزنیم

  9. #69
    mahdi271 آواتار ها
    • 3,305

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Jul 2009
    محل تحصیل
    رشت
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    عمران
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    64
    به مرگ چاره نجستم که در جهان مانم
    به عشق زنده شدم تا که جاودان مانم
    چو مردم از تن و جان وارهاندم از زندان
    به عشق زنده شوم جاودان به جان مانم
    به مرگ زنده شدن هم حکایتی است عجیب
    اگر غلط نکنم خود به جاودان مانم
    در آشیانه‌ی طوبا نماندم از سرناز
    نه خاکیم که به زندان خاک‌دان مانم
    ز جویبار محبت چشیدم آب حیات
    که چون همیشه بهار ایمن از خزان مانم
    چه سال‌ها که خزیدم به کنج تنهایی
    که گنج باشم و بی‌نام و بی‌نشان مانم
    دریچه‌های شبستان به مهر و مه بستم
    بدان امید که از چشم بد نهان مانم
    به امن خلوت من تاخت شهرت و نگذاشت
    که از رفیق زیانکار در امان مانم
    به شمع صبحدم شهریار و قرآنش
    کزین ترانه به مرغان صبح‌خوان مانم

  10. #70
    mahdi271 آواتار ها
    • 3,305

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Jul 2009
    محل تحصیل
    رشت
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    عمران
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    زمستان پوستین افزود بر تن کدخدایان را
    ولیکن پوست خواهد کند ما یک‌لاقبایان را
    ره ماتم‌سرای ما ندانم از که می‌پرسد
    زمستانی که نشناسد در دولت سرایان را
    به دوش از برف بالاپوش خز ارباب می‌آید
    که لرزاند تن عریان بی برگ و نوایان را
    به کاخ ظلم باران هم که آید ه سر فرود آرد
    ولیکن خانه بر سر کوفتن داند گدایان را
    طبیب بی‌مروت کی به بالین فقیر آید
    که کس در بند درمان نیست درد بی‌دوایان را
    به تلخی جان سپردن در صفای اشک خود بهتر
    که حاجت بردن ای آزاده مرد این بی‌صفایان را
    به هر کس مشکلی بردیم و از کس مشکلی نگشود
    کجا بستند یا رب دست آن مشکل گشایان را
    نقاب آشنا بستند کز بیگانگان رستیم
    چو بازی ختم شد، بیگانه دیدیم آشنایان را
    به هر فرمان آتش عالمی در خاک و خون غلطید
    خدا ویران گذارد کاخ این فرمانروایان را
    حریفی با تمسخر گفت زاری شهریارا بس
    که میگیرند در شهر و دیار ما گدایان را

صفحه 7 از 8 اولیناولین ... 5678 آخرینآخرین

برچسب برای این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
  • شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
  • شما نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
  • شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
  •