خوب گوش کن ببین چی می گم که جوابت تو همه این حرفاست
وقتی پیامبر در بستر بیماری بود یک لشکری بسیار عظیم را به خارج از مدینه فرستاد و 3 بار فرمودن خدا لعنت کند کسی را که از این سپاه خارج شود و چون دختران ابوبکر و عثمان به اسامی عایشه و حفصه همسران پیامبر بودند وقتی پیامبر از هوش می رفتند نامه ای به پدارانشان می نوشتند که برای خلافت بیایند با اینکه پیامبر قبلاً در روز غدیر از همه انها بیعت برای خلافت حضرت علی گرفته بود و عمر اولین کسی بود که این بیعت را قبول کرده بود ولی باز ادعای خلافت کردند
در مورد عبد الوهاب هم باید بگویم درست است که یک سنی مذهب بوده ولی توسط یک جاسوس انگلیسی به نام همفر انتخاب شد تاهمفر بتواند نقشه های شوم خود را به وسیله او پیاده کند به همین دلیل مذهبی به نام وهابیت تشکیل داد این مذهب سال 1710 تشکیل شد
سوال : چه طور شما یک وهابی هستید ولی از مذهب خود چیزی نمی دانید؟
برای فهمیدن صحت حرف های من می توانید به کتاب دستهای نا پیدا به ترجمه آقای قرنی که خاطرات جاسوس انگلیسی در کشور های اسلامی است مراجعه کنید
و در مورد جمله 3 باید بگویم که آن زمان زمان خلافت بود وکسی که به خلافت برگزیده میشد تمامی اختیارات را داشت و کسی حق مخالفت نداشت همان طور که در همین زمانی که هستیم وقتی صدام بود پسران صدام وقتی به مجلسی می رفتند یا در خیابان یا در... دختری رامیدیدند باید حتماً ان دختر ان شب را با انها می گذراند وگرنه کشته می شد حالا این زمان زمان جاهلیت نبود این طور بود اون زمان که زمان جاهلیت بود که دیگه بدتر بود وقتی عمر به خلافت برگزیده شد طالب دختر امیرالمومنان شد و خوشبختانه شب عروسی انها ان دختر می میرد و کار به همسرعمر شدن نمی کشد
و در مورد تجاوز به حقوق حضرت زهرا باید بگویم وقتی پیامبر در بستر بیماری بودند پیامبر به حضرت علی فرمودند که بعد از من به تو ستم های فراوانی وارد می شود و تو باید صبر کنی زیرا خداوند در قران فرموده مومنان باید صبر کنند پیامبر فرمود یا علی فدک را از تو میگیرند امیر فرمودند صبر می کنم پیامبر فرمود فدک را از شما می گیرند امیر فرمود صبر می کنم پیامبر فرمود به خانه تو حمله میکنند امیر فرمودند صبر میکنم پیامبر فرمود فاطمه را بین در و دیوار قرار می دهند امیر المومنان فرمودندبا ناراحتی ایستادند و فرمودند دیگر صبر نمیکنم ولی باز پیامبر گفتند که باید صبر کنی وگرنه اسلام به خطر می افتد
در ان زمان ابوبکر دستور داده که از حضرت علی بیعت بگیرند حتی با کتک حتی با حمله کردن به خانه ایشان حتی با کشتن اهل خانه
وقتی عمر به خانه ان حضرت حمله کرد فریاد کشید ای علی بیرون بیا وگرنه خانه ات را به اتش می کشم با اینکه می دانست فاطمه در ان خانه است با توجه به این که پیامبر فرمودند فاطمه پاره تن من است کسی که او را بیازارد مرا ازرده و کسی که مرا بیازارد خدا را ازرده با این وجود باز به ان خانه حمله کرده و انجا را به اتش کشید در کتاب های اهل سنی و شیه امده که عمر گفته وقتی در را سوزاندم چنان با لگد به در کوبیدم و به ان فشار دادم که صدای ناله فاطمه را شنیدم و انها هتک حرمت پیامبر کرده به خانه انها هجوم اوردند بعد به سراغ حضرت علی رفته ان حضرت چنان لباس عمر را گرفت و به زمین کوبید که صدای عمر برای مدتی قطع شدولی چون به یاد سخن پیامبر افتاد صبر کرد و چون عمر می دانست که حضرت علی از سخن پیامبر خارج نمی شود جسارت پیدا کرد و ان حضرت را به اجبار با دست بسته به مسجد برد که بیعت بگیرد ولی حضرت علی بیعت نکرد و انها به مشت بسته حضرت علی قانع شدند و دست مشت شده حضرت علی را به دست ابوبکر دادند وحضرت علی به خاطر به خطر نیوفتادن اسلام سکوت کردند
ممنون که باعث شدید این سخنان گوهر بار را در مورد حضرت علی و عظمت ایشان مطرح کنم
شمایید که می گید که در کتابهای اهل سنی آمده اسم کتاب نویسنده روای و منابع معتبرش رو ذکر کن به هر کتابی که نمیشه اعتماد کرد خیل از حدیث های کتاب های اهل سنت هم جعلی و ساختگی اند و هیچ منبع معتبری ندارند