مشاعره

[mamady]

دل از من بردو روي از من نهان كرد
خدا را با كه اين بازي توان كرد

[tania]

دیشب به سرم باز هوای دگر افتاد
درخواب مرا سوی خراسان گذرافتاد
چشمم به ضریح شه والاگهر افتاد
این شعر همان لحظه مرا درنظرافتاد:
که با آل علی هرکه درافتاد، ورافتاد.

[mohamadasas]

دل که از ناوک مژگان تو در خون میشد
باز مشتاق کمان خاته ی ابروی تو بود

[tania]

دوست دارم هاله باشم تا ببوسم روی ماهت
تا شوم پروانه از شوق تو بی پروا بسوزم.

[maneli69]

من به خال لبت اي دوست گرفتار شدم/ چشم بيمار ترا ديدم و بيمار شدم

[Fahime.M]

مرنجان دلم را که این مرغ وحشی
ز بامی که بر خواست مشکل نشیند

[tania]

در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز
چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود.

[mamady]

درد اين فاصله ها منو به فرياد ميكشه
توي خرمن سكوتم شعله هاي آتيشه

[sunyboy]

هر روز دلم به زیر باری دگر است


در دیده‌ی من ز هجر خاری دگر است


من جهد همی‌کنم قضا می‌گوید


بیرون ز کفایت تو کاری دگراست

[tania]

تا توانستم به عمر خود، دلی هرگز نیازردم ، ولی

تا همینجا خوب بودن را کفایت می کنم

واژه ها را یک به یک زیبا روایت کرده ام
زین روایت خسته ام، دیگر اهانت! می کنم.