من سرگشته هم از اهل سلامت بودم
دام راهم شکن طره هندوی تو بود
من سرگشته هم از اهل سلامت بودم
دام راهم شکن طره هندوی تو بود
حسنت به ازل نظر چو در کارم کرد
بنمود جمال و عاشق زارم کرد
من خفته بدم به ناز در کتم عدم
حسن تو به دست خویش بیدارم کرد
دنیا به کف هر که نهم باز پس آوزد کس تاب نگهداری دیوانه ندارد