تاریخچه ی سینمای وحشت از گذشته تا امروز
موضوع : نقد و برسي
گروه فرهنگی هنری هنرنو :می خوام براتون در مورد ژانر وحشت صحبت کنم. براساس حدود ۱۰۰ تاریخچه ای که وجود دارد اما به علت این که حجم مطالب زیاد خواهد بود هر دفعه سعی میکنم قسمتی از اون را برای علاقه مندان به این ژانر سینمایی بیان کنم. و در این راه هم سعی میکنم اطلاعات جامعی را بر اساس آخرین مطالعاتم در مورد ای ژانر براساس انواع کتاب ها / مجلات و منابع مکتوبی که در این راستا هست بیان کنم.
با آن که هر روز با مطالب متنوع سینمایی سر و کار داریم. ولی همانطور که خواهید دید. به ندرت به مطلبی بر می خورید که این قدر فشرده و در عین حال جامع و به یکی از ژانر های محبوب سینمایی پرداخته باشد. در اینجا سعی بر این دارم که از همان سال های اولیه تاریخ سینما شروع کرده و تقریبا کوشش بر آن است که نام فیلم و فیلمسازی را جا نیندازم.
تاریخچه ی سینمای وحشت:از چشم بندی های میلیس تا فیلم هایی چون ((اره و مهمانخانه)) که همگی آینه ای بوده اند که حس و حال زمانه شان را منعکس می کرده اند. و خب حالا اگر اره و مهمانخانه خشن و وحشتناک اند و گاه غیر قابل تحمل،عیب از آینه نیست... سینمای وحشت بیش از پیش حکم آینه هایی را پیدا کرده که جلوی دون کیشوت تا سر عقلش بیاورند. از هر سو با آینه ها محاصره اش کردند و سرانجام وادارش ساختند تا توی آینه (واقعیت) نگاه کند. دون کیشوت نگاه کرد و از حال رفت... حواس تان باشد شما از حال نروید!
۵ شاهکار سینمای وحشت در دوران صامت:
۱- مطب دکتر گالیکاری(۱۹۱۹) خلاصه: کابوس در یک مغز آسیب دیده . فیلم دلهره آور/روانشناسانه ی رابرت وینه در مقابل فیلم هایی قرار گرفت که با شوک های فیزیکی توی دل ببیننده را خالی می کردند. یکی از زیباترین و ترسناک ترین فیلم های دوران صامت.
۲- گولم(غول/هیولا ۱۹۲۰) یکی از تاثیر گذارترین فیلم های ((فرانکنشتینی)) درباره یک غول گلی باستانی که توسط دانشمندی بی احتیاط زنده می شود تا از مردم بی پناهش دفاع کند. فیلم را یکی از استادان فیلمبرداری دوران صامت، کارل فروند،نور داده و گرفته است.
۳- نوسفراتو یا سمفونی وحشت (۱۹۲۲): اثر ویلهلم مورنائو . از ویژگی های آثار مورنائو حرکت های زیبای دوربین در شناخت شخصیت ها است. پدر همه ی فیلم های دراکولایی / خون آشامی، که راحت هم نمی توان ((هجو))ش کرد. سمفونی وحشت مورنائو ،شاعرانه،ترسناک،پر احساس و مملو از شر و خباثت است. حقه های سینمایی (جامپ کات،استاپ موشن،روی هم انداختن تصاویر اش) هنوز خیره کننده اند. ((آخرین مرد)) نیز از جمله شاهکار های سینمای اکسپرسیونیستی وی محسوب می شود.
۴- هاکسان(۱۹۲۲) خلاصه: ربودن مرده ها،شکنجه،آدم های جن زده و خیلی چیز های دیگر این فیلم سوئدی که در همان زمان ممنوع شد. هنوز یکی از تکان دهنده ترین و وحشتناک ترین فیلم های تاریخ سینما است.
۵-شبح اپرا(۱۹۲۵) خلاصه: هنر نمایی درخشان لون چینی در نقش آهنگسازی با چهره ای از شکل افتاده،از این فیلم دلهره آور گوتیک ، یک کلاسیک ساخته است. آرجنتو و جوئل شوماکر سعی کردند از ان بهتر بسازند و نتوانستند.
زمانی که نمی شد فریادی را شنید! (دوران صامت)
روزی روزگاری هیچ کس نمی توانست جیغ و فریاد شما را بشنود. ((سینمای صامت)) که اسمش را گذاشته بودند(قلمرو سایه/ روشن ها ))،به نوعی،دنیای ارواح بود با نوری مبهم و ظلمتی بی انتها. به قول کارلوس کلارنس ، نویسنده تاریخچه ی مصور فیلم های دلهره و علمی/تخیلی: جعبه پانورایی بود پر از چیزهای شگفت انگیز و ترسناک و اگرچه آن اوایل هم گهواره ی سینما را پری مهربانی تکان نمی داد، ولی در عوض یک شعبده باز درجه ۱ داشت: ژرژ میلیس نخستین فیلم ترسناک تاریخ سینما را در معرض دید تماشاگران حیرت زده گذاشت:در فیلم سه دقیقه ای (کاخ شیطان) ۱۸۹۶ خفاشی به مفیستو فلیس (شیطان) تبدیل می شود و او هم با تردستی از توی یک دیگ ، اسکلت و روح و جادوگر بیرون میکشد. دربرادران کرسی (۱۸۹۸) شاهد نخستین تجربه های سینمایی،مثل روی هم انداختن تصویر ها هستیم،در این فیلم که جورج آلبرت اسمیت آن را ساخته،به کمک همین حقه ی سینمایی تصاویری اشباح گونه روی پرده انداخته می شوند. از همین حقه بعدا در کالسکه اشباح(۱۹۲۲) استفاده شد که ویکتور شوستروم،سینماگر بزرگ سوئدی آن را ساخت و در آن،مردی که در نیمه شب اول سال مرده، محکوم می شود که تا ابد کالسکه ی مردگان را براند.ولی به قول رابین و ود منتقد،سینمای وحشت از همان ابتدا ((چنگ و دندان می انداخت تا تمامی آنچه را بازشناسیم که تمدن بشری سرکوب کرده یا واپس زده است.)) و بعد در حالی که آدم های دوره ی ملکه ویکتوریا نمی خواستند حتی حرف دنیای مردگان به گوششان بخورد،نظریه های داروین دست به دست روانشناسی فروید دادند و از انجا بود که هیولاهای مدرن با تقلا سر از ((نهاد)) بشر بیرون آوردند. ادبیات گوتیک نخستین مایه های حیات این ژانر را در اختیارش گذاشت: دکتر جکیل و مسترهاید (۱۹۰۸) به اولین فیلم ترسناک تاریخ سینمای امریکا تبدیل شد و پس از ان بود که دکتر مورو، تصویر دوریا گری و فرانکنشتین پی در پی ساخته شدند. در همین حال وجدان انتقام جو (۱۹۱۴) دیوید وارک گریفیث ، اقتتباسی بود از قصه ی ادگار آلن پو و نخستین فیلم ترسناک آمریکایی که فروش زیادی هم کرد.
ولی در حالی که سینمای وحشت سعی داشت دست دیو های درون را رو کند خطری واقعی از بیرون ناگهان نیاز شدید مردم را به افسانه و خیال پردازی گوشزد کرد. فیلم های خبری از جبهه های جنگ جهانی اول به تنهایی وحشتناک بودند چون بدون سانسور نمایش داده می شدند و سربازان قدیمی ناقص العضو را در هر گوشه خیابانی در حال گدایی می شد دید. جنگ و سیاست، دنیای سینما را در چنگ خود گرفتند و دلهره به درون سایه ها عقب کشید.
آلمانی ها فقط یک سال پس از شکست خردکننده شان،عمق و پیچیدگی تازه ای به صنعت ترس بخشیدند. آنها حدود ۳۰ تایی فیلم اکسپرسیونیستی ساختند و مو بر اندام ژانر انداختند. مطب دکتر کالیگاری (۱۹۱۹) حکایت در هم پیچیده ی خوابگرد جنایتکارش را از طریق ذهن چند پاره ی روحی اش به روشی گرافیکی و از زوایای کج ومعوج و با دکور و نورپردازی های حیرت انگیز تعریف کرد و انقلابی در فیلم سازی به وجود آورد. به قول دیوید پایری منتقد( نومیدی و ترسی را بیان کرد که در آلمان پس از پایان جنگ جهانی اول حاکم بود.)) هیچکاک یکی از آن ها بود که از این تصویر گری جدید تاثیر گرفت و در سومین فیلمش، مستاجر(۱۹۲۷) ردپای آن شاهکار اکسپرسیونیستی آلمانی کاملا قابل رویت است. درست پس از مطب دکتر کالیگاری ، اف.دابلیو مورنائو در اقتباسی از دراکولای برام استاکر،نوسفراتو (۱۹۲۲) را ساخت، فیلم که انگار در حالتی خلسه وار ساخته شده ، فضای غیر عادی و دکورهای هندسی ترسناک و تدوین درخشان اش را با یکی از((دراکولایی ترین)) هنر نمایی های تاریخ سینما در هم آمیخته بود. بازی فراموش نشدنی مک شرک در نقش کنت اورلاک با آن پنجه های بلند و قد و بالای لاغر و استخوانی ، تجسم مرض و عقده و امیال واپس زده بود.
مجسمه های مومی (۱۹۲۴) ساخته ی لئو بیرینسکی و پل لنی یکی دیگر از نمونه های درخشان و تکان دهنده ی مکتب اکسپرسیونیستی است و سه حکایت دلهره آورش را از ماجراهای مستبدی در بغداد شروع می کند و ایوان مخوف و جک چاقو کش(یا در واقع ((شکم پاره کن)) ) می رسد. استودیو های یونیور سال فرصت را از دست ندادند و با پل لنی قرداد بستند و او هم با گربه و قناری (۱۹۲۷) نمونه ی اول و آخر ((خانه ی جن زده)) ، یکی از شاخه های اصلی سینمای وحشت را تحویل شان داد. در آن زمان ضمنا هالیوود ، نخستین شمایل سینمای وحشت خود را یافته بود: لون چینی معروف به(( مرد هزار چهره)) (چون نبوغ خاصی در تغییر شکل و شمایل خود داشت)فهمیده بود که چشم بندی های تکنیکی و انواع و اقسام چهره پردازی ، بدون روحی شکنجه شده هیچ فایده ای ندارد. او با گوژپشت نتردامشبح اپرا (۱۹۲۵) کمک کرد که پایه های ژانر دلهره در استودیو های یونیورسال قرص و محکم شود. سینمای وحشت وارد دورانی شد که درها با صداهایی ترسناک باز و بسته می شوند و دخترکان جیغ می کشیدند و زوزه ها در نیمه شب لرزه بر اندام می انداختند و هیولاها واقعا هیولا صفت بودند. (۱۹۲۳) و به خصوص
بحث سینمای وحشت بس طولانی است زیرا : به دوره ها و سبک های گوناگون تقسیم خواهد شد. از این رو ادامه ی این مبحث را به زمانی دیگر موکول میکنم. (امیدوارم دوست داران این سبک یا در واقع ژانر سینمایی از مطالب استفاده لازم را ببرند).