مونيخ، شهر قدرت



شهر مونيخ در سال 1158 توسط هانري شيردل، دوک ايالات ساکسوني و باواريا در نزديکي منطقه مونشن در دوره کارولينجان (carolingian) بناشد. در سال 1255 محل زندگي خاندان وتيلز باخ (wittelsbach) دوک باواريا و سال‌ها بعد در سال 1506، مرکز اين ايالت دوک‌نشين شد.

طي سي سال جنگ، مونيخ به تصرف گوستاو دوم پادشاه سوئد در آمد و در سال 1806 به مرکز پادشاهي باواريا تبديل شد. پس از آن و در دوره سلطنت پادشاهان مختلفي همچون لويي اول، ماکسي ميليان دوم و لويي دوم مرکز فرهنگي و هنري آلمان شد و توانست نقش مهمي در توسعه فرهنگي آلمان در قرن‌هاي نوزدهم و بيستم ايفا کند.

شروع جنگ‌ جهاني اول را مي‌توان سرآغازي بر اغتشاشات سياسي مونيخ دانست. حزب سوسياليسم ملي (نازيسم) در اين شهر تاسيس شد و در هشتم نوامبر سال 1923، آدولف هيتلر با برپايي توطئه‌اي محرمانه جهت براندازي دولت وقت قيام کرد تا دولتي مرکزي را در منطقه باواريا ايجاد کند. هر چند اين توطئه، باناکامي مواجه شد اما هيتلر، مونيخ را مرکز حزب خود قرار داد تا اينکه در سال 1933 به وسيله آن حکومت دولت آلمان را بر عهده گرفت.

ميشائيل کاردينال فولهابر، اسقف اعظم مونيخ، از منتقدان سرسخت حزب سوسيال ملي هيتلر بود.يکسال پس از امضا معاهده مونيخ،در سال 1939 هيتلر با سرکوب کردن جدايي طلبان باواريا قدرت خود بر اين منطقه را نهادينه کرد. اگر چه در طول جنگ جهاني دوم، شهر مونيخ خسارات شديدي را متحمل شد اما با پايان پذيرفتن جنگ اين شهر دوباره ساخته و ساختمان‌هاي مدرن بسياري در آن ايجاد شدند.

در سال 1973 پاي بازي‌هاي المپيک نيز به اين شهر باز شد تا به لطف آن استاديوم معروف المپيک و سيستم حمل و نقل متروي آن راه‌اندازي شود. مونيخ هنوز هم مرکز ايالتي باواريا بوده و مقر نامزد سمت صدر اعظمي آلمان نيز به شمار مي‌رود. اين شهر امروزه خود را به عنوان يکي از مراکز فرهنگي اروپا مطرح ساخته و علاقمندان فراواني همه روزه از مناطق هنري و فرهنگي آن بهره مي‌برند.

مونيخ سالن‌هاي تئاتر بسياري دارد تا شهري باشد که بزرگترين سالن‌هاي مستقل تئاتر آلمان را در خود جاي داده است. دو کمپاني استاتشوسپيل (staatschauspiel) و کامرسپيل (kammerspiele) از بزرگترين موسسه‌هاي فيلم سازي آلمان نيز در اين شهر قرار دارند.