سلام
من یه قطره ی بارونم. یه روزی از یه تکه ی بزرگ ابر سر خوردم و افتادم زمین.ولی همه ی قطراتی که با من افتاده بودند همشون زیر نور افتاب بخار شدند و رفتند بالا. منم زود رفتم زیر افتاب ولی... بخار نشدم و حالا من موندم و یه دنیا تنهایی و بی قراری.
هر بار که بارون میباره میرم زیرش تا غبار دلتنگی هامو شستشو بدم.
الانم تنهام خیلی تنها...