استراتژي رومي: درسي هميشگي براي همه قدرت ها و دولتها - ترس امپراتوري روم از ناسيوناليسم ايراني

اردشير پاپكان احياءگر ناسيوناليسم ايراني



شكست هاي نظامي سنگين سال هاي ۲۳۸، ۲۴۴ و ۲۶۰ ميلادي از ايران (زمان اردشير ساساني و پسرش شاپور) و از دست دادن دو امپراتور در اين جنگ ها و تعهد پرداخت باج و خراج به ايران، دعاوي بانو «زنوبيا» در مصر و مناطق شرقي آن، حمله فرانك ها از آلمان به فرانسه (كشور گل) و اسپانيا، تعرض گت ها و وندال ها به حواشي شمال شرقي ايتاليا و شورش طوايف ساكن الجزاير امروز، امپراتوري روم را از آغاز بهار سال 261 ميلادي در بدترين وضعيت خود قرار داده بود.

اين فشارهاي نظامي و مقاومت ها، در رم و شهرهاي شبه جزيره ايتاليا منجر به گراني مواد ضروري، بي نظمي هاي اجتماعي و كميابي خواروبار شده بود. در اواخر آوريل سال ۲۶۱ ميلادي بزرگان امپراتوري روم هنگامي كه خود را با روحيه خود مختاري ارتش ها چهارگانه اين كشور كه هر كدام درصدد معرفي يك نامزد امپراتوري به سنا و نيز پيدايش فئوداليسم به علت خريد اراضي خرده مالكين از سوي توانگران و خشم ملي رو به رو ديدند احساس خطر كردند، اختلافات فيمابين را كنار گذاردند و در نشستي كه ششم و هفتم ماه مه سال ۲۶۱ ميلادي در «رم» تشكيل دادند دولت ساسانيان را خطر اول و مسبب همه اين دشواري ها تشخيص دادند، زيرا كه سياست كلي ساسانيان بر اين اصل قرار گرفته بود كه روميان قدم به آسيا نگذارند و نيز به آنان اجازه تاخت و تاز در مصر، سوريه و سواحل غربي آسياي صغير (تركيه امروز) را ندهند. اين نشست، خطر دوم را پيدايش فئوداليسم و ثروتمندتر شدن ثروتمندان دانست كه فئودال ها و ثروتمندان در هر شكل ذاتاً مخالف نظام حكومتي جمهوري هستند. بزرگان روم همچنين علل شكست هاي نظامي سه دهه گذشته از ايران را، در جنگيدن همزمان در چند جبهه تشخيص دادند و اين تصميم ها را كه صورتجلسه آن باقي مانده است اتخاذ كردند:
ـ تضعيف ناسيوناليسم ايراني و حتي المقدور نه با جنگ، بلكه با بازي هاي ديپلماتيك و ظاهرا دوستانه، و از درون (با ايجاد چنددستگي و اختلاف ميان بزرگان و ژنرالها)، به گونه اي كه دولت ساسانيان از توسعه طلبي و دفاع از شرق دست بردارد و به آنچه كه دارد قانع باشد.

ـ محدود كردن مالكيت اراضي كشاورزي و بازخريد اراضي كشاورزان از فئودالهاي نوخاسته و فروش آنها به اقساط طويل المدت به صاحبان قديم و لغو اسناد معاملات اراضي كشاورزي سالهاي اخير. به علاوه، بستن ماليات سنگين بر ثروت و درآمدهاي ناشي از معاملات (به زبان امروز: كپيتال گين = سود حاصله از سرمايه و خريد و فروش دارايي ها «امروزه سهام، خانه و زمين، ارز و طلا، مسكوك، اشياء عتيقه و هنري).

ـ ممنوع كردن جنگ همزمان در بيش از يك جبهه. هر جنگ تازه بايد پس از پايان گرفتن كامل جنگ جاري (درجريان) صورت گيرد.
با اجراي اين سه تصميم كه در تاريخ عمومي؛ «استراتژي رومي» عنوان گرفته است و بايد درس و پند براي هر قدرت جهاني و هر دولت باشد، روميان در دو مورد آخر موفق بودند، ولي هيچگاه نتوانستند ناسيوناليسم ايراني را تضعيف كنند كه به قول «هگل» ابدي و در ذات آرين هاست، و بمانند آتشفشان گهگاه دچار شعله پراكني، انفجار و طغيان مي شود (ايستادگي تاريخي افغانها كه آرين هستند در دو قرن گذشته در برابر انگليسيها و روسها و اينك «ناتو» نمونه كوچكي از آن است و اين ايستادگي پيش از رسيدن به نتيجه، پايان نخواهد يافت).

با اين كه اين استراتژي در كتابهاي تاريخ عمومي و دروس «استراتژي و پاليسي» آمده است، هيتلر و پيش از او ناپلئون - هيچكدام - از تصميم سوم كه نتيجه يك تجربه گران بود استفاده نكردند، در چند جبهه همزمان جنگيدند، شكست خوردند و نابود شدند.



والرين امپراتور روم در برابر شاپور يكم به زانو درآمده است (نقش رستم)