میرزا احمد خان قوام (ملقب به قوام‌السلطنه)، فرزند میرزا ابراهیم معتمدالسلطنه، متولد ۱۲۵۲ ه‍.ش. (۱۲۹۰ ه‍.ق.)، وفات ۲۸ تیر ۱۳۳۴ در تهران، سیاستمدار ایرانیِ پایان دوران قاجار و روزگار پهلوی بود که پنج بار نخست‌وزیر شد (سه بار در پایان دوران قاجار و دو بار در زمان حکومت محمدرضاشاه پهلوی). او برادر کوچک‌تر وثوق‌الدوله بود.

قیام کلنل محمد تقی خان پسیان در خراسان و غائلهٔ آذربایجان در دوران نخست وزیری قوام رخ داد. او در زمان قاجار لقب قوام‌السلطنه یافت و محمدرضاشاه به او لقب حضرت اشرف را داد (که بعداً پس گرفت). القاب قدیمی‌تر او عبارت‌اند از منشی حضور (۱۳۱۵ ه‍.ق.)، دبیر حضور (حدود ۱۳۲۲ ه‍.ق.)، و وزیر حضور (۱۳۳۴ ه‍.ق.).
فرمان مشروطیت ایران که به امضای مظفرالدین شاه قاجار رسید به قلم قوام است.
آخرین نخست‌وزیری وی به سال ۱۳۳۱ بود، که به علت حوادث ۳۰ تیر ۱۳۳۱ پس از چهار روز عزل شد.

زندگینامهٔ سیاسی
قوام السلطنه در زمان ۶ پادشاه زیست(ناصرالدین شاه، مظفرالدین شاه، محمدعلی شاه، احمدشاه، رضاشاه و محمدرضاشاه) که به ۵ تن آنها خدمت کرد(به غیر از ناصرالدینشاه). قوام ۱۱ بار فرمان نخست وزیری گرفت، دولت تشکیل می‌داد و به اراده خودش دولت را تغیر می داد که هر دوره آن جنجالات خاص خود را داشت. ۲۲ بار نخست وزیر شد و چند بار هم به استانداری و فرمانداری رسید. در حکومت خراسان با کلنل محمدتقی خان پسیان رئیس ژاندارمری خراسان درگیری پیدا کرد کلنل که در آغاز با او دوستی داشت به دستور سید ضیا طباطبایی عامل کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ خورشیدی در روز سیزدهم فروردین ۱۳۰۰ او را به اتفاق دوستان و آشنایانش بازداشت و تحت الحفظ به تهران فرستاد. نخست وزیری سیدضیا ۱۰۰ روز هم به طول نکشید و احمدشاه به دنبال عزل سیدضیا در روز چهارم خرداد ۱۳۰۰ خورشیدی در روز هشتم خرداد فرمان نخست وزیری قوام السلطنه را برایش به زندان او در عشرت آباد فرستاد و او از همانجا به مقر رئیس الوزرایی رسید اما دوره‌های نخست وزیری او این داستانها را داشت:

• نخستین بار در هشتم خرداد ۱۳۰۰ خورشیدی فرمان ریاست وزرایی را دریافت کرد. او در ۲۹ دی ماه ۱۳۰۰ به خاطر آنکه بعضی از وکلای مجلس به دکتر محمد مصدق وزیر مالیه دولت او که برای اصلاح وضع مالیه خواستار اختیارات بود سخت حمله کردند(به طوری که کار آنها باعث شد دکتر مصدق بعد از نطق خود بیهوش شود) بعد از ایراد نطق تندی در دفاع از وزیر مالیه خود و علیه نمایندگان مجلس از رئیس الوزرایی استعفا داد.

• دومین بار که قوام السلطنه به نخست وزیری رسید در تاریخ ۲۶ خردادماه ۱۳۰۱ بود. این بار در داخل دولت با سردارسپه(وزیر جنگ) درگیری داشت(جنگ دو مرد قدرتمند) و در مجلس با سوسیالیستها به رهبری سلیمان میرزا اسکندری که طرفدار سردار سپه بودند. به این سبب در ۵ بهمن ۱۳۰۱ استعفا داد، اما سردار سپه که قصد رسیدن به مقاماتی بالاتر از وزارت جنگ را داشت و در این راه قوام را مانع بزرگی بر سر مقاصد خود می دانست، در سال ۱۳۰۲ به بهانه اینکه قصد شورش داشته، به وزارت جنگ احضار شد و دستور توقیف او را داد. شاید اگر در حکومت مشیرالدوله پیرنیا هیات دولت تصویب نامه‌ای در مورد آزادی قوام صادر نمی کرد و احمدشاه نیز شفاعت سردار سپه را نمی‌نمود، وزیر جنگ پر قدرت در همان جا به زندگی قوام خاتمه می‌داد. قوام در ۳۰ مهرماه ۱۳۰۲ از زندان آزاد شد، چند روز بعد از این قدرت نمایی سردار سپه به نخستین هدف بزرگ رسید و احمدشاه در تاریخ سوم آبان ۱۳۰۲ فرمان رئیس الوزرایی او را صادر کرد. در تمام دوران قدرت و سلطنت رضاشاه قوام به طور تبعید در املاک خود در لاهیجان به سر می برد فقط گاهی برای شرکت در مراسم دستوری به تهران می آمد(مانند شرکت در مراسم سفر ولیعهد به سویس در سال ۱۳۱۰ و شرکت در گشایش مجلس نهم در سال ۱۳۱۱) بعد از سوم شهریور ۱۳۲۰ و اشغال ایران به وسیلهٔ متفقین و استعفا و خروج رضاشاه از کشور بار دیگر وارد فعالیتهای سیاسی شد.

• سومین بار که احمد قوام نخست وزیر شد در تاریخ دهم مردادماه ۱۳۲۱ بعد از استعفای علی سهیلی بود. این بار حکومت او منجر به واقعه خونین ۱۷ آذر شد که عده‌ای به دلیل کمبود خرابی و گرانی نان دست به تظاهرات زدند که کار به غارت مغازه‌ها و حمله به مجلس شورای ملی کشید. در آن زمان گفته می‌شد این عده به تحریک دربار و رجال درباری علیه قوام تظاهرات کردند و خواستار استعفای او از تخت نخست وزیری شدند. قوام تصمیم به مقاومت گرفت، عده‌ای از رجال و مسببین حادثه را بازداشت کرد، تمام مطبوعات کشور را توقیف نمود و به جای آن یک روزنامه به نام اخبار امروز منتشر ساخت. ولی سرانجام در پی مخالفتهای فزاینده بعضی نمایندگان مجلس و مطبوعاتی‌ها و مخالفت شاه با او در تاریخ ۲۴ بهمن ۱۳۲۱ استعفا داد و بار دیگر به لاهیجان رفت. این بار بعد از استعفا مطبوعات آنچنان مقالات تند و آنقدر کاریکاتورهای زننده و به حدی اشعار انتقاد آمیز علیه او چاپ کردند که پیش بینی می شد قوام السلطنه برای همیشه صحنه را ترک کند، اما چنین نشد.

• در تاریخ ششم بهمن ماه ۱۳۲۴ قوام السلطنه برای چهارمین بار به نخست وزیری رسید. نخست وزیری قوام در این دوره مصادف بود با خودداری اتحاد جماهیر شوروی در خارج کردن قوای خود از ایران. سربازان انگلستان شروع به ترک کشور کردند ولی شورویها پاسخ دولت ایران را که پرسیده بود چه وقت حاضر به ترک ایران هستند گفته بود: «تا وقتی که اوضاع روشن شود» و همزمان سید جعفر پیشهوری مدیر روزنامه آژیر با حمایت ارتش سرخ در آذربایجان اعلام خودمختاری کرد و شوروی مجدداً ادعای خود در مورد نفت شمال را تکرار کرد و اوضاع تیره تر شد. در چنین شرایطی همه می دانستند که از رجالی مانند محمد ساعد و مرتضی قلی خان بیات(سهام السلطنه) و حکیم الملک و صدرالاشراف که بعضی پاک و درست هم بودند، کاری ساخته نیست. هریک مدتی کوتاه نخست وزیر بودند ولی ناچار به استعفا شدند. در اینجا بود که نمایندگان متوجه مرد قدرتمند دربار شدند و با آنکه نمایندگان مجلس مطبوعات و شاه، دل‌خوشی از او نداشتند، همگی با موافقت او را به نخست وزیر رساندند. قوام السلطنه، در ششم بهمان نخست وزیری را پذیرفت و در ۲۹ بهمن ۱۳۲۴ با هیاتی از وزیران و روزنامه نگاران برای ملاقات با استالین و حل مشکلات مربوط به خروج سربازان شوروی از ایران و مساله آذربایجان و نفت شمال عازم مسکو شد.