در بیست و ششم ماه ربیع الثانی سال 518ق حسن صباح بیمار شد. این بیماری بیشتر ناشی از فعالیت زیاد و کهولت سن بود. وی نزدیک به صد سال زندگی کرده بود و مرگ و تسلیم شدن بسیاری از دشمنان خود و ضعف و پراکندگی امپراتوری سلجوقی را به چشم دیده بود. حسن در ابتدا می خواست به بیماری اعتنا نکند ولی از آنجا که مرگ قانون لایتغیر طبیعت است و برای همگان حق است و با آن جدال نمی توان کرد، جانشین خود {کیا بزرگ امید رودباری}را که از مدتها پیش انتخاب کرده بود، از دژ لمبسر به الموت فراخواند او را رسماً به جای خود منصوب کرد. دهدار{بو علی اردستانی}مسئول امر دعوت و تبلیغ و امور دیوان را در دست راست و{حسن آدم قصرانی}را در دست چپ وکیا با جعفر را که متصدی امور سپاهیان بود، روبه روی خود نشاند و وصیعت کرد آنها با نظر کیا برزگ امید تا ظهور امام، امور اسماعیلیان نزاری را اداره کنند. دوران اقامت حسن صباح در الموت از زمان ورود تا مرگش در518 ق، سی و پنج سال طول کشید. می گویند در طی این مدت فقط دو بار بر بام خانه خود رفت و باقی اوقات را به مطالعه و تدوین مبانی عقیدتی قیام خود و رسیگی به امور مختلف پیروانش صرف کرد.